جنایتی از جنس تجاوز/ جامعه در کسوت هیئتمنصفه
زهرا مینویی، وکیل دادگستری
بهعنوان وکیل باید بگویم تا وقتی حکم قطعی راجع به یک مسئله صادر نشده، جامعه نباید حکم قطعی دربارهاش صادر کند؛ ولی اگر بخواهم بهعنوان یک زن و فعال حقوق زنان به این سؤال جواب بدهم، میگویم از پیچیدگیهای اثبات تجاوز در سیستم قضائی آگاهم، به این آگاهم که قربانی همیشه در چه جایگاهی قرار میگیرد که حتی خودش را مقصر میداند و چه بار نکوهشی همراه خود حمل میکند و چقدر این نگاه فرودستانه به زنان قربانی، راه را برای یک زن سخت میکند تا شکایت از چنین جنایتی را به دادگاه ببرد. همه مسائل دیگری که این روزها خیلی درباره آنها حرف زدهاند، بار سنگینی بهلحاظ اجتماعی و فرهنگی روی دوش قربانی میگذارد. همه اینها باعث میشود موکولکردن همهچیز به دادگاه دشوار باشد. اینکه اجتماع هیچ نقشی این وسط نداشته باشد، برای قربانی و آزاردیده دشوار است. برای همین به نظرم جامعه میتواند نقش هیئتمنصفه داشته باشد و همه ادله طرفین را بشنود و با دانستههایش در نهایت بتواند تصمیم بگیرد. بههرحال همه باید بدانیم، وقتی چیزی در فضای مجازی منتشر میشود، ما تنها ادله یک نفر را میشنویم و همه حقیقت را نمیدانیم؛ بنابراین کمی احتیاط بد نیست، اما این به آن معنا نیست که جامعه نمیتواند نسبت به یک فرد متجاوز که روایتی درباره او منتشر میشود، قضاوتی نداشته باشد
در حقوق ایران آزاردیده میتواند دعوای کیفری مطرح کند ولی با او مثل کسی برخورد میشود که ممکن است هر ادعای دیگری را مطرح کند؛ یعنی بار اثبات ادعا بر عهده خود اوست. ما میدانیم که قربانی در موقعیتی که مورد آزار قرار گرفته، تحت چه فشاری بوده و چه خشونتی جنسی و روانی- عاطفی را متحمل شده. درعینحال میدانیم که آگاهیبخشی در مسائلی اینچنینی چقدر در جامعه ما ضعیف است و میدانیم قربانی چه باری را با خودش حمل میکند که در خیلی از موارد خودش را مقصر میداند. میدانیم او فشار خانوادهاش را دارد، حتی دوستانش و همکارانش ممکن است حمایتش نکنند. همه اینها باعث میشود قربانی از خیر شکایتکردن بگذرد اما اگر هم شکایت بکند، پشتوانه ادلهاش ضعیف است. از طرفی این مدل شکایتها حکم شمشیر دولبه را دارد، چون ممکن است اتهام به خودش برگردد و برای همین اثبات ادعا دشوار است. این روزها من دیدهام که درباره اینکه اگر مورد تعرض واقع شدیم، چه نکات حقوقیای را باید مدنظر داشته باشیم، در فضای مجازی نکات خوبی نوشته شده؛ مثل اینکه خیلی سریع شکایت کنیم و آثار آزار اتفاقافتاده را حفظ کنیم. اگر درباره همه اینها حرف زده شود و قربانی به آن آگاه باشد، قربانی شاید بتواند ادلهاش را اثبات کند. به نظر من این مهم است که بدانیم نباید در برابر آزار سکوت کنیم، حتی اگر در لحظه واکنش نشان دهیم و برای دیگران صحبت کنیم، بعدها بهعنوان ادله به ما کمک میکند
متأسفانه قوانین ما برای بزهدیده آنقدر مترقی نیست تا بتوان از طریق دلیل به او کمک کرد، بهویژه وقتی بزهدیده زن است و آن نگاه جنسیتی و فرودستی به زنان و مقصرپنداشتن که متأسفانه در کلانتری و سیستم قضائی وجود دارد هم سد و مانع است. برای همین خیلی سخت است که حمایتی را در سیستم قضائی داشته باشی تا بتوانی ادعایت را اثبات کنی. شاید تشکیل پرونده جنسی شخصیت و کمکگرفتن از یک روانشناس و مددکار در پرونده و داشتن ضابط و قضات تحصیلکرده که بهصورت مشخص درباره خشونت جنسی آموزش دیده باشند و نحوه رفتار با قربانی و بزهکار را بدانند، راهگشا باشد که البته ما درحالحاضر چنین سیستمی را نداریم. کسی که مورد تعرض قرار میگیرد، برای اینکه بتواند در دادگاه جرم را اثبات کند، اولین قدم برایش این است که خودش خودش را مقصر نداند، سعی کند حمایت خانواده و اطرافیان را به دست بیاورد، روایت خود را محکم تعریف کند و آن را تا مدت زیادی پنهان نگه ندارد تا آثار آن اتفاق از بین نرود. مثلا اگر آزار بهصورت جسمانی باشد، ممکن است در مراحل تحقیقات بتوان از آثاری مثل ساییدگی یا کبودی یا پارگی لباس بهعنوان ادله استفاده کرد. البته من میدانم هر قربانی در این موقعیت فلج میشود و شاید توان سروصدا نداشته باشد. اما کلا واکنشها در سیاست جنایی متفاوت است و میگوید که نمیشود از همه یک واکنش را در برابر تجاوز خواست. نمیشود آزاردیده را قضاوت کرد، اما اگر بتواند از دیگران کمک بگیرد، قاعدتا دعوایش مستندتر خواهد بود. رفتن به منزل متعرض جرم نیست؛ چراکه در روابط اجتماعی، انسانی و کاری روابط اینچنینی وجود دارد. بارها و بارها هر کدام از ما برای روابط اجتماعی و کاری به منزل یکدیگر رفتهایم و اتفاقی هم نیفتاده. لزوما رفتن به خانه دیگری نمیتواند دلیلی بر رضایت قربانی مبنی بر تعرض باشد.
