پیامدهای فرهنگی و اجتماعی شیوع ویروس کرونا در ایران (۱۲)
بستهشدن و بازگشایی بارگاهها در مواجهه با شیوع کرونا
بحثی درباب حیات روحیِ مردم در ایام قرنطینه
بارگاههای مقدس، نقشی کلیدی در حیات اجتماعی دینداران شیعی داشته و دارند. آنها بخشی کلیدی از مکانیسمهای جامعهپذیری و بسط فرهنگ دینی هستند. این بارگاهها که در ایران در حدود 13000 مورد هستند، وزن و اهمیت یکسانی نداشته و دلالتهای مشابهی برای همه اقشار دیندار ندارند، ولی برحسب موقعیت یک بارگاه در عقاید مردم و نهادهای دینی و همچنین فاصله فیزیکی و ذهنی مردم با آن بارگاهها، میتوان موقعیت و منزلت آنها را فهمید. بهطور خلاصه، میتوان گفت برخی از دینداران بهطور منظم و مرتب در این بارگاهها حضور دارند که اینها گروه اقلیتی هستند و برخی هم بهطور موسمی و حسب شرایط به زیارت این بارگاهها میروند که اینها اکثریت غالب هستند و عده بسیار اندکی از دینداران هستند که میلی به زیارت ندارند. به همین دلیل، وضعیت بارگاهها و عملکرد اقشار مختلف نسبت بدانها را میتوان بهمثابه نبض و نشانهای از حیات دینی جامعه البته در بسترهای خاص خودش در نظر گرفت. اما مسئله اصلی، عملکرد این بارگاهها در مواقع بحرانی است. هرچند عموما در بحرانهای زندگی، مومنان به بارگاهها پناه میبرند، اما گاه (هرچند به ندرت) بحرانهایی هستند که خود این بارگاهها را به مکانهایی ناامن یا ممنوعه بدل کردهاند. نمونه بسیار حاد این موضوع، وضعیت بارگاههای شیعی در ایران در شرایط شیوع کرونا و طرح مسئله قرنطینه شهر قم و تعطیلی مناسک جمعی و فضاهای مناسکی جمعی در ایام کرونایی بود.
تعطیلی بارگاهها، محمل مجادله گروههای مختلفی در جامعه بر سر این موضوع شد. فضای ابهامآلود روزهای آغازین ماه اسفند در باب کرونا و منشا آن در شهر قم نیز سبب شد در همهمهای مبهم میان منتقدان و مخالفان و موافقان قرنطینه و بستهشدن بارگاهها در قم، بخشهایی از مجادلههای جامعه ما بر سر دین در این موقعیت متجلی شود. گویی این محمل، منشوری بود برای نمایش طیفهای جامعه و گروههای دینداران و حتی مخالفان آنها. لذا باید دقت کرد مجادله بر سر بارگاهها، صرفا مجادله بر سر زیارت یک مکان نیست، گفتمانها و رویکردهای مختلف دینی، سیاسی و فکری، در این بحث وارد شدند و عملا نزاع بر سر زیارتگاهها، نزاعی بود میان گروهای مختلف بر سر نسبت میان دین، علم و سیاست. به همین دلیل، عملکردهای مختلفی را شاهد بودیم. مراجع شیعی، از همان آغاز، موافق تعطیلی بارگاهها بودند. متولیان بارگاهها، عملا در ابتدا، رویکردهای متفاوتی در پیش گرفتند و سعی کردند ساحت مدیریت بارگاه را از سایر ساحتهای علمی و دینی جامعه متمایز کنند. نهادهای متولی بهداشت هم موضع دیگری داشتند و سیاست هم کجدار و مریز در میانه اینها گیر کرده بود، زیرا ازیکسو باید جواب مردم و ساحتهای عمومی و پزشکی را میداد و از سوی دیگر، نباید نهاد روحانیت و متولیان این بارگاهها آزرده میشدند. در کنار اینها، برخی از روحانیون ذیل ایده طب سنتی، جریان کاملا مختلفی بودند و در میان عامه مومنان هم که اکثریت، حسب تدبیرها و عقل جمعی حول مراقبت، رعایت موازین بهداشتی را مقدم شمردند و عده قلیلی هم بودند که تعطیلی بارگاه ها، برایشان به منزله یک بحران بزرگ بود و واکنشهای تندی را برحسب ایمانشان به قدرت این بارگاهها با رفتارهایی مانند لیسیدن ضریح و... نشان دادند. درمجموع، باید دقت کرد کنش و واکنش یکدستی میان همه گروههای دیندار بر سر این موضوع رخ نداد، اما مسئله اصلی آن بود که برای همه آنها آیین و منسک زیارت نقشی کلیدی در حیات مذهبی شان داشت، تفاوت در رویکردهای آنها برای تعویق یا تعطیلی موقت این زیارت ها بود.
