بیکاری و فقر، تورم، عدم اطمینان در کشور کولاک کرده است
مصطفی اقلیما (جامعه شناس)
شکاف طبقاتی یک مسئله اجتماعی است، یک مسئله فردی نیست و مسائل اجتماعی در بلند مدت به وجود میآید، اما مسائل فردی در کوتاه مدت شکل میگیرد. این اختلاف طبقاتی هم که امروز در جامعه زیاد شده مربوط به مدیریت یک دولت نیست و به دلیل کمکاریهای دولتها در گذر زمان ایجاد شده است.هر سال میزان تورم در کشورمان افزایش مییابد زمانی که تورم بالای ۱۵ یا ۲۰ درصد بود، میزان حقوق افراد را ۱۰ افزایش دادند و بنابراین هر سال مردم را ۱۰ درصد فقیر کردند.در ابتدا با کشورهای خارجی قرارداد بستند و زمانیکه با مشکل مواجه شدند همهچیز به طور سرسامآور گران شد و افرادیکه فقیر بودند بیخانمان شدند بهطوریکه با بر روی پشتبام خانهها میخوابیدند و یا در کنار خیابان چادر میزدند.در چند سال اخیر قیمت خانه رشد نجومی داشته است به عنوان مثال اگر یک استاد دانشگاه در ماه ۱۰ میلیون تومان حقوق بگیرد و همه آن را هم در بانک بگذارد، حداقل ۱۳ تا ۱۴ سال طول میکشد تا آن خانه را بخرد در صورتی که وقتی پسانداز او به قدر خریدن آن خانه کفایت داد، دیگر قیمت آن خانه یک میلیارد و ۲۰۰ هزار تومان نخواهد بود و در حقیقت ارزش پساندازش چیزی معادل صفر خواهد شد.
بیکاری، فقر، تورم، عدم امنیت شغلی، طلاق، دزدی در کشور کولاک میکنداینکه بیکاری و فقر، تورم، عدم اطمینان در کشور کولاک کرده و تورم به حد بالای خودش رسیده استدر مملکت ما این یک رسم است که معمولاً رؤسای جمهور در یک سال آخر دوره زمامداری خود، کشور را به حال خود رها میکنند. در این دوره هم شیوع بیماری کرونا موجب شد تا در بحث افزایش قیمتها هر کسی هر کاری میخواهد انجام دهد و از آن طرف دولت برای اینکه درآمدزایی کند مالیاتها را افزایش داد و تبلیغات در حوزه بورس پولهای مردم را از جیب آنها خارج کرد.دزدی فقط به معنای ربودن مال مردم نیست بلکه استاد دانشگاهی که وقت کلاس را به بطالت میگذراند، دانش بهروزی ندارد و نمیرود کتاب بخواند و بیسوادی خود را به شاگردانش انتقال میدهد، در حقیقت از عمر و جان آن شاگرد دزدی میکند.فقر و بیکاری، عدم امنیت شغلی، تحصیلکردههای بیکار، تعطیلی کارخانهها و در دوسال اخیر هم بیماری کرونا را عامل فقر و بدبختی مردم است.
طبق آماری که ارائه شده خانمها در دوران کرونا ۱۰ برابر آقایان بیکار شدهاند و زمانیکه مرد به تنهایی برای تامین مخارج خانه کار کند چرخ زندگی نمیچرخد و همین امر موجب افزایش خشونت در خانواده و طلاق میشود. رئیس پلیس چهار ماه قبل اعلام کرد ۵۰ درصد از دزدهایی که اعتراف به جرم کردند بار اولشان بود. یعنی اینها دزد نیستند بلکه مجبور شدهاند برای سیری شکم خود اجناس کوچک را در خیابان بدزدند و اینها نشان از عدم رسیدگی به جامعه و انتصاب افراد ناکارآمد در راس امور است.شایستهسالاری و پاسخگویی مسئولان آسیبها را کاهش میدهدشایستهسالاری یعنی اینکه آن آدم، مسلمان باشد و آدمی که مسلمان واقعی باشد، در جایی که تخصص ندارد ورود نمیکند. اما وقتی نگاه میکنیم میبینیم شاید ۷۰ تا ۸۰ درصد کسانی که بر سر کار میآیند، آگاهی و دانش لازم را ندارند و از سوی دیگر اصلاً پاسخگویی هم برای پاسخ به این سوالات نداریم.بر اساس سخنان حضرت علی (ع) مبنی بر اینکه با دو چیز میتوانید آدمها را بخرید اول با دادن پست و مقام و بعد هم پول. در کشور ما همین اتفاق افتاده است. مسلمان و در کشور اسلامی هستیم، اما از صبح تا شب مرتب دروغ میشنویم و ریشه تمام آسیبهای اجتماعی در الگوپذیری از افرادی است که مسئولیت دارند. اگر پدر خانواده دروغ بگوید و کلک بزند، بچهها هم یاد میگیرند و در جامعه هم مردم از مسئولان الگو میگیرند. مردم ما مجبور میشوند برای زندگی کردن سر دیگری را کلاه بگذارد.
