کرونا، نابرابری و ایده دولت: تحلیلی بر داده‌های مرکز افکار سنجیِ ایسپا در حوزه اثرات اقتصادی کرونا

آرش حیدری (عضو هیئت علمی دانشگاه علم و فرهنگ، گروه مطالعات فرهنگی)
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۲۰:۰۶ کد : ۱۷۸۰۶ جستارهای فرهنگی
از زمان شیوع کرونا در سطح جهان با مجموعه بزرگی از توصیه‌های بهداشتی و رفتاری مواجه بوده‌ایم. حجم وسیعی از تبلیغات و آموزش‌ها در حال انجام است و جامعه آماج مجموعه بزرگی از پیام‌های بهداشتی و دستورالعمل‌های رفتاری است.
کرونا، نابرابری و ایده دولت: تحلیلی بر داده‌های مرکز افکار سنجیِ ایسپا در حوزه اثرات اقتصادی کرونا

از زمان شیوع کرونا در سطح جهان با مجموعه بزرگی از توصیه‌های بهداشتی و رفتاری مواجه بوده‌ایم. حجم وسیعی از تبلیغات و آموزش‌ها در حال انجام است و جامعه آماج مجموعه بزرگی از پیام‌های بهداشتی و دستورالعمل‌های رفتاری است. از توصیه‌های سازمان بهداشت جهانی گرفته تا انبوه کلیپ‌ها و متن‌ها و پیام‌ها در فضاهای رسانه‌ای گواه حجم سنگین اطلاعاتی است که به جامعه سرازیر می‌شود. مروری بر منطق این پیام‌ها نشان می‌دهد که تقریباً همه علومی که بشر بدان‌ها مسلح است برای وضعیت جدید حرفی برای گفتن دارند. مدت‌های مدیدی است که بخش عمده‌ای از سیاست‌ِ حکمرانی روی ایده آموزش و فرهنگ‌سازی سوار شده است و برای مواجهه با بحران‌های خرد و کلان آموزش و پیام‌های فرهنگی را به عنوان دم دست‌ترین راه حل به کار می‌بندد. این مسئله در بردی جهانی قابل بررسی است و محصول سیاست‌های خاصی است که روی ایده خودتنظیمی  سوار است. ایده خودتنظیمی یا خودگردانی بر این فرض استوار شده است که «اگر هرکس از خود شروع کند جامعه اصلاح می‌شود». این ایده در نهایت چیزی به نام جامعه همچون واحدی مستقل از تک تک افراد را چندان وقعی نمی‌نهد و فهمش از جامعه روی «جمع تک تک افراد» استوار است. از این حیث منطق درونیِ حیات اجتماعی از قشربندی اجتماعی گرفته تا آرایش طبقاتی و روند‌های دگرگونیی تاریخی و شکل‌بندیی ذهنیتِ جمعی را همچون اموری دست چندم و یا غیر واقعی تلقی می‌کند. شاید در ظاهر ایده قشربندی و آرایش طبقاتی و... در منطق کلامی نفی نشود اما منطق تحلیلی و الگوی مواجهه با وضعیت بر اساس نفیِ ایده جامعه و نظام قشربندیِ آن استوار است. 
به همین خاطر است که برای مثال زمانی که از دستورالعمل‌های سلامت به معنای عام (از بدنی تا روانی و...) سخن می‌گوید یک فرد انتزاعی و ایده‌آل را در نظر دارد و تمامیِ این توصیه‌ها و دستورالعمل‌ها بر محور چنین فرد انتزاعی و ایده‌آلی صورت‌بندی می‌شود. این فرد بریده از جامعه و تاریخ و زمان و مکان آن جوهر بنیادینی است که ارده‌ورز است عقلانی است، آموزش‌پذیر است، فرهنگ‌پذیر است و در نهایت کافی است از مرزهای ناآگاهی به مرزهای آگاهی برسد تا بتواند خودگردان شود. این تأکید مفرط روی ذهنیت و آگاهی رابطه آگاهی با حیات اجتماعی-اقتصادی را یک سویه می‌فهمد بدین معنا که آگاهی انسان‌ها تعیین‌کننده منطق زندگیِ اجتماعی آن‌ها است. آگاهی هم امری خودبنیاد و جوهرین است و با انواع آموزش‌ها قابل حصول. 
