پیامدهای فرهنگی و اجتماعی شیوع ویروس کرونا در ایران (۲)

بحران کرونا و «خودآئینی جامعه» در شرایط «سیاست زدگی» و «فرسودگی سرمایه اجتماعی»

علی جنادله (عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی)
۱۸ فروردین ۱۳۹۹ | ۰۹:۳۳ کد : ۱۷۰۲۹ جستارهای فرهنگی
مخاطرات امروزی، معنا و دلالت‌های اجتماعی و سیاسی پیدا می‌کنند. معناها و دلالت‌هایی که فارغ از منشاء طبیعیِ مخاطرات، وابسته به بافت و زمینه اجتماعی و مناسبات قدرتی است که در آن رخ می‌دهند؛ به‌گونه‌ای‌که یک پدیده یکسان در بسترهای اجتماعیِ متفاوت، معناها و دلالت‌های متفاوت و درنتیجه، واکنش‌های متفاوتی به دنبال خواهد داشت.
بحران کرونا و «خودآئینی جامعه» در شرایط «سیاست زدگی» و «فرسودگی سرمایه اجتماعی»

عصر ما به‌درستی عصر جوامع مخاطره‌آمیز است؛ مخاطراتی که عامل انسانی در پیدایش، شیوع، مدیریت و پیامدهای این مخاطرات نقش مهمی ایفا می‌کند و به همین دلیل، این مخاطرات، فراتر از منشاء طبیعی آنها، ماهیتی اجتماعی و سیاسی پیدا می‌کنند؛ اجتماعی، زیرا در شبکه‌ای از روابط اجتماعی ظهور و بروز یافته و گسترش می‌یابند؛ و سیاسی به این دلیل که این مخاطرات آکنده از مناسبات نابرابر قدرت هستند: نابرابری گروه‌های مختلف به لحاظ نقش آفرینی در پیدایش مخاطرات، نابرابری در حق سخن‌‎گفتن جدی و تصمیم‌گیری درباره آنها و نابرابری در تأثیرپذیری از این مخاطرات؛ به‌گونه‌ای که گروه‌هایی که کمترین نقش در پیدایش مخاطرات، کمترین حق سخن‌گفتنِ جدی درباره آنها و کمترین قدرت در تصمیم‌گیری درخصوص این مخاطرات را دارند، بیشتر در معرض این مخاطرات و پیامدهای آنها هستند. به این معنی که در حالی که گروه اقلیتی انحصار تصمیم‌گیری و حق سخن‌گفتن جدی درخصوص این مخاطرات را دارند، اکثریت جامعه، به‌ویژه اقشار ضعیف‌تر جامعه هستند که بیشتر در معرض این مخاطرات و پیامدهای آن می‌باشند: توزیع نابرابر مخاطره. مسئولان و اعضای خانواده‌های آنها که به‌راحتی به امکانات تست کرونا دسترسی دارند با همدیگر رقابت چالش و نمایش کرونا راه انداخته‌اند، درصورتی‌که شمار انبوهی از مبتلایان به کرونا در میان اقشار ضعیف جامعه وجود دارند که به‌دلیلِ دسترسی‌نداشتن به کیت‌های تست کرونا حتی خودشان هم نمی‌دانند که متبلا به این بیماری بوده یا حتی درصورتِ آگاهی، با توجه به وابستگی معیشت آنها به درآمد روزانه، امکان خودقرنطینگی برایشان فراهم نیست.

ازاین‌رو، مخاطرات امروزی، معنا و دلالت‌های اجتماعی و سیاسی پیدا می‌کنند. معناها و دلالت‌هایی که فارغ از منشاء طبیعیِ مخاطرات، وابسته به بافت و زمینه اجتماعی و مناسبات قدرتی است که در آن رخ می‌دهند؛ به‌گونه‌ای‌که یک پدیده یکسان در بسترهای اجتماعیِ متفاوت، معناها و دلالت‌های متفاوت و درنتیجه، واکنش‌های متفاوتی به دنبال خواهد داشت.