چیزی که واضح است این است که کمترین نتیجه این روایتکردن، جنبه بازدارندگی آن است. من توییتی دیدم که کسی نوشته بود بعد از اتفاقات اخیر چندین متعرض از او معذرتخواهی و اظهار ندامت کردند و خواستهاند که نامشان را فاش نکند. این نشانه خوبی است و نشان میدهد که این روایتها مؤثر است. اما به نظرم ما همچنان باید جنبه احتیاط را رعایت کنیم و این مهم است که به خودمان یادآوری کنیم ما همه حقیقت را نمیدانیم، از نیت همه خبر نداریم. کمی احتیاط بهجای واکنشهای هیجانی در این فضا نتایج بهتری دارد. ما در قانون مجازات اسلامی چیزی به نام تجاوز نداریم. همه روابط مبتنی بر خشونت جنسی، تحت عنوان حدود در قانون مجازات اسلامی دستهبندی شده که هرکدام عناوین خاصی دارد و برای اثباتش ادله خاصی نیازمند است. قطعا اثبات تجاوز در همه جای دنیا پیچیدگی دارد. در بسیاری موارد بهخصوص در کشور ما بار اثبات بر عهده قربانی است و همین کار را سخت میکند. اگر قانون مجازات تبعیض مثبتی داشت و نهاد قضائی میتوانست از آزاردیده حمایت کند و بعد برای طرفین پرونده شخصیت تشکیل بدهد و به پرونده در فضایی دور از تفاوت جنسیتی رسیدگی کند، ما به نتایج بهتری میرسیدیم.
دکتر علی نیکجو، روانپزشک
رنج آزاردیده را تقلیل ندهیم
در پرداختن روانکاوانه به مسئله آزار جنسی، باید نکات زیادی را مد نظر قرار داد،نکته اول این است که در رخداد آزار جنسی، نکته اولی که ممکن است به ذهن متبادر شود، این است که اگر چنین اتفاقی افتاده امری یکطرفه است؟ در هر حادثهای ممکن است دو طرف نقشی داشته باشند، اما قطعا و حتما نقش دو طرف با یکدیگر قابل قیاس نیست. مخصوصا وقتی چنین اتفاقی بهصورت کاملا تصادفی حادث میشود. بنابراین در مسئله تجاوز پرداختن به سهم فرد آزاردیده، کاری فوقالعاده غیراخلاقی و غیرانسانی است که میتواند درد او را چندبرابر کند. شاید قربانی بخواهد روزی در محیطی امن و حرفهای، درباره وجوه مختلف این رویداد صحبت کند اما این هیچ ربطی به بیتعهدی و بیمسئولیتی فرد متجاوز ندارد. دوم اینکه اگر فضا بهگونهای باشد که متجاوز در وضعیت father figure، وضعیت بزرگی و اتوریته قرار بگیرد (مثل اینکه متجاوز مشهور باشد یا صاحب قدرت و ثروت و مکنت باشد، مدیر یک مجموعه باشد، استاد دانشگاه یا آموزشگاهی باشد، تراپیست یا پزشک باشد) یا هرکسی که در فضایی قرار بگیرد که بتواند به زیردستش تعرض کند، همین که حتی به او پیشنهاد بدهد، با توجه به موقعیت کاملا غیرمساوی که بین او و آزاردیده وجود دارد، خود این پیشنهاد یک پیشتجاوز محسوب میشود. برای اینکه این دو طرف در وضعیت مشابه قرار ندارند و همین قربانی را در وضعیت خلع سلاح قرار میدهد. مسئله بعدی کرختی آزاردیده حین تجاوز است،قربانی ممکن است حین تجاوز دچار سرشدگی، یا کرختی هیجانی یا رخوت حسی شود و نتواند مقاومت کند. این امر بههیچوجه نشانه رضایت او یا حتی رضایت نسبی او در حادثه ایجادشده نیست. این مسئله بههیچوجه نشانه عدم جسارت و شجاعت او در ممانعت از فضای ترسناکی که برای او ایجاد شده نیست. بلکه، آخرین راهکار قربانی برای نجاتیافتن از فضای فوقاعلاده دهشتناکی است که در آن گرفتار شده؛ او از طریق جداکردن فضای جسمانی مورد تجاوز، با فضای ذهنی خودش، میخواهد خودش را نجات دهد تا بتواند بهصورت