پیامدهای فرهنگی و اجتماعی شیوع ویروس کرونا در ایران (۶)
کرونا ومدیریت اقتضایی
غلامرضاقجاوند (مدیر دفتر نیازسنجی و مطالعات فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه صنعتی اصفهان) احمد پایداری (معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه صنعتی اصفهان)
نظریه پردازان سنتی مدیریت تلاش میکردند «بهترین راه» را برای فعالیت مدیران در وضعیتهای گوناگون، شناسایی کنند؛ بهطوریکه پس از دستیابی به اصولی جهانشمول، «مدیریت خوب»، الزاماً در گرو یادگیری و نحوه به کارگیری آنها باشد. اما دیری نگذشت که پژوهشگران دریافتند گاهی ضرورت دارد برخی از اصول سنتی (مانند وحدت فرماندهی فایول، مبنی بر اینکه هریک از افراد فقط باید به یک رئیس پاسخ دهد)، برای دستیابی به نتایج بهتر، نادیده گرفته شوند. ازاینرو، شکل گیری نظریه اقتضایی آغاز شد.
در این نگرش (نگرش اقتضایی)، «یک راه» برای انجام دادن کارها وجود ندارد و بر نسبیت و احتمالیبودن پاسخها در حوزه مدیریت تأکید میشود. عوامل متعددی چون بافت تمدن فرهنگی، هویت ملی، تاریخی و... همگی در موفقیت یا شکست یک رویکرد دخیلاند. این نگرش مدیریتی بر شعار «هر چیزی به موقعیت بستگی دارد»، استوار است.
سه متغیر مهم در مدیریت اقتضایی:
1ـ الزامات خارجی (محیط )؛ 2ـ فنون و فناوری بهکاررفته؛ 3ـ افراد و کارکنان مجموعه.
رهیافت اقتضایی که گاهی رهیافت وضعیتی نیز نامیده میشود، بر اجتناب از توجه صِرف به روشهای موجود تأکید دارد؛ درواقع، ضرورت مدیریت برمبنای اقتضا، از این واقعیت نشئت می گیرد که عملکرد مدیر در هر زمان، باید با توجه به «موقعیت و مجموعه شرایط فعالیت وی» ارزیابی شود. وظیفه نظریه و علم، تجویز یک عمل برای یک وضعیت خاص نیست، بلکه یافتن روابطی بنیادی، فنون اساسی و سازماندهی دانش موجود برمبنای مفاهیمی روشن است؛ زیرا نحوه کاربرد فنون مذکور در عمل، به وضعیت بستگی دارد؛ ازاینرو تأکید می شود که «مدیریت مؤثر»، همواره برمبنای شناخت مقتضیات تحقق میپذیرد.
بنابراین، براساسِ رویکرد اقتضایی، تلاش میشود واکنشهای مدیریتی با مسائل و فرصتهای منحصربهفرد وضعیتهای گوناگون هماهنگ شود. استفاده از رویکرد اقتضایی، اهمیت خاصی در مدیریت امروز دارد، بهطوریکه کاربرد این رویکرد به همه وظایف مدیریتی تسری یافته است؛ برای مثال، مفهوم بوروکراسی ازنظرِ ماکس وبر، برای معرفیِ شکل مطلوب و مناسب سازمان مطرح شد؛ ولی اگر با نگرش اقتضایی به طرح بوروکراتیک سازمان نگریسته شود، این طرح فقط به مثابه یکی از الگوهای سازماندهی قابل استفاده است؛ یعنی انتخاب بهترین ساختار برای هر وضعیت معین، به عوامل چندی بستگی دارد؛ ازجمله «میزان تغییرات محیطی»، «فناوری عمده سازمان» و «راهبردی که سازمان دنبال میکند»، «اندازه سازمان» و «شبکههای قدرت و کنترل در سازمان»؛ با توجه به این عوامل، فقط هنگامی که محیط نسبتاً پایدار و عملیات آن قابل پیشبینی، و اندازه آن بزرگ باشد، استفاده از ساختار بوروکراتیک، بهترین کارکرد را خواهد داشت؛ یعنی در سایر وضعیتها، باید از گزینههای ساختاریِ دیگر استفاده شود. درواقع، برمبنای رویکرد اقتضایی، «ساختاری که برای یک سازمان مفید است، ممکن است برای یک سازمان دیگر فاقد مطلوبیت باشد» و حتی گفته میشود «آنچه که در یک زمان خوب عمل می کند، ممکن است در آینده (بهدلیل تغییر مقتضیات) خوب عمل نکند».
