پیامدهای فرهنگی و اجتماعی شیوع ویروس کرونا در ایران (۳)
امتناعِ مراقبت، چارچوبی نظری بر مصیبت جمعی کرونا
عباس نعیمی جورشری (دکترای جامعهشناسی و مدرس دانشگاه)
ایران در حالی وارد سومین هفته از اعلام رسمیِ بیماری شده که ویروس کوید ـ ۱۹ با نام عمومیِ کرونا انتشار فراگیر یافته است. بیماریهای جمعی، نمونهای از مصائب اجتماعی قلمداد میشوند که همچون سیل و زلزله و... به جمعیتی بزرگ تحمیل میشوند. پرسش عمده عبارت است از اینکه مواجهه ایران با این بحران چگونه بوده است؟ در این راستا نکات زیر محل اعتناست:
۱. چارچوب نظری: ام. اف. لچات در مبحثی تئوریک، چرخه مصائب جمعی را متشکل از پنج مرحله میداند، شاملِ:
- مرحله انتظار یا پیشبینی (Anticipative phase)؛
- مرحله اعلام خطر (Alarm phase)؛
- مرحله نجات (Rescue phase )؛
- مرحله رهاسازی و امداد (Relief phase)؛
- مرحله بازسازی (Rehabilitation phase).
۱.۱. در رویکرد نوین تحلیل بحران، مرحله انتظار، مهمترین مرحله قلمداد میشود؛ برخلاف رویکرد سنتی که بر نجات و امداد تأکید دارد. مرحله انتظار، خود، بر چهار مفهوم استوار است که میتوانیم از آنها به عنوان زیرمرحله نام ببریم، شاملِ شناخت، برنامهریزی، پیشگیری، آمادگی.
الف. مفهوم شناخت یعنی هر جامعهای باید مصائب جمعیِ خویش را «محققانه» بشناسد و این در گرو اهمیت قشر پژوهشگر و آثار پژوهشی است. در زیرمرحله شناخت، بایستی نقشه مکانیِ مصائب جمعی تدارک دیده و احتمال و شدت آن تخمین زده شود.
ب. مفهوم برنامهریزی، درهمتنیده است با برنامه کلان توسعه که در آن، زیرساختها تعریف میشوند. این نکته، در جهان معاصر، شاخص عقبماندگیِ اقتصادی و اجتماعی است. سختافزار و تجهیزات مقابله با مصائب جمعی، متأثر از برنامههای کلان حکومتها است.
ج. مفهوم پیشگیری به تحقق عملیِ مفاد دو زیرمرحله پیشین دلالت دارد.
د. مفهوم آمادگی بهمعنای افزایش آگاهیِ عمومی است که بدون ایجاد وحشت صورت میگیرد. کمّوکیفِ بحران احتمالی و نحوه مواجهه با آن، به مردم آموزش داده میشود.
۱.۲. بعد از این چهار مفهوم که متعلقات بلاجایگزینِ مرحله انتظار و پیشبینی هستند، مرحله اعلام خطر قرار دارد که مرحله اعلام وقوع بحران است. در این مرحله، جامعه امیدوار است که مقدمات متذکر در مرحله انتظار انجام و عملی شده باشد تا بتواند وارد مرحله نجات شود. مرحله نجات بر حفظ جان انسانها و مدیریت عملیاتیِ مصیبت جمعی تمرکز دارد. وجه برجسته این مرحله، اقدامات بهداشتی و درمانی است که برای جلوگیری از مرگ مصدومان انجام می شود. در ادامه نجات، مرحله امداد و رهاسازی از مصیبت قرار دارد که بر حمایت مردمِ بلادیده متمرکز است. خانوادههای بسیاری، از هم گسیختهاند و اشتغال و کسبوکار، از بین رفته است. در اینجا، کمکهای بلاعوض، بلندمدت و نیز بهیاری روانشناختی، اهمیتی دوچندان دارند. مرحله آخر، بازسازی است که مرحله توانبخشیِ جامعهای است که بحران را تجربه نموده و از سر گذرانده است.
۲. واکاوی موردی: با توجه به بحث نظری بالا میتوان به تحلیل بحران کرونا درباب جامعه ایران پرداخت.
۲.۱. سال ۹۸ برای ایران سالی پُرحادثه بود که انواع شوکهای اجتماعی را از هردو نوع طبیعی و انسانی تجربه کرد. بیماری سراسری در پایان این سال بر چگونه مردمی واقع شده است؟ مردمانی که ظرف روانیشان در آستانه قرار دارد و قدرت تابآوریشان تحلیل رفته است. اغراق نیست اگر روان اجتماعی مذکور را با صفت «مجروح» توصیف کنیم.
۲.۲. آیا مرحله انتظار بهدرستی اعمال شد؟ بدینمعنا که آیا نقشه مکانیزمانیِ بیماریِ محتمل ترسیم شده بود؟ آیا خطر بیماری فراگیر در طرح توسعه کلان و سختافزارها لحاظ شده بود؟ آیا تجهیزات لازم تحقق یافته بود؟ آیا ابعاد بحران احتمالی و آموزش مربوطه به اطلاع مردم رسیده بود؟ مبتنی بر شواهد کنونی، به نظر میرسد که پاسخ این پرسشها منفی است. درواقع، نهتنها پاسخ منفی است، بلکه بنا به گزارشهای سازمان هواپیمایی، در زمانی که غالب کشورها ارتباطات مسافرتی با مرکز بیماری (چین) را لغو کرده بودند، خط هوایی ماهان، دهها پرواز داشته است؛ این، نمونهای از نقض استانداردهای مرحله انتظار و پیشگیری است.
