رضا داوری اردکانی
سه یادداشت از استاد فلسفه و رئیس فرهنگستان علوم درباره جهان دوران کرونا
(نقل از صفحه شخصی)
درباره ترس از ویروس کرونا و آثار پنهان و پیدای آن
تنها ما نیستیم که از ویروس کرونا میترسیم، همه مردم جهان از آن میترسند و هیچکس را از این بابت نمیتوان و نباید ملامت کرد. وقتی همه از چیزی میترسند، آن چیز قاعدتا باید ترسناک باشد. ولی بیایید چند لحظه در باب این ترس همهجایی بیندیشیم.
۱- هر ترسی با وهمی پیوسته است، منتها اوهام ترساننده متفاوتند و شدت و ضعف دارند. بعضی از آنها هم مثل ترس از ویروس، دست از سر مردمی که در معرض هجوم آنند، برنمیدارند. تا آنجا که یک لحظه مجال فراغت از سودای ویروس نمییابند که بتوانند بیندیشند؛ چرا مثلا از مرگ بر اثر ویروس کرونا بیش از مرگ بر اثر تصادف در جادهها میترسند. مگر نه این است که تلفات جادهای در بعضی کشورها کمتر از ویروس کرونا نیست؟ پس چرا از آن نمیترسند و از کرونا این همه واهمه دارند؟
۲-اختلاف میان دو ترس، ترسی که به آسانی از آن غافل میشویم و ترسی که از آن غفلت نمیتوانیم کرد. هرچه باشد در آثار و نتایج آنها به نحوی ظاهر میشود. ترسی که از آن غافل میشویم، اگر بماند شاید صاحبش را به احتیاط وادارد یا او را از خطر حفظ کند. اما ترسی مثل ترس از کرونا که میماند خطر را بیشتر و شدیدتر میکند. برای اینکه بهتر بتوان با خطر ویروس مقابله کرد، باید فرصتی باشد که در آن بتوان به دفع خطر اندیشید. اندیشیدن مستلزم رهایی و انقطاع جزئی یا کلی از ترس است و با این رهایی شاید بعضی چارههای مقابله با خطر پیدا شود. ولی شاید اثر بزرگتری هم داشته باشد.
۳- فیلسوفان اگزیستانس، آدمی را موجودی ترسآگاه میدانند. ترسآگاهی با ترس تفاوت دارد. ترس از بیرون و از شیء معین است، ولی ترس آگاهی احساس ترس توام با درد است و دردمند نمیداند ترس و دردش از کجاست. این ترس، ترس از نیستی است. اگر ترس از کرونا به ترس آگاهی برسد، میتواند مایه تذکر موثر و راهگشا باشد. بشر همواره این استعداد را داشته است که به غرور مبتلا شود، اما عصر جدید به خصوص آنجا که ناتوانی با توانایی اشتباه میشود، آدمی بر مرکب سرکش غرور نشسته است و میتازد، بیآنکه از خطرهای راه چیزی بداند. اگر ویروس کرونا ناتوانی ما را به ما بنماید و موجب شود که زمام مرکب غرور را نگاه داریم و از دعویهای بیهوده اندکی رو بگردانیم، درس بزرگی به ما داده است.
