اعتماد اجتماعی در بحران
مصطفی آبروشن (جامعهشناس)، احمد بخارایی (جامعهشناس)،سمیرا طاووسی (روانشناس)
وقتی اقتصاد در جامعه مبنای کار و تولید را از دست میدهد، کنشهای اقتصادی جنبه صوری و دلالی پیدا میکند که از هیچ مبنای منطقی پیروی نمیکند. «مبنای توسعه و رونق که انعکاس ثبات در جامعه است جای خود را به ناامنی و سیالیت میدهد. جامعه حریص، ناامید و وامانده از این شرایط علت نابسامانی نیست، بلکه این وضع انعکاس فروپاشی اقتصادی در بُعد ساختاری است که بهنظر میرسد ترکیب عوامل سیاسی و ضعف عملکردی در حوزههای اقتصادی را میتوان از ریشههای رفتارهای مردمی دانست که برای حفظ سرمایهشان دست به هر کاری میزنند.» این جامعهشناس معتقد است یکی از آسیبهایی که اقتصاد دلالی و سیاستزده به جامعه تحمیل میکند این واقعیت است که به مرور سرمایه اجتماعی را دچار تزلزل میکند و یکی از مولفههای اصلی این سرمایه را که همان اعتماد اجتماعی است، دچار بحران خواهد کرد: «با گسترش اقتصاد رانتی و غیر شفاف، نارضایتیهای اجتماعی افزایش پیدا میکند، بهطوری که در آیندهای نزدیک انسجام اجتماعی متزلزل خواهد شد.
آشفتگی، آشفتگی میآورد
احمد بخارایی، جامعهشناس
انسجام اجتماعی بهطور جدی در خطر است.» چیزی که انسجام اجتماعی را قوت میبخشد امید به آینده است. اگر آدمها احساس کنند که آینده نزدیکشان یعنی همین فردا تا آینده میانهشان که ۱۰سال دیگر است تا آینده دورشان تا حدودی قابل پیشبینی است، امید به آینده خواهند داشت. این موضوع ریشه در گذشته دارد. پدیدههای اجتماعی نه یکشبه به وجود میآیند، نه یکشبه از بین میروند، نه یکشبه آمارشان کم یا زیاد میشود.پدیدههای اجتماعی در بستر تاریخی جریان پیدا کردهاند تا به امروز. نمیتوان با شعار افراد را به آینده امیدوار کرد، حتی در سطح خُرد هم کارایی خود را از دست داده است.» احساس امنیت نکردن، واقعیت این روزهای اجتماع ایران است؛ احساسی که بُعد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به خود میبیند. احساس امنیت نکردن در بُعد اجتماعی این میشود که افراد نسبت به ایفای نقششان براساس تواناییها اطمینان ندارند.به هر چیزی چنگ میزنند تا از دیگران عقب نمانند.» این جامعهشناس معتقد است شهروندان ناخواسته وارد مسابقهای شدهاند و براساس تصمیمات هیجانی عمل میکنند. وقتی اهداف مقبول اجتماعی ارایه میشوند، اما ابزار مورد نیاز را در اختیار آنها قرار نمیدهیم، افراد میانبر را انتخاب میکنند؛ مبحثی در جامعهشناسی انحرافات.» به باور این جامعهشناس آشفتگی، آشفتگی میآورد. هیجانی بودن این بازارها قابل پیشبینی بود، اما شهروندان از سر ناچاری رو به آن آوردهاند.