تحصیلات دیگر در جامعه ارزشی ندارد و الان اکثر دانشجویان دختری که من دارم، در مترو دارند دستفروشی میکنند
وقتی این فشارها به اجتماع میآید، روز به روز فقر افزایش پیدا میکند و افزایش فقر هم نباید به گردن یک نفر و یک دولت بیندازیم بلکه در ایجاد شکاف اجتماعی عمیقی که امروز در جامعه ایجاد شده است تمام دولتها مسئول هستند.اگر بخواهیم این مملکت درست شود، باید به دو مسئله شایستهسالاری و پاسخگویی که رهبر فرمودند توجه و عمل شود. یعنی اینکه وقتی وزیر بهداشت ودرمان نمیتواند بحران کرونا را در کشور کنترل کند و مدام تقصیر را برگردن مقام مسئول دیگر میاندازد باید فورا برکنار شود، اما متاسفانه در کشور ما نهتنها فرد برکنار نمیشود بلکه در دورههای بعدی هم از او استفاده میکنند و تمام اینها موجب آسیبهای امروز جامعه میشود.
شکاف طبقاتی و آسیبهای اجتماعی یکشبه بهوجود نیامده است
برای حل هر مشکلی باید به سابقه شکلگیری آن نگاه کنیم و شکاف طبقاتی و اجتماعی هم معضلی است که یکشبه ایجاد نشده است و ریشه در چند دهه گذشته کشور دارد. برای ایجاد تغییر ابتدا باید نگاه مردم عوض شود و آن هم مستلزم کاهش آسیبهاست اگر از همین امروز برای بهبود شرایط در سطح کلی جامعه و دستگاههای دولتی برنامهریزی شود میتوانیم بگوییم ۵۰ سال دیگر (نه فردا) زندگیها به روال عادی خود برمیگردد.جوانان گذشته برای رسیدن به اهداف خود تلاش میکردند و زحمت میشکیدند، اما جوانان امروز متکی به خانواده شدهاند و برای تامین مخارج خود حاضر نبستند تن به هرکاری بدهند و همچنان توقع دارند پدر و مادر آنها را تامین کنند از این رو فرد دچار تکرار و خلاء و بیهدفی میشود و راحتترین راه یعنی خودکشی را انتخاب میکند.در جامعه امروز تامین نیازهای فرزندان به فقیر یا غنی بودن خانواده بستگی ندارد، زیرا هرکدام به نوعی خود را ملزم میدانند به هر طریقی همه نیازهای فرزندانشان را برطرف کنند و اینگونه فرزندانی بیمسئولیت و خودخواه و تنپروربار میآورند که تن به هرکاری نمیدهد. نداشتن کار و بیکاری، اعتماد شخص را از بین میبرد، زیرا کار به فرد امنیت فکری و شخصیت اجتماعی میدهد و وقتی فرد شخصیت و اعتبار اجتماعی را نداشته باشد به کارهای خلاف روی میآورد.
جوانان امروز تن به هرکاری نمیدهند
جوانان در جامعه امروز پرتوقع و تنپرور شده انداین جوانان خودشان را با یکدیگر مقایسه میکنند جامعه و خانواده مسبب ایجاد این توقع بیجا هستند، زیرا تحت شرایط اعتماد به نفس و استقلال فرد گرفته شده است و به ازای این فقدان چیزی برایش جایگزین نشده است.اگر کسی کارکن باشد و کار را عیب نداند و نگوید من فلان مدرک تحصیلی را دارم فقط باید پشت میزنشین باشیم، برای خودش کار میسازد و هیچ وقت بیکار نمیماند.اگر موارد خودکشی در جامعه مشاهده میشود به دلیل روشهای تربیتی اشتباه و در نهایت رها کردن است؛ و ما بچههایمان را مستقل بار نمیاوریم و بعد از مدتی انتظار داریم وارد جامعه شود و روی پای خودش بایستد در حالیکه نوع رفتار خود ماست که موجب بروز آسیبهای اجتماعی میشود.
نظر شما :