۴-تمدن تکنولوژیک جدید، تمدن عظیمی است که وجود و آثارش به یک معجزه میماند. اما این قدرت عظیم و بیمانند نمیداند و نمیخواهد بداند که یک ویروس جهشیافتهی بیرونآمده از آزمایشگاه یا به قولی جداشده از جسم یک پرنده مفلوک، میتواند نظم عظیم و حیرتانگیزش را بلرزاند و دچار بحران و خلل و اختلال کند. در نظام بزرگ تمدن کنونی و در عظمت بشر تردید نمیکنیم، اما از ناچیزی و ناتوانی انسان و از دچار شدنش به غرور همهتوانی و همهدانی نیز نباید غفلت کرد. پاسکال میگفت، آدمی بینهایت بزرگ و بینهایت کوچک است. میتوان گفت که با این عظمت و حقارت، مهربانی و دانایی و بیرحمی و نادانی نیز قرین میشوند، تا آنجا که کسانی ممکن است چندان نادان باشند که دانشجوی چینی را به جرم اینکه کشورش منشا ویروس کرونا بوده است، مقصر بدانند و با مشت و لگد مجازات کنند. ولی کرونا به کشور و قوم خاصی تعلق ندارد و همه یکسان در معرض ابتلای آن قرار دارند. کاش این پیشامدها به ما میآموخت که به جای دشمنی با یکدیگر همدردی و همراهی کنیم. آدمیان همچنانکه یکسان در معرض خطر قرار دارند، از حقوق یکسان نیز بهره دارند. یکی از نشانههای رو کردن به دانایی و بزرگی این است که همه و مخصوصا صاحبان قدرت و آنها که بیشتر دچار غرورند و احیانا غرور را فضیلت و بزرگی میدانند، حدود و حقوق مردمان را رعایت کنند و سخن ناصر خسرو را از یاد نبرند که: خلق سراسر همه نهال خدایند، هیچ نه بشکن از این نهال و نه برکن؛ و این همه، مشروط به گذشتن از ترس خانهکرده در سراسر خودآگاهی ما و رسیدن به درد ترسآگاهی است".
کرونا آزمونی برای ما و جهان؛
۱. کرونا، دشمن سیاست و اقتصاد و نظم و قانون است. اما دشمنی اش با نظم و قانون، دشمنی رودررو و مسنقیم نیست. بلکه چون آدم ها را می کُشد و در آهنگ و نظم زندگی بلاتکلیفی و آشوب پدید می آورد، قهراً در سیاست و اقتصاد جامعه اثر منفی دارد. در هجوم و ایلغار کرونا، مردمی که پریشان یا پریشان تر می شوند، به حمایت نیاز دارند و پیداست که کشور باید حامی آنها باشد. ولی اکنون حضور کشور و سیاست چندان پیدا نیست. گویی همه کارها بر عهده وزارت بهداشت و درمان و پزشکان و بیمارستان ها گذاشته شده است و اینها باید با نقصان ها و کمبودها و حتی در برابر مانع تراشی های ناشی از جهل و غرور بسازند و به کارشان ادامه دهند. کاش سیاست می توانست لااقل از کارشکنی ها و نادرستی ها و خلافکاری ها جلوگیری کند. با توجه به چنین وضعی پیداست که باید قدردان و حق شناس کسانی بود که با جان خود به مقابله بیماری رفته اند. چند روز پیش کسی به یادم آورد که سال ها پیش مقاله ای در باب رابطه پزشک و بیمار در عصر تکنولوژی نوشته و در آن وساطت تکنولوژی میان پزشک و بیمار را آفتی برای اخلاق پزشکی دانسته بودم. اخلاق پزشکی برخلاف آنچه غالباً می پندارند، مثل اخلاق های صنفی (اخلاق مهندسی، اخلاق کسب و کار و …) چیزی بیرون از علم و حرفه و زاید بر آن نیست و از پزشکی جدا نمی شود. به عبارت دیگر پزشکی یک حرفه و علم اخلاقی است و این نکته ای است که فهمش چندان آسان نیست. شاید از میان شغل ها تنها شغل معلمی باشد که از این حیث به پزشکی نزدیک است و در آن اخلاق نمی تواند از آموزش جدا شود. در بقیه شغل ها اخلاق معمولاً اطلاق دستورهای کلی و مشهور اخلاقی بر کارها و شغل هاست. شرف پزشکی و معلمی نیز در نسبتی است که با اخلاق دارند.