آرامش از دست رفته، ترس همهگیر
سمیرا طاووسی- روانشناس
رفتار شهروندان هر جامعهای را بیشک تحتتأثیر فضای روانی جامعه میباشد. رفتار شهروندان برگرفته از فکر آنهاست. مبحثی که در روانشناسی تحت عنوان مثلث افکار، احساس و رفتار از آن صحبت به میان میآید. به این معنا که هر فکری در روان فرد احساسی ایجاد میکند؛ احساسی که تولیدکننده رفتار فرد است. این روزها شهروندان را بیپناه زیر بمباران اخبار ضدونقیض میداند؛ شرایطی که به گفته این روانشناس آرامش شهروندان را به تاراج میبرد.نگرانی نسبت به آینده کمترین احساسی است که چنین شرایطی به شهروندان تحمیل میکند. واقعیت امر این است که هرقدر شدت این وضع در جامعهای بدتر باشد، واکنش افراد شدیدتر میشود.ولم را کجا سرمایهگذاری کنم تا ارزشش را حفظ کند؟» سوالی که ماههاست تکرار میشود و به تناسب آن بازار بورس رونق میگیرد و در دوران افولش، این دلار است که به صدر انتخابها میرسد. مدتی است که بازار سرمایه در کنار کهنهکاران، شهروندان عادی را به خود میبیند؛ شهروندانی که هراس از دست دادن ارزش پولشان آنها را با دلار، طلا، بورس و حتی بیتکوین آشنا کرده است. به باور این روانشناس بیارزشی پول، استرس، ترس و نگرانی را در میان افراد جامعه قوت میبخشد؛ احساساتی که باعث ایجاد رفتارهای جدیدی در فرد میشود.بخش عمده سلامت روان به شرایط زندگی افراد برمیگردد. شرایطی که قابل پیشبینی بودنش باعث آرامش شهروندان میشود. ایرانیها بیشتر هیجانمدار رفتار میکنند. به این معنا که چشم بر هیجان تب جامعه دارند تا براساس آن رفتار کنند. درحال حاضر تب جامعه افراد را به بازار بورس رهنمون میکند و از آنجایی که رفتار شهروندان هیجانمدار است، اغلب سرمایهگذاران این سوالات را نمیپرسند که آیا در این بازار سرمایهگذاری کنم یا نه؟ اصلا شرایط بورس و ... چیست و چطور میتوان سرمایهگذاری کرد؟ اصلا من سواد این بازار را دارم؟متأسفانه در سالهای اخیر بیثباتی اقتصادی، پیشبینیپذیر بودن مسائل اقتصادی را برای شهروندان زیر سوال برده است. آنها هیچچیز را پیشبینیپذیر نمیبینند، شرایطی که ترس را بر افراد تحمیل میکند.
هرگاه ترس از آینده و از دست دادن حداقل سرمایه همهگیر میشود، شهروندان یک جامعه کمتر تصمیمات منطقی میگیرند برای همین افراد گاهی به بازار بورس، طلا و دلار سرک میکشند، که نشان از رفتار هیجانی شهروندان دارد. «یکی از رفتارهایی که شاهد آن هستیم بازخوردهای ناشی از درماندگی آموخته است.
تنشی که ممکن است مسری شود
طیبه صادقی، روانشناس
در پرداختن به این موج جدید اجتماعی باید این پرسش را مطرح کرد که چرا اغلب شهروندان به فکر بورس افتادند؟ سوالی که تبلیغات از رسانههای رسمی را نشانه میرود. تبلیغاتی که به گفته صادقی، هدایت شده نیست و رواج آنها از مراجع رسمی باعث شده بسیاری از گروههای اجتماعی به آن اعتماد کنند.کاش در کنار تبلیغات بورس از حاشیههای آن هم گفته میشد.» به باور این روانشناس، تکرار شکست موجب بیاعتمادی در افراد میشود، بیاعتمادیای که در ادامه منجر به بیاعتمادی اجتماعی میشود. احساس درماندگی آموخته شده، اصطلاحی است در روانشناسی که فرد خود را مقصر نمیداند و برای دوری از تعارض، اشتباهات را به گردن نزدیکترین افراد میاندازد. به این معنا که اگر زورش به خانواده یا همکارش برسد این خشم را سر آنها خالی میکند. درواقع درنهایت منجر به تنش است که شکل مسری به خود میگیرد.
نظر شما :