وضعیت فرزندآوری در ایران
صادق پیوسته (جامعهشناس و پژوهشگر)
مسألهی فرزندنیاوری
احتمال پیری جمعیت ایران بالا است چرا که فرزندآوری کم شده است. پرهیز از فرزندآوری یا کاهش فرزندآوری به شکلی است که از سطح جایگزینی جمعیت هم پایینتر آمدهایم. بنابراین میتوان از مفهومی به نام فرزندنیاوری سخن گفت که در جامعهی ما به مسأله تبدیل شده است. فرزندنیاوری یعنی این که افراد یا ازدواج نمیکنند، یا پس از ازدواج میلی به بچهدار شدن ندارند یا تکفرزند میمانند و یا حداکثر 2 فرزند دارند. خانوادههای جوان با بیش از 2 فرزند بسیار کمیاب شدهاند. ایران در دههی 1340 تا 1370 با مشکل رشد جمعیت فزاینده دستوپنجه نرم کرده است اما چگونه کنترل جمعیت به جایی رسید که در کمتر از 3 دهه از فشار رشد جمعیت جوان به نهاد آموزش و بهداشت، بازار کار و مسکن، به ترس از پیری جمعیت رسیدیم؟ آن جمعیت با میانگین بیست و چند سال به جمعیتی با میانگین سی و چند سال تبدیل شد و بیم آن میرود که به زودی ایرانی چهل و چند ساله داشته باشیم.
نگرانی در اخبار و آمار
چند سالی است که نگرانی در اخبار جمعیتی ایران در رسانهها موج میزند. این اخبار از زمان اعلام نگرانی مقامهای ارشد نظام و مسؤولان کشور طنین یافتهاند. واقعیت این است که نرخ باروری کل در 30 سال، 70 درصد کاهش یافته است. باشگاه خبرنگاران جوان مینویسد: احتمال فرزندآوری است که نشان میدهد زنان در سن فرزندآوری، هر فرزندآوری خود را با چه احتمالی و با چه فاصله زمانی از ازدواج یا فرزند قبلی دنیا آوردهاند. محاسبه احتمال فرزندآوری برای هر کدام از رتبههای تولد میتواند در تعیین سطح باروری گذشته، حال و آینده موثر باشد. محاسبه نسبتهای فرزندآوری بر مبنای دادههای شاخصهای چندگانه سلامت و جمعیت در ایران نیز روند کند کاهش باروری در دهه گذشته را تایید میکند. تا پیش از دههی 90، بیش از 90 درصد زنان ایرانی پس از ازدواج صاحب فرزند میشدند اما اینک این آمار به زیر 90 درصد رسیده است. همچنین تأخیر در فرزندآوری برای فرزند اول به بیش از 5 سال رسیده است که تا پیش از این، کمتر از 5 سال بود. با توجه به میانگین سن ازدواج که آن هم بیش از 5 سال بالا رفته است، تشدید روند کاهشی فرزندآوری را میتوان دید به گونهای که ممکن است خانوادههای بیفرزند بیشتر و بیشتر شوند.
همچنین، خانوادههایی با بیش از 1 فرزند به شکل پیوسته در حال کمشدن هستند چرا که نهتنها فاصلهی فرزندآوری پس از ازدواج بلکه فاصلهی تولد فرزند دوم از اول هم به بالای 5 سال رسیده است. حال با افزایش میانگین سن ازدواج، آشکار است که احتمال تولد فرزند دوم بسیار پایین خواهد بود و احتمال تولد فرزندان سوم و بیشتر، ناچیز میشود. گزارش مرکز آمار ایران دربارهی موضوع بیفرزندی یا تکفرزندی بر مبنای شاخصهای چندگانهی سلامت و جمعیت در سال ۱۳۸۹ مشخص کرد که یک سوم زنان از مجموع زنان ایرانی ازدواج نکردهاند یا بدون فرزند و یا تک فرزند هستند. یک سوم زنان دو فرزند دارند و یک سوم زنان سه یا بیشتر از سه فرزند دارند. با روندهای موجود انتظار این است که 10 سال پس از آن گزارش یعنی در سال جاری، نسبت زنان حداکثر با یک فرزند به نصف جمعیت زنان کشور و زنانی با بیش از 2 فرزند به کمتر از یک پنجم جمعیت رسیده باشد. این روند هشداردهندهی کاهش فرزندآوری نهتنها به تعادل خاصی نمیرسد و همچنان پیش میرود. گرچه ناباروری فعلی خانوادهها خودخواسته است، ممکن است در سنهای بالا، بسیاری از آنان به علت شرایط جسمی و سنی، دچار ناباروری ناخواسته شوند.
