نقص قانون یا فقر فرهنگی
الهه شعبانی (جامعهشناس)
قتل فرزند توسط پدر یا مادر نه تنها موجب کشته شدن یک انسان می شود بلکه حرمت انسانی را زیر سوال برده و احساس امنیت را از جامعه سلب می کند، چون کسی که به فرزند خود رحم نکند قطعا به دیگران نیز رحم نخواهد کرد و این عمل بسیار قبیح بوده و در نزد افکار عمومی مذموم تلقی میشود.در بازجوییهایی که بازپرس پرونده از پدر بابک بعمل آورد مشاهده می کنیم که او نه تنها نادم و پشیمان از فعلی که مرتکب شده نیست بلکه اعلام کرده اگر حکم قصاص برای او صادر نشود، پس از تحمل حبس فرزند دیگرش را نیز خواهد کشت.براساس ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی "پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد قصاص نمیشود و به پرداخت دیه به ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد" که به نظر می رسد این ماده قانونی تناسبی با تاکیدات قرآنی یاد شده ندارد.با اجرای این قانون نه تنها قبح و ترس این عمل ناشایست در جامعه ریخته میشود، بلکه ناامنی و ترس را به همراه می آورد و عدم بازدارندگی آن می تواند باعث شود که ناهنجاریهای اجتماعی دیگری متاثر از این عمل شنیع پدید آید.براساس آنچه پدر بابک اعلام کرده است به قتل رساندن پسر، دختر و دامادش به دلیل ارتکاب آنها به فساد اخلاقی صورت گرفته است و توجیه میکند که با این فعل، جامعه را از فساد و ناامنی حفظ کرده است و با همدستی همسرش و بدون توسل به قانون برای مجازات فسادی که مدعی است این افراد مرتکب شده اند دست به قتل میزند، در حالی که در قبال هر جرمی باید از قانون کمک گرفت بویژه اینکه مجازات بسیاری از این جرایم البته اگر صورت گرفته باشند، مرگ نیست.والدین به هیچ وجه صلاحیت تعیین حکم برای اعضای خانواده را ندارند، اگر قرار بود هر فردی در جامعه شخصا اقدام به کشتن دیگران کند، هرج و مرج و ناامنی اجتماع را در بر میگرفت، در واقع هر کسی صلاحیت لازم برای تصمیمگیری در رابطه با جرایم و مجازات دیگران را ندارد.نظریه روانپزشک مبنی بر اینکه پدر و مادر بابک مشکل روانی ندارند،این نظریه روانپزشک به سوژه ای در فضای مجازی تبدیل شد. نظر مردم مخالف این نظریه است و پدر و مادر را بیمارانی روانی میدانند که دست به قتل این چنینی با شیوه بسیار فجیع زده اند.
چنانچه والدین بابک بیمار روانی باشند قانون مجازات سبکتری برای آنها در نظر میگیرد و در غیر این صورت رای به اشد مجازات صادر خواهد شد که البته طبق قانون این مجازات قصاص نبوده و حبس از سه تا ۱۰ سال در نظر گرفته میشود.مردم نسبت به این نظریه انتقاد دارند و به جامعه روانپزشکی توهین کردند در حالی که باید گفت در این موارد کار کارشناسی و تخصصی انجام می شود و قطعا اظهار نظر در این خصوص نباید متاثر از فشار رسانهها و افکار عمومی باشد.
بزهکاری و قتل در کشورهای دیگر نیز وجود دارد و اینطور نیست که چنین اتفاقاتی در سایر کشورها رخ ندهد، بنابراین باید فارغ از هرگونه فشار رسانهای بویژه از سوی شبکههای معاند نسبت به صدور رای درست و البته بازدارنده تصمیمگیری شود.
بیمار بودن خانواده تهدیدی برای سلامت روانی و اجتماعی جامعه
لاوه بر از بین رفتن قبح این جنایت، کانون خانواده نیز زیر سوال میرود و قداست پدر و مادر نیز خدشه دار میشود. محیط سالم یا ناسالم خانواده تاثیر زیادی در پرورش اخلاقی یا برعکس رشد رذایل در فرزندان دارد. زیربنای اخلاق انسان در خانواده شکل میگیرد و در قرآن کریم توجه به تربیت انسان بسیار توصیه شده است، چرا که جامعه بزرگ انسانی از واحدهای کوچک خانواده تشکیل شده است و تربیت خانواده به منزله تربیت جامعه است. بیمار بودن خانواده تهدیدی برای سلامت روانی و اجتماعی جامعه است.
