آینههای شکسته؛ طرحی از خردشدگی مرجعیت اجتماعی
عباس نعیمی جورشری (جامعهشناس و پژوهشگر)
اگر بپذیریم انسان به مثابه امر اجتماعی است آنگاه می توان از مناسبت او با مراجع اجتماعی پرسش نمود. اما مرجع اجتماعی چیست؟ حوزه عمل آن کجاست؟ افراد در چه مختصاتی از مراجع اجتماعی اثر میپذیرند؟ آیا این مراجع دچار تحول شدهاند؟ برای پاسخگویی به این پرسش ها میتوان تأملات زیر را مطرح نمود.
۱. انسان اجتماعی مفهومی است که در مناسبتش با جامعه تعریف میشود. اما این جامعه به معنایی کل گرایانه سخن را دچار انتزاع غلیظ میکند بنابراین میتوان از گروههای اجتماعی سخن گفت. در بین این گروهها نوعی سلسله مراتب دیده می شود که متاثر از مولفه «نفوذ» است. هرچه نفوذ اجتماعی یک گروه بیشتر باشد مرجعیت اجتماعی آن افزایش میابد. نفوذ با دو بعد کیفی وکمی. اینگونه شاهد حضور و فعالیت مراجع اجتماعی هستیم.
بنابراین مراجع اجتماعی نوعی «چارچوب های هنجاری» هستند که نحوه زندگی فرد تحت نفوذ آنها قرار دارد.
۲. مکتب کنش متقابل نمادین با تئوریسین هایی از جمله «چارلز هورتون کولی» شناخته می شود. کولی مفهومی را ورز داده است ذیل عنوان «خود آینه سان». این عبارت دلالت دارد بر تفسیری که فرد درباره خود دارد. کولی شرح می دهد که تصوری که فرد از تصورات دیگران درباره خودش دارد بر خودپنداره او اثرگذار است. اینگونه جامعه، آینه فرد است و فرد در کنش های خود براساس توقعات جامعه عمل می کند. اما این جامعه چیست؟ کجاست؟ پاسخ گروه های مرجع است!
۳. مهمترین گروه های مرجع در تاریخ معاصر ایران عبارت بوده از دو قشر روحانیت و روشنفکر. اثرگذاری این دو طیف در دوره پیشاانقلاب چشمگیر بوده است. چرا؟ احتمالا پاسخ را باید در ماهیت شبکه های اجتماعی جست. انسان منفرد، خویشتن را در الگوهایی جستجو می کند که مقام والا برای او قائل است. چارچوب های هنجاری خود را در ابعاد او بیاید. راه را در نگاه او ببیند. گروه مرجع تعیین کننده خود اوست. آینه ای است که انسان تک افتاده را «تعین» می بخشد. ابعاد این مرجعیت چقدر بوده؟ کلان! روحانیت و روشنفکران موسسان «کلان روایت» ها بوده اند. مقام الوهی-اسطوره ای این مراجع فکری نوعی نفوذ عمیق در جلد ابژه ایجاد می کرد که فردیت فرد در آینه ی پهناور آن گم می شد. این خاصیت مرجعیت اجتماعی در دوره گذشته بوده است. «ارادت ورزی» در ادبیات نظری و ساخت عملی این الگوها حاکم است.
۴. دهه اخیر ایران همزمان بوده با تسهیل دسترسی به اطلاعات. همزمان بوده با سکولاریزه شدن امر روزمره. همزمان بوده با گسترش شبکه های اجتماعی. همزمان بوده با کاهش تیراژ کتاب کاغذی. همزمان بوده با تنزل امر اجتماعی در برابر امر فردی. همزمان بوده با کاهش فاصله مقلد-مرجع. این همزمانی ها پیام مشخصی دارد که عبارت است از شکستن آینه های بزرگ!. کلان روایت مراجع کلان ، خرد شده است. الوهیت به معنای کلاسیکش از دست رفته و خداوندگاران جدیدی ظهور یافته اند. خداوندگارانی کوچک و متکثر برخلاف خداوندگاران اندک و بزرگ گذشته. در این ساحت جدید هر کسی می تواند راه مرجعیت پیش بگیرد. فحوای مرجعیت از «دانش» به «نمایش» تغییر نموده. مرجعیت های پیشین خاصه روشنفکران و روحانیت تکیه گاه دانش بوده اند. به دانش و تخصص تکیه داشته اند. برخلاف آنها مراجع نوین الزامی به دانش گسترده یا جهانبینی نظری ندارند. آنها به رسانه تکیه دارند. انها به «مصرف» تکیه دارند. به «مهارت» تکیه دارند. اگرچه هم سطح سازی همه آنها دقیق و صحیح نیست اما رسانه توان مرجعیت سازی یافته است. رسانه می تواند از صدا، از صورت، از خوراک، از لباس، از فحاشی نیز مرجعیت بسازد! اینها صدای خرد شدن مراجع اجتماعی به آینه هایی کوچک تر است.
این اما پایان سخن نیست. پایان سخن چنان اغاز یک پرسش است. رسانه تحت اراده ی «نهاد قدرت و ثروت» عمل می کند یا مستقل است؟!
نظر شما :