۲.۳. آیا مرحله اعلام خطر بهدرستی انجام شده است؟ افکار عمومیِ منتشر در شبکههای اجتماعی، دلالت بر گلایهای عمومی دارد. براساس این گلایهها، زمان اعلام خطر و وقوع بیماری، با تأخیر بسیار انجام شده است. این نکته ریشه در بحران اعتماد در سطح دولت ـ ملت دارد و نشاندهنده شکافی خطرناک بین این دو سطح کشور است که پیشتر، جامعهشناسان نسبت به آن هشدار داده بودند؛ هشدارهایی مکرر که عمدتاً نادیده گرفته شده و در بزنگاههای اینچنین، خود را به رخ میکشد.
۲.۴. آیا مدیریت مدبرانهای بر مرحله نجات وجود دارد؟ تطبیق آمار مبتلایان و جانباختگان در ایران با سایر کشورها موجد پاسخ منفی است. کمبود ابتداییترین لوازم خودمراقبتی در سطح جامعه، شامل ماسک و محلول ضدعفونی، سندی است بر این مدعا. خاصه اینکه بین نهادهای متولی نیز نوعی ناهماهنگی دیده میشود که به ناکارآمدی نهایی میانجامد. مفاد مطرح در گفتگوی زنده شبکه خبر با مسئولین، مورخ ۱۱ اسفند ۹۸ مؤید این ادعاست:
نماینده وزارت صمت: روزانه یک و نیم میلیون ماسک تولید میکنیم.
نماینده تعزیرات حکومتی: تاکنون شش و نیم میلیون ماسک احتکاری کشف کردهایم.
نماینده وزارت بهداشت: طی ده روز گذشته، فقط یک میلیون ماسک در اختیار ما قرار داده شده است!
بهوضوح میتوان استنتاج نمود که حمایت لجستیک منظمی از وزارت بهداشت بهعنوان رأس مدیریت بحران به عمل نمیآید.
۲.۵. منهای کسانی که نسبت به بحران، وخامت بیماری و نکات مراقبتی بیاعتنا هستند، کنش اجتماعی بیانگر سه مدل متضاد است: از یک سو، کنشهای نوعدوستانه در اقشار متفاوت مشاهده میشود که به توزیع امکانات بهداشتی و همیاری اقدام میکنند. تجلی صنفیِ این سطح سخن، پرستاران هستند که در خط مقدم مقابله با بیماری قرار دارند. در سوی دیگر، کنشهای سودجویانه مشاهده میشود که با احتکار و گرانفروشی، از رنج دیگران تغذیه میکنند و تنومند میشوند. گونه سوم، کنشهای فردگرایانه است که نه بر یاریگری دلالت دارد نه بر سودجویی، بلکه بر حفظ فی نفسه خویشتن متمرکز است.
این سه مدل رفتاری، بیانگر سه استعداد فرهنگی است. این استعدادهای خُرد، همزمان ساختارهای کلان را میسازند و خودشان هم توسط ساختار بازتولید میشوند. در اینجا، با یک مکانیزم دوسویه مواجه هستیم. بر این سه مدل عینی میتوان سه الگوی انتزاعی متصور شد. سه الگوی اخلاقی که ریشه در سه گونه عقلانیت دارد. درواقع، عقل جمعاندیش، عقل ابزاری و عقل فرداندیش در پسزمینه این رویکردهای اخلاقی و کنش اجتماعی قرار دارند.
۲.۶. در کنار توجهی که افراد خط مقدم بحران به خود جلب میکنند، اقشار آسیبپذیری وجود دارند که همچنان نادیده گرفته میشوند. نگارنده، آنها را «آسیبپذیرانِ پیشینی» مینامد که پیش از مصیبت جمعی نیز زیست مصیبتباری داشتهاند. نمونه شاخص این طیف، کودکان کار هستند که فاقد بنیه مالیِ حداقلی هستند و حتی نمیتوانند خود را در خانه قرنطینه کنند. نمونه دیگر، کارگران روزمزدی هستند که در مضیقه اقتصادی قرار دارند. ایضاً دستفروشان که در شمایل درآمدی همچون روزمزدان میباشند. ازنظرِ قشربندی اجتماعی، حاشیهنشینان شهری، جمعیت شاخص این رده از تحلیل بهشمار میروند.
بیاعتناییِ مدیریت حل بحران به این جمعیت بزرگ، نشان از عدم جامعیت تحلیل مربوطه دارد. تأکید مدیران کلان بر «قرنطینه خانگی»، اگرچه صحیح، اما یکسویه است. حداقل دو ایراد مبنایی بر این امر وارد است:
الف. عدم قرنطینه شهری و منطقهای پیش از شیوع ملی بیماری؛
ب. عدم حمایت اقتصادی از مردمی که در بحران معیشتی به سر میبرند و قرنطینه خانگی، زیست آنها را مختل میکند!
در یک جمعبندی میتوان اذعان داشت که مسئله کرونا بهعنوان یک بحران جهانی قابل طرح است که در ابعاد ملی، اهمیت تحلیلی و مدیریتی دارد. با توجه به اینکه چرخه مدیریت مصائب جمعی در ایران قوام نیافته است، نیاز به یاریجوییِ بینالمللی ضرورت دارد. صداقت و همت دولت در وجهی اخلاقی به خِردورزی ملت و همدلیِ بیشازپیش میانجامد. عبور از بحرانهای فراگیر در گرو همبستگیِ سراسری است. این همبستگی، تابعی از اخلاق و خِردورزیِ نهادهای متولی است. بیاعتنایی به این مهم، نتایج دهشتناکی برای ایران خواهد داشت.
نظر شما :