شعور متعارف نیز ضرورت استفاده از «رهیافت اقتضایی» در رفتار مدیریت را تأیید میکند. ازآنجاکه سازمانها از حیث اندازه، هدفها، نوع فعالیتها و مانند آن، با هم تفاوت دارند، یافتن اصول جهانشمولی که در همه شرایط و وضعیتهای سازمانی گوناگون کارساز باشند، عجیب بهنظر میرسد. به همین دلیل، میتوان گفت که: «همه چیز بستگی دارد به ... » و این پرسش را مطرح کرد که «به چه چیز بستگی دارد؟». پژوهشگران مدیریت تلاش میکنند در پاسخ به این پرسش، «متغیرها» یا «چیزها» را شناسایی کنند. در نگاره زیر چهار متغیر مشهور اقتضایی، که از میان حداقل یکصد متغییر گوناگون انتخاب شده اند، ارائه گردیده است. این متغیرها به طور متداول مورد استفاده قرار می گیرند و تصوری برای درک معنی متغیر اقتضایی ارائه می کنند.
آثار برخی از متغیرهای مشهور اقتضایی در تعیین موقعیت مدیریت:
۱- اندازه سازمان: بر تعداد افراد هر سازمان دلالت دارد و تأثیر عمدهای بر نحوه عملکرد مدیران دارد؛ زیرا هر اندازه سازمان افزایش یابد، مسأله ایجاد هماهنگی در آن نیز افزایش مییابد، برای ایجاد هماهنگی در یک سازمان ۵۰ نفره باید از ساختار ویژهای استفاده شود که با ساختار مناسب برای یک سازمان ۵۰۰۰۰ نفره بسیار متفاوت است.
۲- تکراریبودن فناوری تولید: هر سازمانی برای دستیابی به اهداف خود از نوعی فناوری استفاده میکند که به منظور تبدیل ورودی به خروجی مورد استفاده قرار می گیرد. اگر فناوری تکراری باشد، ساختارهای سازمانی، سبکهای رهبری، و سیستمهای کنترلی موردنیاز سازمان با آنچه که در سازمانهای دارای فناوری غیرتکراری مورد نیاز است، تفاوت ندارند.
۳- عدم اطمینان محیطی: میزان عدم اطمینان ناشی از تغییرات مستمر در محیطهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، فناوری و سیاسی بر فراگرد مدیریت اثر میگذارد. آنچه که برای یک محیط پایدار و قابل پیشبینی خوب کار می کند، ممکن است برای یک محیط غیر قابل پیشبینی و در حال تحول سریع و مستمر، کاملاً نامناسب باشد.
۴- تفاوتهای فردی: افراد از حیث میزان تمایل به رشد، میزان بلوغ، استقلال، تحمل ابهام و انتظارات و نظایر آن با هم تفاوت دارند. اینگونه تفاوتها بهویژه هنگامی اهمیت مییابند که مدیر بخواهد با توجه به وضعیت نیروی انسانی، از میان روشهای انگیزش، سبکهای رهبری و طراحیهای شغلی، گزینههای مناسبی را به کار گیرد.
با آنچه درمورد نگرش اقتضایی وصف شد، میتوان گفت که امروز، ویروس کرونا، مردم جهان و به تبع آن مدیریت را در وضعیت اقتضایی قرار داده است.
ویروس کرونا نشان داد مانند روشهای کلاسیک مدیریت، نمیتوان فارغ از محیط وآنچه درمحیط اتفاق میافتد، جامعه و سازمان را مدیریت کرد، زیرا بهوضوح قابل مشاهده است که یک ویروس بهعنوان یک عامل خارجی چه بر سر اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و... آورده است.