آنسوتر، برخی روشنفکران سکولار نیز بی توجه به منطق آیین زیارت برای مومنان، پیشگوییهای عجیبی از افول دین و ... مطرح کردند که این بدفهمی ناشی از تقلیلگرایی نامناسبی بود که در تحلیلهایشان داشتند. درنتیجه اینها، هر گروهی، حسب ذهنیت خودش، برداشت و تفسیر خاص خودش را گاه با نفی دیدگاه و حتی حضور صاحبان دیگر دیدگاهها داشت. این امر نشان میدهد که در میانه اختلافنظرها، مسئله، گفتگو برای رسیدن به تفاهم نبود، بلکه نمایش قدرت و اِعمال آن برای کنترل ماجرا بود.
اما درواقع باید گفت مسئله بارگاههای مقدس در مواجهه با شیوع کرونا، ناشی از تقاطع دین، اقتصاد سیاسی گروهها و نهادهای مختلف درگیر و قدرت نهادهای علمی و افکار عمومی شکل گرفت. اصولاً در نظام سیاسی ایران، مناسک جمعی یکی از سرمایههای حیاتی برای ترویج، درونیسازی و مهار کنشگران در عرصههای مختلف است و ازاینرو، مداخله نهاد سیاست در این میان بسیار مهم و حساس بود. در نهایت، افکار عمومی و البته سیاست برای تأمین وجهه خودش توانست عجالتا موفق شود و بارگاهها، همانند مکانهای جمعیِ دیگر تعطیل شوند و همه از موضع خودشان کوتاه بیایند.
اما این روزها باردیگر مسئله بارگاهها مطرح شده است، نه برای بستن، که برای بازگشایی. در پی سیاست عادیسازی که نظام سیاسی برای مدیریت بحران کرونا و موضوعات مرتبط با آن اتخاذ کرده، بازگشایی بارگاهها و آیینهای جمعی (بالاخص شبهای احیا و عید فطر و روز قدس) اهمیت بسیاری پیدا کرده است، زیرا آیینهای جمعی حول این ایام و مکانها، مکانیسمهایی برای نمایش قدرت و بازتولید آن برای نهاد رسمی دین و نهاد حکمرانی است. در این میان، واکنش مردم به این مسئله بسیار جالب توجه است.
دو دسته داده بسیار مهم و معنادار وجود دارد: یکی دادههای نظرسنجیِ پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات است و دیگری دادههای نظرسنجی ایسپا. در نظرسنجی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، درخصوص مهمترین نگرانیهای مردم، آمده است که ترس و نگرانی از بیماران (56.9 درصد) و کاهش درآمد (54.3 درصد) اصلیترین نگرانی و مشکلات پاسخگویان در شرایط کنونی است. در همین راستا، مهمترین مشکلات شهروندان در پرداخت قسط، وسواسیشدن، ازدستدادن شغل، افسردگی، تأخیر در پرداخت اجاره و دعوا و اختلاف خانوادگی، به ترتیب مطرح شدهاند. اگر بخواهیم اینها را به نوعی جمعبندی کنیم، باید گفت، آنها ازیکسو بر امنیت اقتصادی و معیشتی اشاره دارند و از سوی دیگر بر امنیت روانی. یکی به زیرساخت مادی زندگی اشاره دارد و دیگر به زیرساخت روحی و روانی. اولی، بیانگر بحران در معیشت است و دیگری بحران در معنای زندگی. به همین دلیل، دو ضرورت مهم مردم، در اقتصاد و امور روحی است. البته پاسخهای فوق قاعدتاً در قشر متوسط رو پایین و قشر پایین قابل طرح است؛ زیرا قاعدتاً قشر بالا، بحران معیشت ندارند، اما قطعاً بحران معنا خواهند داشت.