این گفتمان که عمیقاً مورد علاقه شیوه‌های حکمرانی هم هست در روزهای کرونایی قدرت و قوت بیشتری گرفته است و تمامیِ دم و دستگاه‌های خود را به کار انداخته است تا آگاهی را ببخشد و فرهنگ را بسازد. اما مسئله‌ای بنیادین را در پرانتز نهاده است و آن هم منطق قشربندیِ اجتماعی است. 
زمانی که از جایگاه طبقاتی و منطق قشربندیِ اجتماعی سخن می‌گوییم از نیرویی اجتماعی سخن می‌گوییم که فراتر از نیت و آگاهی تک تک افراد واجد اثر است. این نیروی اجتماعی اگر در تحلیل‌ها بیرون انداخته شود خواه ناخواه به مجموعه دستورالعمل‌هایی ختم خواهد شد که بدون در نظر گرفتن این نیرو صادر شده‌اند و لذا می توانند عمیقاً بی‌اثر شوند. بی‌اثر شدن این دستورالعمل‌ها را نباید لزوماً به مفاهیمی عام همچون فقر فرهنگی، بی‌توجهی، بی‌مبالاتی و... فروکاست. 
برخی از دستورالعمل‌های بهداشتی و پروتوکل‌های این روزهای کرونازده را زمانی که با داده‌های آماری تطبیق می‌دهیم میزان ناکارآمدی‌ آن‌ها در مواجهه با منطق قشربندیِ اجتماعی را می‌توانیم دریابیم. داده‌های آماری مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) درباره دیدگاه مردم ایران درباره کرونا را در نسبت با دستورالعمل‌های رایج می‌‌توان مورد تحلیل قرار داد.


فضا، قرنطینه و فاصله اجتماعی
توصیه‌های مکرری درباره رعایت فاصله اجتماعی مطرح می‌شود. یکی دیگر از توصیه‌های رایج این است که زمانی که نشانه‌های مشکوک به کرونا داشتید خود را در اتاقی جدا از دیگران قرنطینه کنید و تا حد امکان از سرویس بهداشتی جداگانه استفاده کنید و... . این مجموعه از توصیه‌ها در عمل گویی چیزی به نام آرایش طبقاتی و نسبتش با فضای زندگی را به رسمیت هم نمی‌شناسند و البته اگر هم بخواهند دستورالعملی متناسب با فضای زندگیِ افراد با نظر به وضعیت مسکن آن‌ها ارائه کنند هم شکست خواهند خورد. داده‌های ایسپا نشان می‌دهد که نوع منزل مسکونی 43.2  درصد از پاسخگویان آپارتمانی و 56.2 درصد غیرآپارتمانی بوده است. 31.7 درصد تعداد اتاق منزل خود را یک اتاق، 48.9 درصد دو اتاق و 14.7 درصد نیز سه اتاق و یا بیشتر از آن ذکر کرده‌اند 2 درصد نیز گفته‌اند که منزلشان هیچ اتاقی ندارد. 