منشاء ورود کرونا به ایران، فارغ از منشاء طبیعی آن، خود به محل مناقشه‌ تبدیل می‌شود: از منفعت‌طلبی شرکت هواپیمایی ماهان در حمل مسافران چینی تا ملاحظات سیاسی در ممنوع‌نشدنِ ورود مسافران چینی یا تقلیل مسئله به بی‌مبالاتی و منفعت‌طلبیِ یک بازرگان قمی. شروع شیوع کرونا از قم نیز خود، محمل یک منازعه اعتقادی بین باورمندان و غیربارومندان می‌شود. بدین‌ترتیب، پیامدهای یک حادثه یا رخداد، صرفاً نتیجه ابعاد فنی و طبیعیِ آن نیست، بلکه برآیند بستر اجتماعی، ابعاد فنی و طبیعیِ پدیده و نحوه و توزیع مداخله عوامل مختلف انسانی در مواجهه با آن در یک بافت گسترده‌ترِ اجتماعی و سیاسی است.

براین‌اساس، فهم دلالت‌ها و پیامدهای اجتماعی بحران کرونا نیازمند فهم آن به‌عنوان یک پدیده اجتماعی و نهادن آن در بافت و زمینه اجتماعی و سیاسیِ جامعه است.

شیوع و گسترش کروناویروس را باید در امتداد تاریخچه‌ای از سلسله حوادث و رخدادهای اخیر جامعه ایران فهم کرد. زنجیره رخدادهایی همچون زلزله کرمانشاه، سیل‌های 98، اعتراضات آبان‌ماه، سقوط هواپیمای اکراینی و... که در آنها، ترکیبی از بی‌اعتمادی و ناکارآمدی، منجر به رفتار خاصی در جامعه شده است که می‌توان از آن تحت عنوان «خودآیینیِ جامعه» در برابر تصمیمات و برنامه‌های نهاد قدرت نام برد؛ به این معنا که جامعه به‌معنای اقشار و گروه‌های مختلف اجتماعی در مواجهه با این سلسله‌رخدادها، در فضای ذهنیِ مبتنی بر بی‌اعتمادی به نهادهای رسمی و ناکارآمدی آنها، فارغ از تصمیمات و سیاست‌های اتخاذشده از سوی نهاد قدرت و حتی بی‌اعتنا و یا در تقابل با آنها، راه خود را در پیش گرفته و استراتژی‌های مبتنی بر خلاقیت خود را ملاک کنش‌ها و رفتارهای خود قرار می‌دهند. درحالی‌که در مواجهه با شیوع کرونا، نهادهای رسمی بر درپیش‌گرفتنِ روال عادیِ امور تأکید می‌کنند، مردم از فرستادن فرزندان خود به مدرسه و دانشگاه امتناع می‌کنند و در مقابل، درحالی‌که دولت بر خودقرنطینگیِ مردم و پرهیز از تردد تأکید می‌کند، بخشی از مردم نجات خود از کرونا را در ترک شهر محل اقامت و مسافرت به شهرهای به‌زعمِ آنها امن‌تر می‌بیند.

خودآئینیِ جامعه، خود، محصول «بی‌معناشدنِ دولت» به معنی ذهنیت مردم درخصوص بی‌قدرتیِ سطوح مختلف نهادهای رسمی در مواجهه با مسایل و مشکلات مختلف جامعه است. هم در زلزله کرمانشاه و هم در سیلاب‌های فروردین 98، مردم با شک و تردید در کارآمدی و توانمندی نهادهای رسمی در مواجهه با حوادثِ پیش‌آمده، برای کمک‌رسانی به مناطق حادثه‌دیده یا کاهش مخاطرات در مناطق حادثه‌دیده، شبکه‌ها و مجاری محلی و مردمی را بر مکانیزم‌ها و فرآیندهای رسمی ترجیح دادند و حتی در مواردی، استراتژی‌های غیررسمیِ و مردمی را اثربخش‌تر و موفق‌تر از مکانیزم‌ها و فرآیندهای رسمی دیدند؛ به‌عنوان مثال، درحالی‌که در سیلاب‌های 98 در خوزستان، بر تخلیه خانه‌ها تأکید می‌شد، مردم، استراتژیِ ماندن در خانه و مقاوم‌سازیِ محل سکونت از‌طریقِ احداث سیل‌بندها را موفق‌تر دیدند. همچنین در زلزله کرمانشاه و سیلاب‌های 98، به‌رغم اصرار دولت بر ارسال کمک‌ها ازطریقِ نهادهای رسمی، مردم امدادرسانی ازطریقِ سمن‌ها یا حتی شبکه‌های مبتنی بر روابط چهره‌‌به‌چهره را اثربخش‌تر می‌دانستند.

