تقی آزاد ارمکی (استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران)
فعالیتهای خودجوش در ایران بینظیر است
(نقل از خبرگزاری مهر ـ ۱ اردیبهشت ۱۳۹۹)
بحران ویروس کرونا چه نسبتی با جامعه شناسی برقرار میکند و وجوه اصلی جامعه شناختی این بحران چیست؟
کرونا اوایل به عنوان یک اتفاق بیولوژیک شناخته میشد که به یک بیماری در سطح نظام پزشکی و سلامت تبدیل شد، اما این مسئله سطح دیگری دارد که تبدیل به یک جریان اجتماعی در جهان شده که بحران ایجاد کرده است. از نظر من کرونا خودش یک جریان اجتماعی است و همچنین منشأ مجموعهای از حوادث، وقایع و پدیدهای به نام بحران اجتماعی است؛ لذا این مسئله موجب شده که جامعه شناس هم بتواند در مورد کرونا به داوری بنشیند.
جامعه شناسان هم مجازند و هم وظیفه دارند در مورد کرونا در ایران بحث کنند و ابعاد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن را مورد مطالعه قرار دهند. دوماً باید بررسی کنند کرونا چه اثراتی را بر ساخت اجتماعی دارد و چه حوادثی را ایجاد میکند، مثلاً در عرصه نهاد خانواده، در عرصه دولت، سیاست، مناسبات اجتماعی، سبک زندگی و… چه تأثیراتی دارد.
کرونا موجب شده جامعه شناسی یک بار دیگر بتواند در ایران زمینهای برای کنش گری بهتر را پیدا کند؛ مثلاً جامعه شناسان ایران در گذشته معطوف به مناقشه سکولاریسم و دین گرایی بودند یا درگیر فردگرایی و جمع گرایی بودند، یا درگیر مناقشه دموکراسی خواهی و استبداد بودند، اما کرونا موجب شده که جامعه شناسان ایرانی دغدغهای در شناخت این بحران و اثرات این بحران بر کلیت ساختار اجتماعی پیدا کنند. از این طریق هم میتوانند مداخله گری بیشتری در سامان دهی نظام اجتماعی ایران بکنند.
کرونا، چون فراگیر و عام است و تأثیر آن بر نظام اجتماعی و زندگی، بیرونی و تحمیلی است، به عنوان یک پدیده اجتماعی تام عمل میکند و به شکل تمام عیار ساخت اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهد و خودش دارد منشأ تولید ساختار جدید میشود. از این بابت حادثه ساز است، تغییر آفرین و بحران آفرین است، مسیر حرکت را عوض میکند و عناصر ساختاری را تحت تأثیر قرار میدهد و آنها را دچار تحولات بنیادین میکند.
کرونا کلیت نظام اجتماعی ایران را تحت تأثیر قرار میدهد. جامعه شناسی به دلیل دامنه فراگیری کرونا، به آن به عنوان یک پدیده اجتماعی تام نگاه میکند و آن را مورد توجه قرار میدهد. به این خاطر که کرونا تغییر و تحولات بنیادین ایجاد میکند و مسیر خیلی از عناصر ساختاری جامعه ایران را تعیین میکند و به یک ساحت دیگری میبرد.
یکی از مسائلی که برخی جامعه شناسان همواره نسبت به آن هشدار دادهاند موضوع اعتماد عمومی است که در بستر تحولات یک دهه اخیر دستخوش تغییراتی شده است. به نظر شما در شرایط کنونی، بحران کرونا چه تأثیری بر موضوع اعتماد عمومی داشته است؟
همانطور که گفتم کرونا همه عرصههای نظام اجتماعی اعم از اقتصاد، ترافیک و… تحت تأثیر قرار داده، اما کرونا رابطه دولت-ملت را بیش از متأثر کرده است. این موجب شده که یک اجبار برای مردم پیش آمده که چارهای جز تن دادن به سیاستهای دولت در زمینه کرونا ندارند. چون اگر راه دیگری بروند به مرگ منتهی میشود. اینجا تن دادن به سیاستها و دستورالعملهای نظام سیاسی اجتناب ناپذیر است. یک شرایط کاملاً اجباری پیش آمده که جامعه در برابر کرونا قرار گرفته که یا باید تن دهد و دستورالعملها را رعایت کند و یا بیمار شدن و مرگ را انتخاب کند.