کرونا ثابت کرد که عوامل خارجی همیشه ثابت، تکراری، قابل پیشبینی و قابل برنامهریزی و کنترل نخواهد بود و مدیری موفق خواهد بود که بتواند در زمان بروز بحران، بهسرعت مشکل را درک کند و بهصورت اقتضایی با روشهای نوین و خلاقانه و مبتنی بر ظرفیتها، امکانات، توانمندیها، منابع و نقاط قوت به شکل بومی و البته با درنظرگرفتن نقاط ضعف، محدودیتهای فرهنگی، شرعی، اخلاقی، اقتصادی و... با حداقل هزینههای مالی و انسانی نسبت به مهار مشکل اقدام کند.
کرونا نشان داد که همیشه نباید بهصورت سنتی درصدد مدیریت برتعداد محدودی بود، بلکه ممکن است گاهی نیاز باشد چند میلیون یا چند میلیارد انسان در یک بازه زمانی مدیریت شوند.
کرونا به همه یاد داد که به مقوله بهداشت هم باید مانند اقتصاد، سیاست و فرهنگ بهصورت فراملی نگاه کرد، زیرا مبارزه با این ویروس مهلک نیازمند عزم بینالمللی است و باید به کشورهایی که به هر دلیل، قادر به مبارزه با این بیماری نبودهاند، کمک شود، والّا این ویروس همچنان بلای جان انسانها خواهد بود. به عبارت دیگر، باید یک نگاه سیستمی در کل جهان به این موضوع داشت، چون فعالیتهای جزیرهای در هر کشور و بهصورت جداگانه، مثمر نخواهد بود.
این ویروس باید به اندازه کافی به انسانها آموخته باشد که مدیریت بهمعنای کلاسیک و جهانشمول، خصوصا در بحرانها هرگز مفید نخواهد بود و هر کشوری باید با توجه به فرهنگ عمومی و مقتضیات فرهنگی خود، چارهای برای حل مشکلات خود بیابد، کمااینکه قرنطینه به روش دولت چین، با توجه به ویژگیهای فرهنگی ـ اجتماعی مردم ما قابل اجرا نبود.
ادامه تحریمهای دارویی ایران، سرقت محمولههای ماسک کشورهای اروپایی توسط آمریکا، تنهاماندن ایتالیا در مبارزه با کرونا و عدم حمایت اتحادیه اروپا از این کشور، منع ارسال ماسک و تجهیزات بهداشتی از آمریکا به کانادا و افزایش رفتارهای «فردگرایانه» لیبرالیستی و سرمایهداری در بحران کرونا، اثبات می کند کشورها باید همواره با نگاهی به درون و با توجه به توانمندیهای بومی خود بر بحرانها غلبه کنند.
کار جهادیِ کادر بهداشت و درمان کشور، ساخت کیتهای تشخیص کرونا، دستگاههای تنفس مصنوعی در شرکتهای دانشبنیان کشور، تشکیل گروههای جهادی در تولید اقلام بهداشتی، ضدعفونی معابر و کمک به خانواده های نیازمند، مؤید این موضوع است.
حسن ختام اینکه، باید بهجای تکیه برروشهای سنتی و برنامهریزیهای عادی، ساختارهای آموزشی کشور به پرورش «مدیران اقتضایی» مبادرت کنند؛ مدیرانی که توانایی روبروشدن با مشکلات جدید را در هر زمان و مکان داشته باشند؛ بهسرعت در میدان حاضر باشند؛ شرایط را بهدرستی تجزیهوتحلیل کنند؛ و با تکیه بر روشهای خلاقانه و نوین، به مدیریت وضعیت بپردازند.
به هرحال یک مدیر یادگیرنده ویک سازمان یادگیرنده باید از ویروس کرونا ونتایجی که درسطح دنیا به بارآورده است ،آنچه را برای مدیریت اقتضایی سازمانها دارای اهمیت است را فراگرفته واجرایی نمایند.
نظر شما :