ماندن در خانه و کاهش روابط اجتماعی و حضور در فضاهای عمومی، نوعی خلأ روابط اجتماعی ایجاد کرده که درنهایت، منجر به نوعی آشفتگیِ روحیِ ضمنی و آشکار در خانه و افراد شده است؛ نوعی حبس ضمنی از خانه. به همین دلیل، فشار روحی و روانی ناشی از این وضعیت بسیار بالاست، زیرا ازیکسو، فقدان روابط اجتماعی را داریم و از سوی دیگر، تهدید جدی بیماری در همه جا گسترده شده است. نه راهی برای تجدید قوای روحی هست و نه امنیتی برای بیرونرفتن. اینجاست که آشفتگی ذهنی و خستگی و ملالت در جریان زندگی به یک مسئله مهم بدل خواهد شد که اگر فشارهای اقتصادی و معیشتیِ اقشار پایین را به این مسئله بیفزاییم و بحرانهای موردیِ دیگری مانند بیماری و فوت عزیزان را هم بدان اضافه کنیم، نوعی اغتشاش جدی را در زیستجهان گروههای مختلف شاهد خواهیم بود.
نظرسنجی ایسپا در آخر فروردین نیز دادههای بسیار ارزشمندی دراینخصوص دارد. طبق این نظرسنجی، وقتی از مردم پرسیده شده که بهواسطه شیوع کرونا، اهمیت دین و خدا برای آنها نسبت به قبل از کرونا چه تغییری کرده، 48.4 درصد گفته اند اهمیت دین، تغییری نکرده است، 47 درصد گفتهاند که اهمیت دین و خدا نسبت به قبل، بیشتر شده است و 3.5 درصد نیز گفتهاند که اهمیت دین و خدا نسبت به قبل، کاهش یافته است. ازاینرو، این دادهها با آنچه تاریخ فرهنگیِ دین نشان داده است، همسو و همخوان است. اصولاً موقعیتهای بحرانی و مبهم، میل انسانها را به ماوراء، بهمثابه منبع معنابخش و تکیهگاه روحی افزایش میدهد. در این میان، بهرغم حجم بالای نقدها بر دین، صرفاً سهونیم درصد از مردم هستند که اهمیت دین برایشان کاهش یافته است. درنتیجه، همچنان ذهنیت دینیِ مردم درمجموع، افزایش یافته و بر اهمیت دین و خدا در جامعه افزوده شده است. البته باید دقت کرد این افزایش را نمیتوان مصادره به مطلوب کرد و آن را به نهاد دین تقلیل داد، زیرا اهمیت خدا، بهمثابه بحران معنا در شیوع کرونا، لزوما بهمعنای الهیات و شرعیاتی که نهاد سنتی دین میگوید، نیست. درنتیجه، این گزاره نمیتواند به ما نشان بدهد که چه نوع دین و چه گفتمانهای دینیای از نظر مردم افزایش یافتهاند، ولی قطعاً قابل تقلیل به نهاد رسمی دین نیست. بنابراین، اگر در نظرسنجی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، بحران معنا برای مردم افزایش یافته و آینده، اندکی تیره و تار شده است، در این نظرسنجی میتوان یکی از مکانیسمهای تولید معنا برای زندگی در میان مردم را در وجه توسل به ماوراء دید.
با همه اینها، ادعای اینکه جامعه دیندارتر شده، هنوز امکانپذیر نیست، زیرا پرسشهای فوق، از اهمیت ذهنی و فکری دین، پرسیده است، و اطلاعی از میزان و نحوه عملکرد و عاطفه و اخلاق و علقه دینی، به ما نمیدهد؛ هرچند بیتأثیر در آن حوزهها نیست، اما لزوما تحول در بخشهای مختلف دینداری در گروههای مختلف، همسان و همسو و همانند نیست.