آدمها اجباراً، الزاماً و بدون اختیار به دستورالعملهای نظام سیاسی توجه میکنند. اینجا دیگر بحث انتخابات نیست که فرد رأی بدهد یا رأی ندهد. این وضعیت موجب شده که دولت و نظام سیاسی بیشتر به میدان بیاید و در عرصه حیات اجتماعی بیشتر دیده شود. در انتخابات دولت توصیه به مشارکت میکند، ولی اینجا دولت دستور میدهد. در این اجبار، جامعه یک تجدید نظری در باب نوع رابطهاش با نظام سیاسی کرده و دنبال این است که اتفاقاً نظام سیاسی، مقتدر وارد عرصه حیات شود و تصمیمات قویتری بگیرد تا جامعه را از این مرحله عبور دهد و میزان مرگ و میر کمتر شود. نتیجه این است که به نظر من یک نوع بازسازی در اعتماد اجتماعی در ایران به خاطر کرونا در حال رخ دادن است.
کرونا یک امکان طلایی برای نظام سیاسی در ایران است که از این طریق بتواند خودش را با جامعه پیوند دهد و خوش را به عنوان یک نظام سیاسی معطوف به نیازهای مردم قلمداد کند. اگر نظام سیاسی این کار را کرد و توانست از این بحران سرافراز بیرون بیاید به نظر من وضعیت بی اعتمادی بهبود مییابد و سرمایه اجتماعی افزایش پیدا میکند. رابطه دولت_ملت هم گام دیگری پیدا خواهد کرد که با هم میتوانند کنشهای جدیای داشته باشند. حاکمیت اگر بتواند بازی مقتدرانهای نشان دهد، اعتماد مردم را به خود بازخواهد یافت وگرنه اگر بعدها معلوم شود که نظام سیاسی خوب عمل نکرده است، اعتماد اجتماعی به دست آمده در فرآیند کرونا، وضعیت معکوسی خواهد یافت و ما با آشوبهای اجتماعی دیگری، خیلی متفاوت از اعتراضاتی که در سالهای ۱۳۹۶و ۱۳۹۸ شاهد آن بودیم، مواجه خواهیم شد.
در نظرسنجی انجام شده در سطح تهران که توسط مقامات رسمی اعلام شده ۶۲ درصد مردم تصور میکنند هرگز به کرونا مبتلا نشده و حدود ۴۰ درصد اعتقاد داشتند ماندن در خانه کاری بیهوده است، لذا میبینیم که بخش زیادی از مردم اهمیت موضوع را متوجه نشده و یا نسبت به مسئله بی توجه اند؛ از نظر شما چرا این اتفاق صورت گرفته است؟
این علت دارد. شما با جامعه ایرانی مواجه هستید که در صورت کلی و شکل، مدرن است، اما در محتوا در جاهایی، اختلالات و آسیبهایی دارد. مثلاً بخشی از روشنفکری ایرانی در چندین دهه گذشته منازعه ایران را بین سنت و مدرنیته تعریف میکنند، یا منازعه ایران را بین روستایی یا شهری، فقیر و غنی و… تعریف میکنند. گفتمانی وجود داشته که همواره بخشی از جامعه را از مزایای جامعه مدرن خارج میکرده و معارض آن قرار میداده است. در سطح گفتمانی این اتفاق افتاده است.
در عمل هم ما شاهد بودیم جامعه ایرانی یک دفعه به عرصه جامعه مدرن آمده و همه به سمت شهرها حمله کردند، بدون اینکه الزامات زندگی شهری را داشته باشند. کمتر جایی در دنیا مثل تهران است که شهر پر از ماشین باشد و آلودگی وجود داشته باشد.
ناقوس مرگ آرام آرام به در خانههای همه ایرانیان میرود و حساسیت نظافت و بهداشت را هشدار میدهد. بخشی از مردم ما در ایران از امکانها و امتیازات زیست مدرن مانند بهداشت، آموزش، رسانه و… استفاده نمیکنند، ولی کرونا آرام آرام به در خانه افراد میرود و همه متوجه خواهند شد.
در آموزشهای رسانهای هم مهم است که مسائل آموزش داده شود. مثلاً در CNN یکی از مجریهای مهم و پرطرفدار این شبکه آموزش میدهد که چگونه باید دستها را شست. آیا ما این را نشان دادهایم؟ رسانه ما آموزشهای اینچنینی را دنبال نمیکند. سریالها و برنامهها باید به سمت آموزش مردم در این زمینه میرفتند.
با وجود اینکه در نظام آموزشی و بهداشتی ما کاستیهایی در این زمینه وجود دارد، اما به نظر من کرونا آنقدر قدرتمند است که میزان این بی توجهی مردم را آرام آرام کاهش میدهد.