این تصویر از فضای زندگی نشان می‌دهد که حتی اگر افراد پیام‌ها و دستورالعمل‌های بهداشتی را دریافت کنند و عمیقاً هم آن را درونی کنند امکانات عینیِ عملی کردن دستورالعمل‌ها را ندارند. کنش اجتماعی در خلأ صورت نمی‌بندد و متأثر از محدودیت‌ها و امکاناتی است که فضای زندگیِ در اختیار کنشگر می‌گذارد. نظری به منطق توزیع فضای زندگی به خوبی نشان می‌دهد که بخش اعظمی از افراد در عمل می‌توانند شنونده یا ناظر توصیه‌هایی مبتنی بر قرنطینه خانگی در صورت مشکوک بودن به ابتلا داشته باشند. اگر داده‌هایی در مورد سرویس بهداشتی منازل، کیفیتِ مسکن و امکانات داخلی منازل می‌‌داشتیم این تصویر پیچیده‌تر نیز می‌شد و روشن می‌کرد که نسبت فضای زندگی با بیماری واگیردار در ایران معاصر چگونه است. بحث‌های بسیاری در مورد جهانِ پساکرونا مطرح شده است. کرونا بسیاری چیزها را رؤیت‌پذیر کرده است و  نابرابری را در گستره وسیع‌تری دیدنی کرده است. تا پیش از کرونا سخن گفتن از فضای زندگی و بیماری همه‌گیر شاید چندان توجهی را به خود جلب نمی‌کرد. حالا بسیار روشن است که نابرابری در فضای زندگی فقط چیزی برای فقرا نیست این نابرابری گستره‌ای به وسعت جهان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. زمانی که فضای زندگی بی‌کیفیت و کوچک است امکان قرنطینه‌کردن و طبعاً مهارکردن بیماری را دشوارتر می‌کند ناتوانی در مهار بیماری یعنی تأثیری مستقیم بر زندگیِ همگان. اینجا است که نباید نابرابری را صرفاً امری فردی و روان‌شناختی خواند. نابرابری علیه زندگیِ اجتماعی «ما» است. 
زمانیِ که فشردگیِ فضایی و میزان تراکم را به این معادله اضافه کنیم مسئله ساختاری‌تری و پیچیده‌تر می‌شود. تراکم منازل در یک محله، کیفیت آن‌ها، میزان شلوغی یک محله و نسبتش با فاصله اجتماعی را وارد تحلیل کنیم و بیماریِ همه‌گیر را به معادله بی‌افزاییم چه خواهیم دید؟ در چنین محلاتی چگونه باید فاصله اجتماعی را رعایت کرد؟ مسئله نابرابری و فضای زندگیِ چیزی است که کرونا بیش از پیش بر ما آشکارش می‌کند و عمیقاً بر این نکته تأکید می‌کند که دولت‌ها نمی‌توانند مسئله مسکن را از سر خود باز کنند و آن را به بازار آزادی حواله بدهند که هرچه بیشتر مسکن می‌سازد در عمل بسیاری از افراد را بی‌خانمان‌تر می‌کند تا خانه‌دار؛ این بازار هرچه بیشتر می‌سازد گویی فضای زندگیِ افراد را کوچکتر می‌کند تا بزرگتر. طی سالیان گذشته سیاست‌های ملک و مسکن در ایران معاصر به سمتی رفته است که عملاً در حال فقیرسازی مضاعف جامعه است و بحرانِ این فقیرسازیِ در روزهایی چنین بلازده بیشتر و بیشتر رخ می‌نماید. 