۲. پیشامد شیوع کرونا می تواند آزمون بزرگی باشد. در طی سال هایی که من به یاد می آورم ایران دچار اپیدمی های بسیار شده است. اما هیچ یک از آنها این همه نگرانی پدید نیاورده و موجب پریشانی خاطر مردم نشده و به این جهت نمی توانسته است آزمونی هم برای سنجش توانایی ها و ناتوانی های دستگاه ها و سازمان های کشور و درک و شعور اجتماعی مردم باشد. گرچه در این پیشامد آثاری از تضادهای درونی فکر و عمل و زندگی نیز آشکار شده است. از جمله آنها یکی هم مداخله کسانی در این امر خطیر است که با مفهوم بیماری و سلامت در جامعه جدید به کلی بیگانه اند. اینجا مقام حکم درباب مفهوم و معنی سلامت و بیماری در دوران های تاریخی نیست. مهم این است که بدانیم آیا کشور تکلیف خود را با کرونا می داند؟ و سازمانها -توقع هماهنگی کامل نیست- اندک هماهنگی ای با هم دارند و همکاری می کنند؟ و اگر دارند این همکاری به چه صورت است؟ قصه دردآور این است که هر روز خبری از قاچاق و احتکار لوازم بهداشتی و طبی منتشر می شود. آیا سیاست پای خود را از ماجرا کنار کشیده است یا نمی تواند از عهده خلاف کاری ها برآید؟ وقتی سیاست پای خود را از بحبوحه بلا کنار بکشد و دستش را هر چه بتواند از ویروس کرونا دور نگاه دارد و حتی دخالتی در هماهنگ سازی سازمان ها نداشته باشد بر مشکل غلبه نمی توان کرد. سازمان های اداری ما هرگز کارآمدی نداشته اند، پس اکنون هم اگر ندانند چه باید بکنند و چه می توانند بکنند گناهی ندارند. روزگار غریبی است که در آن همه چیز مسخر کرونا و ملک و مال آن شده و نه فقط درک و شعور عمومی بلکه قدرت علم و تکنولوژی نیز که میزان اعتبار همه چیز است، در معرض آزمون قرار گرفته است. ولی آزمون اصلی کرونا برای ما آزمون توانایی و ناتوانی درک مسائل و اتخاذ تصمیم و اجرا و عمل است. ظاهراً این آزمون هنوز چنانکه باید آغاز نشده است. زیرا کشور و مردم از بهت ناشی از هجوم و حمله که البته چندان ناگهانی هم نبوده است بیرون نیامده اند. بلا و مصیبت آمده است اما بلا و مصیبت به خودی خود آزمون نیست بلکه وقتی به آزمون تبدیل می شود که آزمایشگری وجود داشته باشد و قصد آزمایش کند و کاش اگر قرار است آزمونی صورت گیرد آنکه مسئولیت بیشتر دارد در صدد آزمایش برآید. زیرا اوست که باید کار کشور را سروسامان بدهد. مردم و صاحبنظران هم می توانند این قبیل پیشامدها را آزمایش کنند. اما مهم آزمایش متصدیان امور است. این آزمایش را چندان آسان نباید گرفت. زیرا برای حکومت دشوار است که در آنچه می گوید و در درستی کاری که می کند شک روا دارد و پیداست که هر آزمایشی مسبوق به شک و پرسش و طلب است.
۳. اشتباهی که همه ما کم و بیش به آن دچاریم این است که قدرت و توانایی اشخاص و مخصوصاً متصدیان امور را بیش از آنچه هست می انگاریم و به این جهت از آنها توقع داریم که در شرایط بحرانی بتوانند همه امکان های کشور را برای عبور از بحران هماهنگ کنند. مسلماً بعضی از آنها در این کار می کوشند اما وقتی سازمان ها ناتوان و ناکارآمد باشند، کوشش ها چنانکه باید به نتیجه نمی رسد. درست است که حکومت اگر به جد بخواهد می تواند از فساد در معنی حقوقی و قانونی اش جلوگیری کند اما فساد ناشی از ناهماهنگی ها و بی برنامگی ها و ندانم کاری های کلی با تصمیم های فوری دفع و رفع نمی شود و مقامات رسمی حتی اگر صالح باشند از عهده رفع آن بر نمی آیند. اینکه مدام این مقام و آن مدیر و رئیس را ملامت می کنند که چرا سازمان تحت نظارتش کار خود را چنانکه باید انجام نداده است، از توقعی ناشی می شود که به زحمت برآورده می شود. در میان متصدیان امور و حتی کارمندان سازمانها مسلما آدم های باهوش و فهیم و اخلاقی هستند اما وقتی سازمان نمی داند چه باید بکند آنها چگونه منشا اثر در بهبود امور شوند؟ در چنین شرایطی عجب نیست که کشور به خلوت تنزه طلبی و قرنطینه سیاسی خود برود.