ناخودآگاه فضای جسمی و ذهنیاش را جدا کند و آسیب کمتری ببیند و این امر بههیچوجه شماتتآمیز نیست. وقتی چنین حادثهای اتفاق میافتد، قربانی میل شدیدی به پاککردن آثار تجاوز دارد. این کاملا قابل درک است اما باید بداند که پزشکی قانونی به این شواهد متقن نیازمند است و برای همین باید خودش را کنترل کند. بنابراین در اولین فرصت باید بتواند به یک رابطه امن از پیش تشکیلشدهای که در خانواده شکل گرفته، تکیه کرده و با آنها تماس گرفته و از آنها کمک بگیرد. یا با دوستی معتمد تماس بگیرد و در این مسیر تنها نباشد. پس از رسیدن به فضای امن، به پزشک مراجعه کند تا مورد معاینه قرار گرفته و بتواند با گرفتن گواهی به پزشکی قانونی مراجعه کند. مراجعه به پزشک و پزشکی قانونی برای آزاردیده، با یک ناگریز انجام میشود. این ناگریز همان حرفزدن و تبدیل احساسات سنگین و صعب به کلمات است. او بههرحال باید درباره این دقایقی که بر او گذشته حرف بزند. این درعینحال که بسیار سخت است، مهم است. ما باید مسائلی مهم را در رویکرد پزشک و خانواده در نظر بگیریم. خانواده آزاردیده، نباید اتفاق حادثشده را به فاجعه جبرانناپذیر بدل کنند. یعنی پدر و مادر و برادر قربانی، نباید به نحوی برخورد کنند که گویی فاجعهای جبرانناپذیر حادث شده است. از طرفی هم نه پزشک و هرکس دیگری به بهانه ایجاد آرامش برای قربانی، نباید اتفاق بزرگی که برای او افتاده را تقلیل دهد. این کار باعث کلافگی قربانی میشود و او فکر میکند درک نشده است.
در طول مراجعات به پزشکی قربانی و همچنین مراجعه به جلسات تراپی و همینطور در صورت لزوم مصرف دارو، حمایت جسمانی و فیزیکی و همراهی فرد آسیبدیده از سوی خانواده یا دوستان معتمد برای او امنیتبخش و کمککننده است. مراجعه زودهنگام به درمانگر متعهد و حرفهای، نقش جدی در درمان زودهنگام تخریب روانی واردشده خواهد داشت. مسلما رواندرمانی باید در یک محیط امن اتفاق بیفتد و در ترمیم جراحت بسیار مهم است. خانواده و رواندرمانگر باید مراقب علائم باشند. فلاشبک مکرر به جرم حادثشده، خشم فراوان، بیخوابی، افت شدید عملکرد، رفتارهای آسیبزننده به خود مثل تیغزدن و افکار خودکشی و اقدام و پناه به مواد مخدر و الکل از آثار آزار جنسی است و در صورت وقوع این آثار، باید بهطور اورژانسی به متخصص مراجعه شود. قربانی گاه تلاش میکند که موضوع را برای سالها فراموش کند. تلاش میکند که طوری با ذهنش برخورد کند که انگار اساسا اتفاقی حادث نشده و این باعث میشود فرایند سوگ در او به تعویق بیفتد و همین امر باعث بیماریهای مختلفی در وی میشود. باعث وسواس شدید و خشم زیاد به همجنس و غیرهمجنس و خانواده میشود و دلهره و اضطراب را به او تزریق میکند. آزاردیده در این شرایط اعتمادبهنفسش را از دست میدهد و احساس گناه و عذاب وجدان دائمی میگیرد. خود را کثیف میبیند، حتی گاه تمایل به تغییر جنسیت و تشکیک در هویت خود دارد تا از همه این راهها بتواند راهی پیدا کند تا فشار کمتری را تجربه کند. بازخوانی و بازسازی عزت نفس و حرمت نفس و اعتماد به خود و احساس کنترل بر خود و محیط و پیداکردن فضای امن برای برقراری رابطه احتیاج به زمان بیشتر در جلسات سایکوتراپی دارد و این امر در یک رابطه دونفره داینامیک امن حرفهای با تراپیست مسلما میسر میشود.
نظر شما :