چه نقاط ضعف و قوتی در جامعه ایران در مواجهه با کرونا میتوان نام برد؟
جامعه ایران مکانی محرمانه و خودمانی را همواره برای خود ترسیم میکرده، به نام خانه و خانواده. کرونا برای ما دردناک بود، ولی این دردناکی به اندازه کشورهای دیگر نبود. آمریکاییها و اروپاییها را ببینید که از کرونا چه عذابی میکشند. در اروپا و آمریکا خانههای سالمندان به قتلگاه آنها تبدیل شده است، اما ما در ایران چنین چیزی نداریم. در غرب بیشتر کسانی که کشته میشوند در خانههای سالمندان هستند. اول اینکه در ایران خانه سالمندان کم است و دوم اینکه سالمندان توسط خانوادههایشان مدیریت میشوند.
در ایران افراد به دیدار سالمندان نرفتند و در عین حال کارهایی از قبیل بهداشت آنها، خرید و کارهای روزمره آنها را مدیریت کردند و انجام دادند. در ایران سالمندی که از کرونا بمیرد و تنها باشد، نداریم، اما در دنیا خیلی زیاد شاهد این مسئله بودیم. این نقطه قوتی برای ماست که ما مردم ایران مردمانی خانواده مدار هستیم و هویتهای خانوادگی برای ما خیلی اهمیت دارد.
دوم اینکه با همه مشکلاتی که در بحث بهداشت داشتیم، مردم ایران به لحاظ بهداشتی بهتر از مردمان دیگری هستند. سوم اینکه اضطراب از به هم ریختن و فروریختن و… در ایران به دلایل زیادی وجود نداشته است. هجومی که دنیای غرب به فروشگاهها میکند برای اینکه زنده بماند، نکته مهمی است. چنین اضطرابی در ایرانیها نیست و دلیل آن هم این است که پیوندها و پیوستگیهای خانوادگی وجود دارد. در خانوادهها پزشک وجود دارد و این پزشکان نقش پزشک خانواده را بازی کردهاند. در کانادا و اروپا هر کس پزشکی دارد و پرونده مشخصی نزد او دارد. اما در ایران علیرغم اینکه این مسئله وجود ندارد، اما در هر خانواده بزرگی یک پزشک یا پرستار یا درمانگر وجود دارد. او وقت خود را برای خانواده گذاشته و سعی کرده آنها را مدیریت کند. این حسنی است که جامعه ما داشته، این مشاورهها، سبب شده مردم آن اضطراب و ترس و… را نداشته باشند.
نکته دیگر بحث نظام اشتغال و اقتصاد در ایران است. درست است که نظام اقتصادی ما مشکل دارد، اما بالاخره هر کسی از خانواده ایرانی وابسته به کسی است که در یکی از مشاغل فعال است. عموم مردم ما به یک مغازه دار، که ارزاق معمول را میفروشد، به لحاظ روابط خویشی و عاطفی وصل هستند، لذا اینها به این طریق تأمین شدند و اضطراب در اینجا وجود ندارد. این نیازهای دوره بحران را دارد رفع میکند.
نکته دیگر اتفاقی است که به خاطر آن باید از علمای دین تجلیل کرد. حوزه دین به سرعت به بحث بهداشت و سلامت تن داد و عقب نشینی کرد. ممکن بود در ایران یک درگیری و منازعه بین دینداران رادیکال با دیگران داشته باشیم، اما دیدیم درب مساجد و اجتماعات دینی بسته شد. این اتفاق نقطه قوت شیعه و علمای دینی در ایران است.
در آمریکا شما کاتولیکها و پروتستانهای ارتدکسها را میبینید که مقاومت میکنند و اجتماعات خود را تعطیل نمیکنند، اما در ایران اینگونه نیست. این نقطه قوت مهمی برای ما است که وجود دارد.
فعالیتهای خودجوشی که در ایران در ایام کرونا صورت میگیرد نیز در ایران بی نظیر است. چنین فعالیتهایی را در ایتالیا و چین هم داشتهایم، اما آنها بیشتر اراده نظامهای رسمی بودهاند. در ایران نهادهای مدنی انصافاً خوب عمل کردند. مثلاً در این قضیه باید از بسیج تقدیر کرد. گام اول فعالیتهای بسیج در قضیه سیل سال گذشته بود که بسیج به جای اینکه کنش سیاسی و امنیتی داشته باشد، کنش اجتماعی داشت. در ماجرای سیل سال گذشته، نیروهای بسیج نقش آفرینی درخشانی داشتند که اگر نبودند ما مشکلات عدیدهای داشتیم.