۴. ویروس کرونا سالم و بیمار و زنده و مرده نمی شناسد و به همه کس هر آسیبی که بتواند می رساند. شاید در این ماجرا با جاهلانی که عملاً در خدمت او قرار می گیرند اندکی مدارا کند. اینکه اخیراً گفته اند ویروس ها هوشمند می شوند و می توانند میزبان خود را انتخاب کنند از حرف های عجیب است، هرچند که شاید از حوزه قدرت تکنولوژی خارج نباشد. از مبتلایان به ویروس کرونا که بگذریم می بینیم که در کار پزشکان و نظم بیمارستان ها و درمان بیماران غیر کرونایی هم تغییری محسوس روی داده و در سایه نگرانی از ویروس قرار گرفته است. کسانی هم که از دنیا می روند اگر مرده های بی کفن و دفن نباشند مراسم ترحیم و یادبود برایشان برگزار نمی شود. کرونا با مرده ها هم دشمنی دارد.
۵. از اگامبن فیلسوف ایتالیایی نقل کرده اند که شیوع ویروس کرونا یک وضع استثنایی برای حکومت ها به وجود آورده است، اما این وضع به سیاستمداران نه فقط مجال و فرصت اعمال قدرت نمی دهد بلکه شاید بتواند سیاست را از میدان بیرون کند.
در فضایی که ویروس کرونا پدید آورده است، سیاست و ایدئولوژی خاموشی اختیار کرده اند. آن وضع استثنایی که کارل اشمیت و آگامبن می گویند وضعی است که کشور و مردم نمی دانند چه باید بکنند و حکومت تصمیم می گیرد. اما در وضع کنونی حکومت باید پناه مردم باشد و برای مردم تصمیم بگیرد. آیا در شرایط کنونی سیاست از عهده مقابله با ویروس کرونا برمی آید؟ اگر مثل حکومت چین بتواند از عهده بر آید، کشور چندان آسیب نمی بیند، اما اگر از عهده بر نیاید قهراً دشواری هایی پدید خواهد آمد. آزمون ما اکنون همین است و باید امیدوار باشیم که از آن سرافراز بیرون بیاییم.
نظم دوران پس از کرونا
بعضی از معاریف اصحاب ایدئولوژی بر آنند که دوران پس از کرونا مجال پیروزی مرام آنهاست. اینها حق دارند که میگویند کرونا به وضع موجود آسیب میرساند و مخصوصاً احتمال دارد که سرمایهداری مغرور و متفرعن امریکا دچار تکانهای شدید شود، اما معلوم نیست، این تکانها به سود کیست. شاید هم نظم غالب بر جهان مورد پرسش قرار گیرد.
اصل اساسی این نظم اراده به قدرت و غلبه است. این اصل از طریق سرایتش در فرهنگ سراسر جهان کم و بیش در وجود همه مردمان خانه کرده است و مگرنه اینکه اصل پیشرفت که راهش راه تنازع بقا برای ماندگاری اقویاست مقبول غالب دانشمندان و درس خواندگان و در زمره مسلمات زمان قرار گرفته است، اما آدمی چندان بسته حقیقت و نیازمند آزادی و دوستی و همداستانی است که گل آزادیش در باغچه اراده به قدرت هم میروید.
بلای کرونا میتواند این آزادی را که اکنون افسرده و پژمرده شده است از افسردگی بیرون آورد، ولی آنچه اکنون میبینیم چشمانداز وحشتناک فقر و بینوایی و از هم گسیختگی سازمانها و جدایی و دوری و بیگانگی و پوشیده شدن اندک بازمانده اعتماد و همراهی و امید در غبار و کدورت اندوه و ترس و ملال است.
سیاست نباید از این همه غافل بماند و چه خوب بود که مردم در آغاز بلا از کوی سیاست پیغام مهر و دوستی و همدردی میشنیدند، اما اگر سیاست مجال مهر و دوستی نیست میتوان توقع داشت که با همه امکاناتش از کوششهایی که برای پیشگیری از ابتلاء و درمان مبتلایان میشود، با تدبیر پشتیبانی کند و مخصوصاً خیل انبوه مردمی را که بیشتر نگران یک لقمه ناناند از یاد نبرد. ویروس کرونا از هم اکنون بینوایی و گرسنگی را بیشتر کرده است.
نظر شما :