متاسفانه در فضای رسانهای و مجازی ترکیباتی نظیر "اپیدمی والدینکشی یا فرزندکشی" بکار برده میشود که این گونه اظهارات نه تنها زیبنده خانواده ایرانی نیست بلکه موجب روان شدن سیل مخربی برای از بین بردن کانون خانواده میشود. از طرفی سکوت مسئولان و کارشناسان به عادی انگاری این اپیدمی کمک خواهد کرد.
پخش محتوای فاقد عنصر بازدارندگی، عامل عادی انگاری
پرداختن بیش از حد رسانهها به این قبیل جرایم و انتشار مصاحبه های شنیداری، تصویری و پخش مستندات جنایات و فیلمهای فاقد محتوای بازدارنده از جمله عوامل کمک به عادی انگاری اینگونه جنایات در جامعه است. متاسفانه برخی رسانه های کشور برای جذب مخاطب اقدام به انتشار اخبار غیرواقعی یا مطالب طنز و ... کردند که آسیبزاست.
برخورد قاطع قانون با این قبیل جنایات موجب جلوگیری از عادی انگاری در جامعه شده و منجر به بازدارندگی خواهد شد. دین مبین اسلام مجازات قطع انگشتان دست را برای سارق در نظر گرفته و هم اکنون این مجازات در برخی کشورهای عربی اجرا میشود که نتیجه آن پیشگیری از وقوع سرقت در کشوری نظیر عربستان است.
سقوط خانواده در دره های افراط و تفریط
آیا با یک قطره خون میتوان پاکی یک دریا را زیر سوال برد، این قبیل رفتارهای والدین با فرزندان و بالعکس نافی ارزش کانون گرم خانواده و فداکاری والدین برای تربیت فرزندان نیست. اگر بخواهیم با چنین رویکردی به این واقعه نگاه کنیم نه تنها بی انصافی است بلکه باعث از بین رفتن قداست و جایگاه خانواده میشود. بدیهی است که برخی رفتارهای اجتماعی و ناهنجاریها و نیز اختلافات فاحش اعتقادی و اجتماعی باعث وقوع جنایات خانوادگی میشود. به عنوان مثال در مقاطع گوناگون مباحثی نظیر پدربزرگ سالاری، پدر سالاری و ... وجود داشته و در هر مقطعی رفتارهای درست یا غلط به ناهنجارهای اجتماعی تبدیل شده است. در واقع هرگونه افراط و تفریط موجب بروز درهای در اجتماع شده و منجر به سقوط برخی افراد در این رفتار خواهد شد.
بروز اختلافات عقیدتی و اجتماعی موجب پائین آمدن تاب آوری والدین و فرزندان شده و اتفاقات ناخوشایند گوناگونی را رقم میزند ولی باید با آسیب شناسی و فرهنگ سازی مانع از ایجاد اختلاف شد تا علاوه بر تعدیل اختلافات به اصلاح اصولی خانوادهها پرداخته شود.
شلیک به خانواده
نباید منکر مشکلات جامعه در حوزه بروز حوادث تلخ خانوادگی باشیم،
مشکلات معیشتی و رفاهی، کوچک شدن سفرههای خانواده ها، از بین رفتن یا کاهش تفریحات سالم متاثر از کاهش درآمدهای اقتصادی و محرومیتها، بیکاری، اعتیاد، معضلات فضای مجازی و ... مانند دانههای باروتی است که در فشنگ به سمت کانون خانواده شلیک میشود و اگر برای هر کدام از این آسیبها راهکاری اتخاذ می شد و چاره اندیشی صورت میگرفت شاهد وقوع چنین اتفاقاتی در کانون خانواده نبودیم.