در قضیه کرونا هم بسیج یک کار خوبی به طور تمام عیار انجام میدهد. از تولید نیازها گرفته مانند تولید دستکش و ماسک و… تا در بحث خدمات رسانی. غیر از بسیج نهادهای مدنی خودجوش کارهای بزرگی انجام میدهند. من معتقدم انتهای جامعه ایرانی که همان جامعه مدنی سنتی ایرانی است، امروز بیشتر به کار میآید.
من به یاد دارم که در دوره انقلاب اسلامی وقتی منازعات شکل گرفت، بسیاری از آدمها سرمایههای خود را برای خدمات رسانی اختصاص دادند. نفت نبود، مواد غذایی نبود و… لذا شروع کردند و یک شبکههای خدمات اجتماعی مردمی شکل گرفت که آن اتفاق رژیم را ساقط کرد.
در قضیه کرونا هم کانونها و اجتماعات مختلف، در حال کار هستند. مثلاً در کاشان گروههای متفاوت خیرین تشکیل شده است و برای حمایت از بیماران و… کار میکنند. کرونا در کاشان خیلی قربانی گرفته و در عین حال مقاومت مردمی هم خیلی زیاد بوده و خیلی تلاش مردمی صورت گرفته است. اصلاً با آنچه دولت انجام داده قابل مقایسه نیست. این یک نقطه قوت مهمی است که ما باید در مورد آن تأمل کنیم. باید سوال کنیم که این پتانسیل چرا تا به حال به کار گرفته نمیشده است؟ در توسعه، در تولید ملی، در رونق اقتصادی و… میتوان از این ظرفیتها استفاده کرد.
ضعفهایی که در جامعه ما در مواجهه با کرونا وجود دارد، ضعفهای سازمانی است. ضعفها از ناحیه نظام بهداشت، نظام بیمهای، خدمات اجتماعی، دولت ما و… است. کرونا یک تنبیه بزرگی برای نظام سیاسی بود. امیدوارم در آینده دولت در خدمت مردم داشته باشیم نه بر مردم.
ما شاهد شکافهای مختلفی در جامعه ایران اعم از راست و چپ، مرکز و پیرامون، و… هستیم. کرونا باعث شد اینها به هم نزدیک شوند و یک همدلی بین اینها ایجاد کند. این خود یک همبستگی پنهانی در نظام سیاسی ایجاد کرده است. این مسئله احتمالاً ما را به سمت یک دولت در راستای منافع و زندگی مردم رهنمون میکند. مطمئناً فردای ایران، فردایی است که دغدغه نظام سیاسی معطوف به سیاست گذاریهای متعدد در به سامان کردن حیات اجتماعی مردم خواهد بود و آنجاست که ما با ظهور چیزی به نام دموکراسی اجتماعی روبرو خواهیم شد.
ایران پساکرونا چگونه خواهد بود و کرونا چه آثار اجتماعی برجای خواهد گذاشت؟
ایران پساکرونا ایرانی متفاوت خواهد بود. ایرانی که در آن دولت تغییر مسیر خواهد داد. نهادهای مدنی قدرتمندتر به میدان خواهند آمد.
فردای ایران ما فردای جامعه کروناییها (اعم از کسانی که خدمت کردند، کسانی که بیمارند، کسانی که قربانی شدند) و مشکلات ناشی از کروناست. جامعه پس از جنگ تحمیلی، جامعه شهدا و رزمندگان بود. جامعه پس از کرونا هم جامعه کروناییها خواهد بود.
از طرف دیگر ما فرهنگ و شعر و موسیقی کرونایی خواهیم داشت. امیدوارم اصحاب هنر در شرایط کرونایی نغمه کرونایی سر دهند. در غرب زیاد این اتفاق افتاده است و خوانندگانی شروع کردند و در این حوزه کار کردند. در ایران هم چنین ماجرایی را خواهیم داشت و این فضای دیگر فرهنگی را ایجاد خواهد کرد.
از نظر اقتصادی هم ما به مشاغل کوچک و محلی و اقتصاد خرد توجه خواهیم کرد. اقتصاد کلان در شرایط کرونایی خیلی به ما کمک نکرد. یک بورژوازی ملی مبتنی بر کنش اقتصاد محلی در آینده در ایران شکل خواهد گرفت که میتواند برای ما نجات بخش باشد.
نظر شما :