در برخی از این موارد، خودآئینیِ جامعه نه‌تنها توصیه‌ها و اقدامات نهاد قدرت را بلاموضوع کرده، بلکه حتی نهاد قدرت را ناچار به تبعیت از خود کرده است؛ به‌عنوان مثال، در همین بحران کرونا در حالی که دولت بر استمرار روال عادی امور تأکید می‌کرد، تأکید مردم بر تعطیلی مدارس و دانشگاه‌ها، دولت را ناچار به تن‌دادن به این امر کرده است.

خودآئینی جامعه، فی‌نفسه می‌تواند امری مطلوب و بیانگر قوی بودن/شدن جامعه باشد، اما در شرایط «سیاست‌زدگی» و «فرسودگی سرمایه اجتماعی»، می‌تواند منجر به نوعی آشفتگی و سردرگمی در جامعه شود. در یک جامعه «سیاست‌زده»، معانی و دلالت‌های سیاسیِ مخاطرات دوچندان می‌شوند. جامعه‌ای که در آن، نهاد قدرت همه پدیده‌ها را ازمنظر سیاسی و امنیتی و در نسبت با موجودیت و حیثیت خود فهم می‌کند و برای سلطه فهم خاص خود از مخاطرات و پدیده‌ها، حق سخن گفتن جدی درباره پدیده‌ها را به انحصار خود درمی‌آورد، چنین نگاهی به سایر لایه‌های جامعه تسری یافته و آنها نیز در مقابل، گفتارها و کردارهای نهاد قدرت در ارتباط با حوادث و مخاطرات را در نسبت با منافع نهاد قدرت و نه مصلحت عمومی فهم و تفسیر می‌کنند. برهمین اساس است که شیوع کرونا در ایران در چارچوب مناسبات سیاسی و اقتصادی دولت با چین و عدم ممنوعیت مسافران چینی فهم شده، زمان و نحوه اطلاع‌رسانیِ نهادهای رسمی درباره شیوع ویروس کرونا، ناگزیر با موضوع انتخابات گره می‌خورد و آمار اعلام‌شده درخصوص مبتلایان و متوفیان و تصمیمات رسمی درخصوص مدیریت و کنترل این فراگیری، در افکار عمومی براساس دوگانه منفعت قدرت/ مصلحت مردم تفسیر و فهم می‌شود و مورد شک و تردید قرار می‌گیرد و جامعه، اطلاعات و احکام صادرشده از سوی نهادهای رسمی را معیار قابل اتکایی برای تنظیم رفتار و کنش‌های خود تلقی نمی‌کند و حتی در برابر آنها مقاومت می‌کند. 

آنچه آشفتگی و سردرگمی را در مواجهه بحران کرونا و دیگر مخاطرات افزون‌تر می‌کند، درهم‌تنیدگیِ این شرایط با «فرسودگی سرمایه اجتماعی» است؛ از یک سو، اعتماد مردم به جریان‌ها و احزاب سیاسی و کارآمدی نهادهای قانونی انتخابی کاهش یافته و از سوی دیگر جامعه مدنیِ بانشاط به‌معنیِ سمن‌ها و انجمن‌های صنفیِ تأثیرگذار در نقش تنظیم‌کنندگی مناسبات درون جامعه یا وجود ندارند یا در مواجهه با محدودیت‌های ساختاری، از عاملیت مؤثری برخوردار نیستند؛ لذا، در فقدان لایه‌های میانجی میان جامعه و نهاد قدرت، جامعه در فهم و دریافت معانی و دلالت‌های کنش‌ها و تصمیمات نهاد قدرت در مواجهه با حوادث و مخاطرات، دچار ابهام و تعلیق می‌شود و در مواجهه با پیام‌های ارسالی از سوی نهاد قدرت یا دچار ابهام و سردرگمی می‌شود یا راهی کاملاً متفاوت در پیش می‌گیرد.

بدین‌ترتیب، خودآئینی جامعه در شرایط «سیاست‌زدگی» و «فرسودگیِ سرمایه اجتماعی» هزینه‌های مادی، اجتماعی و سیاسیِ مواجهه با مخاطرات را دوچندان می‌کند، به‌گونه‌ای که در چنین شرایطی، هرگونه مخاطره‌ای توان بالایی برای تبدیل‌شدن به کانون منازعه سطله/مقاومت میان نهاد قدرت و جامعه می‌شود. همان‌گونه که در زلزله کرمانشاه، سیلاب‌های فروردین 98، و... دیدیم و  اکنون در بحران کرونا شاهد آن هستیم.

کلیدواژه‌ها: کرونا، فاصله گذاری اجتماعی، جنادله، کوید 19،


نظر شما :