مجازاتهایی که در برابر کاهش تابآوری جامعه ناتوانند
پرداختن بیش از حد رسانهها به این قبیل جرایم و انتشار مصاحبه های شنیداری، تصویری و پخش مستندات جنایات و فیلمهای فاقد محتوای بازدارنده از جمله عوامل کمک به عادی انگاری اینگونه جنایات در جامعه است. متاسفانه برخی رسانه های کشور برای جذب مخاطب اقدام به انتشار اخبار غیرواقعی یا مطالب طنز و ... کردند که آسیبزاست.
برخورد قاطع قانون با این قبیل جنایات موجب جلوگیری از عادی انگاری در جامعه شده و منجر به بازدارندگی خواهد شد. دین مبین اسلام مجازات قطع انگشتان دست را برای سارق در نظر گرفته و هم اکنون این مجازات در برخی کشورهای عربی اجرا میشود که نتیجه آن پیشگیری از وقوع سرقت در کشوری نظیر عربستان است.
سقوط خانواده در دره های افراط و تفریط
آیا با یک قطره خون میتوان پاکی یک دریا را زیر سوال برد، این قبیل رفتارهای والدین با فرزندان و بالعکس نافی ارزش کانون گرم خانواده و فداکاری والدین برای تربیت فرزندان نیست. اگر بخواهیم با چنین رویکردی به این واقعه نگاه کنیم نه تنها بی انصافی است بلکه باعث از بین رفتن قداست و جایگاه خانواده میشود. بدیهی است که برخی رفتارهای اجتماعی و ناهنجاریها و نیز اختلافات فاحش اعتقادی و اجتماعی باعث وقوع جنایات خانوادگی میشود. به عنوان مثال در مقاطع گوناگون مباحثی نظیر پدربزرگ سالاری، پدر سالاری و ... وجود داشته و در هر مقطعی رفتارهای درست یا غلط به ناهنجارهای اجتماعی تبدیل شده است. در واقع هرگونه افراط و تفریط موجب بروز درهای در اجتماع شده و منجر به سقوط برخی افراد در این رفتار خواهد شد.
بروز اختلافات عقیدتی و اجتماعی موجب پائین آمدن تاب آوری والدین و فرزندان شده و اتفاقات ناخوشایند گوناگونی را رقم میزند ولی باید با آسیب شناسی و فرهنگ سازی مانع از ایجاد اختلاف شد تا علاوه بر تعدیل اختلافات به اصلاح اصولی خانوادهها پرداخته شود.
شلیک به خانواده
نباید منکر مشکلات جامعه در حوزه بروز حوادث تلخ خانوادگی باشیم،
مشکلات معیشتی و رفاهی، کوچک شدن سفرههای خانواده ها، از بین رفتن یا کاهش تفریحات سالم متاثر از کاهش درآمدهای اقتصادی و محرومیتها، بیکاری، اعتیاد، معضلات فضای مجازی و ... مانند دانههای باروتی است که در فشنگ به سمت کانون خانواده شلیک میشود و اگر برای هر کدام از این آسیبها راهکاری اتخاذ می شد و چاره اندیشی صورت میگرفت شاهد وقوع چنین اتفاقاتی در کانون خانواده نبودیم.
مجازاتهایی که در برابر کاهش تابآوری جامعه ناتوانند
ناچیز بودن مجازات برای چنین جرایمی بویژه برای پدر به نوعی عاملی برای ارتکاب به قتل در بین پدرانی است که بدلیل برخی رفتارهای فرزندان، تاب آوری خود را از دست داده و جرئت ارتکاب به جرم پیدا می کنند. این خلاء ها ضرورت بازنگری و اصلاح قانون یا لزوم در نظر گرفته شدن مجازات تکمیلی برای بازدارندگی نظیر محرومیت از امتیازهای اجتماعی، حصر خانگی، تبعید و ... را دوچندان می کند. نباید اجازه داد افراد به محض ارتکاب به بزه آزادانه در جامعه حضور یابند بلکه باید این تصور را بوجود آورد که جامعه مانند قبل پذیرای چنین افرادی نیست.باید جنبههای حقوقی و فقهی این موضوع نیز بررسی شود و علاوه بر ارائه تحلیل جامعه شناسی باید دید که چرا شرع و قانون اجازه قصاص پدر را نمیدهد.
نظر شما :