اما نکته سوم را میتوان در نظرسنجی ایسپا دید. وقتی از مردم درباب نظر آنها درمورد اولویتهای بازگشایی امکان عمومی صحبت شده، دو مکان عمومی دارای اولویت اول و دوم عبارتاند از: بازگشایی مراکز خرید با 27.4 درصد، و بازگشایی زیارتگاهها و اماکن مذهبی با 27.2 درصد. نکته قابل توجه دقیقا در همینجا دیده میشود. چه ربطی بین مراکز خرید و زیارتگاهها وجود دارد؟ چرا این دو نقطه، برای بازگشایی، از نظر مردم اولویت دارند؟ به نظر میرسد نگاهی به بستر جامعه ایرانی میتواند این دو اولویت را برای ما تبیین کند: اول آنکه در جامعه ایرانی، بواسطه برنامههای توسعه و اقتصاد رانتی، درآمدهایی که مبتنی بر رانت یا حداقل مبتنی بر عدم کار کافی هستند، بهشدت رایج شدهاند؛ لذا مردم پول زیادی را در قبال تولید اندک و گاه صرفا دلالی و... بهدست میآورند. در این نوکیسگیِ عمومی است که مصرف، مبنای گردش چرخهای اقتصاد رانتی است. و در این فضای اقتصادی و فرهنگِ مربوط به آن، بارگاههای شبهمقدسی وجود دارند. در فرهنگ مصرفی، بارگاه اصلیِ شبهمقدس، مراکز خرید تجاری و مگامالها هستند. به همین دلیل، زندگی روزمره جامعه نوکیسه، ازطریق خرید و مصرف معنادار میشود. البته این را هم باید در نظر گرفت که حوزه عمومی بهدلیل استعمارشدنش توسط نظام سیاسی حاکم، اصولاً مفرّها و جایگاه تنفس اندکی برای جامعه دارد. جایی که مردم بتوانند آنگونه که میخواهند باشند، بسیار محدود و اندک است؛ زیرا اصولاً در همهجا ردپای دخالت و نظارت نهادهای سیاسی دیده میشود. به همین دلیل، اگر سه نکته از نظرسنجیها را کنار هم بگذاریم، یعنی بحران زندگی مادی مردم، بحران معنا و زندگی روحی مردم، و محدودیتهای فضاهای عمومی و زیستجهانهای آزاد ممکن برای مردم، میتوان فهمید مردم چرا باید به زیارتگاهها و مگامالها، همزمان اولویت بدهند، زیرا هم زندگی عادی مردم و فرهنگ مصرفی که به برکت توسعههای ناقص و رانتی مبتنی بر نفت در این جامعه ایجاد شده، به تعلیق درآمده و برای معنابخشی بدان، باید مصرف و خرید را در معابد آن، یعنی مگامالها داشت. از سوی دیگر، ذهنیت مذهبی مردم ایران هم برای پاسخ به نیازهای روح و روان، در بخش مذهبی حیات خود، نیازمند بازشدن مکانهای زیارتی است. در تلاقی بازشدن این دو مرکز فرهنگیِ کلیدی است که بحران معنا و زندگی روزمره برای مردم حلشدنی خواهند بود؛ ازاینرو، باید قت کرد که بازشدن این دو در کنار هم، مطالبه مردم است. هرچند در فضای انتقادی، بیش از همه به مسئله زیارتگاهها نقد وارد است و منتقدانی که به فرهنگ شهری نسبتاً سکولار تعلق دارند، اولویت بیشترِ مراکز خرید و دلالت آنها بهمثابه بارگاههای مقدس جهان مادی و زندگی روزمره را مورد توجه قرار نمیدهند، ولی دادهها به شیوه نسبتاً متعادلتری این میل و خواست ذهنیِ مردم برای بازگشاییها را به نمایش گذاشتهاند؛ لذا ضروری است در برنامهریزیها به این دادهها و اقناع مردم برحسب آنها توجه شود.
نظر شما :