خیریه‌گرایی و مسئله نابرابری
این روزها خیریه‌گرایی یکی از عمده‌ترین راهکارهای مواجهه با مسئله آسیب‌دیدگان به معنای عام است. قدرت و قوت این راهکار تا به حدی است که برای حل مسائلی ساختاری همچون خیابان خوابی به سمت ایده دیوار مهربانی حرکت می‌کند و برای معضل گران شدنِ اجاره خانه ایده پویش صاحب‌خانه خوب را توصیه می کند. هم‌زمان با بالا رفتن میزانِ آسیب‌دیدگان تعداد نهادهای خیریه‌ نیز بالا می‌روند و بررسی همبستگیِ میزان رشد نهادهای خیریه با رشد میزانِ آسیب‌دیدگان می‌تواند شاهدی باشد بر ناکارآمدی خیریه‌گرایی برای حل معضلات ساختاری. در میانه کرونا و آسیب دیدنِ بسیاری از مشاغل و ضربه‌خوردن به درآمد بسیاری از افراد این راهکار دوباره بدل به سکه رایج بازار شده است و با استراتژی‌های فردی تلاش دارد راه حلی برای مسئله‌ای کلان و ساختاری ارائه کند. بدیهی است که این استراتژی‌ها در بهترین حالت این بحران را بازتولید می‌کنند  و نه حل. برای مثال برای رفع معضل فقر غذایی توزیع گاه به گاه غذا به قالب‌های مختلف عملاً هیچ مشکلی را حل نمی‌کند. حل معضل فقر با استراتژی‌های خیریه‌گرایانه بیش از آنکه در خدمت رفع نیاز فقیر باشد در خدمت ایجاد احساسی مثبت برای خَیر است چراکه بعد از تمام شدنِ خِیرِ خَیّر مسئله اصلی فقیر دوباره سرباز می‌کند. درست مثل تک وعده غذایی‌ای که به گرسنه داده می‌شود که در جهت رفع گرسنگی نیست بلکه در جهت سیر کردنِ یک وعده‌ای یک گرسنه است. این استراتژی‌ها معطوف‌اند به فقیر و البته ایجاد احساس اخلاقی بودن در خیرین و نه حل مسئله فقر و نابرابری. تلاش برای حل مسائل ناشی از کرونا با این استراتژی‌ها در عمل به وضعیتِ ساختاری و منطق نابرابری تمرکز ندارد. یافته‌های ایسپا نشان می‌دهد که بخش بزرگی از مردم توانِ کمک مالی به دیگران را ندارند خود این یافته‌ها نشان از عمق نابرابری دارد، نابرابری‌ای که در زمانه کرونا وضعیت را پیچیده‌تر نیز می‌کند. در خصوص کمک مالی و مادی به دیگران در دو ماهی که از اعلام شیوع ویروس کرونا در ایران میگذرد تنها 34.7 درصد افراد گفته‌اند کمک مالی در قالب پول یا کالا به دیگران داشته‌اند و 9.5 درصد قصد دارند در آینده کمک کنند. فراموش نکنیم که این کمک‌ها در عمل در خدمتِ استراتژی‌های خیریه‌گرایانه و اخلاقی قرار دارند و بنا نیست لزوماً چیزی به نام معضل فقر یا آسیب‌های اقتصادیِ سنگین ناشی از کرونا را درمان کنند. این داده‌ها نشان می‌دهند که حتی برای استراتژی‌های بی‌اثر خیریه‌گرایانه نیز بخش بزرگی از مردم توان وارد شدنِ در این استراتژی‌ها را نیز ندارند. مطابق آمارها 48.6 درصد گفته‌اند که توان مالی برای کمک ندارند. 44.9 درصد ساکنین مناطق شهری توان کمک ندارند و این میزان بین ساکنین مناطق روستایی 61.8 درصد می‌باشد. همچنین نتایج جدول تقاطعی بین تأثیر شیوع ویروس کرونا بر اقتصاد افراد و کمک مالی به دیگران در دوران شیوع کرونا نشان می‌دهد که 41.3 درصد افرادی که شرایط شغلیشان تغییری نداشته است توان اقتصادی برای کمک به دیگران را ندارند. از این رو این گروه نه در این دوره زمانی بلکه همیشه در تنگنای اقتصادی قرار دارند. 
یکی از عمده‌ترین وظایف دولت‌ها فقرزدایی است. بسیاری از دولت‌های جهان بیش از 5 دهه است که حداکثر تلاششان را می‌کنند تا این وظیفه را از سر خود باز کنند و بسیاری نیز این وظیفه را از سر خود باز کرده‌اند. اینکه بسیاری از آسیب‌دیدگان انتظار داشته باشند که حاکمیت در فکر جبرانِ مسائل اقتصادی ناشی از کرونا باشد چندان چیز عجیبی نیست. ایده دولت و کارکردهایش دست آخر باید در خدمت حیات اجتماعی و رفع معضلات و نابرابری‌ها باشد. اصولی همچون اصل 43 قانون اساسی به صراحت چنین وظیفه‌ای را روشن کرده‌اند. متأسفانه سایه سنگین اصل 44 بر سایر اصولِ ناظر بر حیات اقتصادی ایرانیان معضلاتی جدی طی 3 دهه گذشته به بار آورده است. درست است که بسیاری از دولت‌ها این وظیفه را از سر خود باز کرده‌اند اما نگرش‌های عمومی همچنان یکی از کارویژه‌های دولت‌ را (کاملاً به جا و درست) رفع محرومیت و مداخله در شرایط بحرانیِ اقتصادی می‌پندارد. به عبارت دیگر جایگاه ایده دولت و حاکمیت  مسئولیت‌هایش نزد افکار عمومی می‌باید جدی گرفته شود. نتایج نظرسنجی ایسپا نشان می‌دهد که 57.6 درصد مردم معتقدند دولت توان اقتصادی زیادی جهت حمایت از آسیب‌دیدگان اقتصادی را دارد. 6.7 درصد دراین خصوص نظر بینابین داشته‌اند و 24.2 درصد گفته‌اند دولت توان کمی برای حمایت از آسیب دیدگان اقتصادی دارد. همچنین لازم به ذکر است 67.4 درصد افرادی که به واسطه شیوع ویروس کرونا درآمدشان کاهش یافته است معتقدند دولت توان اقتصادی زیادی برای حمایت از آسیب‌دیدگان اقتصادی دارد. این میزان بین افرادی که شغلشان را از دست داده‌اند 68.8 درصد است. 62.9 درصد افرادی که سرانه هزینه هر فرد در خانواده‌شان کمتر از 500 هزار تومان است معتقدند دولت توان اقتصادی زیادی برای حمایت دارد و این میزان بین افرادی با سرانه هزینه بیش از یک میلیون تومان 57.1 درصد است. طبق پاسخ‌ها، شیوع ویروس کرونا موجب کاهش درآمد 50.7 درصد افراد شده است. 41.7 درصد کسب و کارشان تعطیل شده است و 13.5 درصد شغلشان را از دست داده‌اند. تنها 26.3 درصد افراد نمونه گفته‌اند وضعیت اقتصادیشان تغییری نکرده است. همچنین 0.6 درصد به دلیل شیوع ویروس کرونا وضعیت اقتصادیشان بهبود یافته است. لازم به ذکر است در بین افرادی که کارشان تعطیل نشده است نیز 42 درصدشان تجربه کاهش درآمد را داشته‌اند. همچنین 15.7 درصد از افرادی که در بخش خصوصی کار می‌کنند گفته‌اند کارشان را از دست داده‌اند.  62.9 درصد افرادی که شغلشان را از دست داده‌اند معتقدند دولت توان اقتصادی زیادی برای حمایت از آسیب‌دیدگان اقتصادی دارد که معنای تلویحیش انتظار از دولت برای حل مسئله این طیف است. 
با عبارات دقیق‌تر حتی اگر دولت‌ها (نه فقط در ایران که در سرتاسر جهان) تلاش کنند با مکانیسم‌های حقوقی چنین وظایفی را از سر خود باز کنند باز هم دولت و حاکمیت در افکار عمومی نهادی است برای مداخله در شرایط بحرانی به نفع جامعه و رفع مسائلش حتی اگر هزاران استراتژی و توجیه اقتصادی، حقوقی و قضایی، سیاسی و امنیتی و... آورده شود باز هم نباید فراموش کرد که منطقی حیات اجتماعی است که تعیین می‌کند دولت چیست و چه باید بکند. 


 

کلیدواژه‌ها: کرونا کوید 19 فاصله گذاری اجتماعی فاصله اجتماعی ایسپا دفتر مطالعات مطالعات فرهنگی جهاد دانشگاهی


نظر شما :