البته تفاوت میان استانها بسیار جدی است و در استانهای شمالی و مرکزی میزان ناباروری و باروری پایین با میانگین حدود 2 تا استانهای غرب و شرق با باروری حدود 3 به استانهای جنوبی و تکاستانهایی مانند خراسان شمالی و گلستان با باروری بالاتر میرسیم و سیستان و بلوچستان با باروری بالای حدود 6 در این سالها را هم (طبق اطلاعات مرکز آمار ایران) داریم اما نکته این است که میزان باروری در همهی استانها در حال کاهش است یعنی توزیع متفاوت فرزندآوری گرچه وجود دارد، کاهش فرزندآوری روندی کشوری و همگانی است. برای نمونه، حداقل میزان باروری کل مربوط به استان گیلان (برای کل جمعیت) در سالهای ۱۳۹۶، ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ به ترتیب ۳۵/ ۱، ۲۶/ ۱ و ۱/ ۱ فرزند و حداکثر آن مربوط به استان سیستانوبلوچستان با مقادیر ۶۶/ ۳، ۵۳/ ۳ و ۴۰/ ۳ فرزند است. این که طبق گزارشهای جهانی ایرانی در میان 180 کشور در باروری رتبهی 146 را دارد، نشان میدهد که نگرانیها بیهوده نیستند. طبق گزارشهای جدیدتر، بررسی دقیق آمار مربوط متولدان دههی 90 گرچه نشان میدهد دههی 90 کمتر از دههی 80 و آن هم کمتر از70 فرزندآوری داشتهایم، به هر حال کاهش تعداد موالید تا سال ۱۳۹۷ با شیب ملایم کاهش یافته اما این شیب از سال ۱۳۹۸ نسبتا تندتر شده است بهطوری که از سال ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ بالغ بر ۳۳۰ هزار ولادت کاهش یافته است. در جمعبندی 40 ساله، نرخ باروری از 6.3 فرزند به ازای هر زن در سال 1358 تا 1398 ۶۷درصد کاهش یافته است و از این نظر، ایران بعد از کشورهای مالدیو، امارات و بوتان در رتبهی چهارم قرار دارد.
جمعبندی تحقیقات موجود نشان میدهد که مشکلات اقتصادی تأثیر جدی بر این روند گذاشته است و شاید مهمترین عامل در این زمینه پیش از دگرگونی سبکهای زندگی باشد و از همین رو است که قانون تسهیل ازدواج جوانان و طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده برای کمک به خانوادهها تصویب شده است. همچنین کمک به 3 میلیون زوج که ناخواسته نابارور هستند بارها مورد تأکید قرار گرفته است اما در عمل، ضعف اقتصادی کشور مانع پیگیری این قوانین شده است.
گرچه اظهار نگرانیها در دههی اخیر بیشتر بوده است، کاهش فرزندآوری در ایران موضوعی چنددههای است. با پیشبینی بحران افزایش شتابان جمعیت در دههی 1350، سیاست کنترل جمعیت پدید آمد که به دلیل مخالفتهای مذهبی و عرفی، در عمل موفق نبود. با پیروزی انقلاب از سال 1358 تشویق به باروری سیاست رسمی کشور شد و دولت به تشویق ازدواج در سنین پایین پرداخت و سن قانونی ازدواج برای دختران را از 15 به 13 سال و پسران را از 18 به 15 سال کاهش داد. این روند تا پایان جنگ هم ادامه یافت اما با آغاز کنترل جمعیت پس از جنگ تا سال 1375 نرخ باروری در کمتر از یک دهه از بالای 5 به زیر 2 رسیده که شگفتانگیز است و با وجود توصیههای مذهبی، سیاسی و رسمی برای افزایش فرزندآوری، این وضعیت همچنان ادامه یافته است. به گفتهی محمدجواد محمودی، رئیس کمیتهی مطالعات جمعیت شورای عالی انقلاب فرهنگی، در کشور فقط تبلیغ برای فرزندآوری داریم اما شرایط برای خانوادهها دایم سختتر میشود و عملا حمایتی نداریم.
به گفته آقای محمدرضا محبوبفر، ایران در کاهش موالید و سقوط فرزندآوری بهویژه در چند سال اخیر، رتبهی نخست جهان را به خود اختصاص داده است. نگرانی از این است که جمعیت کشور در حال پیر شدن است و بعد از سال 1400 این روند تشدید هم میشود. به هر حال تا 20 سال آینده جمعیت جوانی در کشور وجود ندارد و اگر هم باشد بسیار ناچیز است. طی چند سال اخیر آمار ازدواج کاهش داشته است و همزمان با رشد طلاق هم مواجه بودیم. بنابراین موضوع گستردهتر و ژرفتر از بحث جمعیتی است و مشکلی اجتماعی را نشان میدهد.
کشور ما چندان مرفه و پیشرفته نیست که بتواند مشکل پیری را با جوانی مهاجران جبران کند. همچنین، میزان سرگرمی و فراغت مردم چندان نیست که بتوان کاهش فرزندآوری را از روی لذتگرایی دانست بلکه برعکس، کمبودها در زندگی فعلی و ناامیدی نسبت به آینده، کاهش فرزندآوری را تداوم بخشیده و دامن زده است. به گفتهی حسین گودرزی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس، طبق اطلاعات مرکز آمار، حدود یک سوم جامعهی ایران مستأجر هستند. حدود ۹۰ درصد آنها، امکان پرداخت افزایش سالانهی اجارهبها را ندارند. قیاس درآمد با هزینههای خانوارها به ما میگوید حتی غیر از مستأجرها، اغلب خانوارها به مشکل برمیخورند یا حداقل آن که از داشتن فرزند منصرف می شوند.
تورم فزاینده و کاهش قدرت خرید و افزایش بیکاری و ضریب فلاکت کشور در دهههای اخیر، خانوارها را از فرزندآوری یا فرزندآوری بیشتر منصرف میکند و مجردها نیز با دیدن چنین فضایی به سمت ازدواج نمیروند. نهتنها فرزندآوری کم است بلکه کارشناسان از افزایش سقط جنین هم میگویند یعنی از فرزندآوری ناخواسته هم پیشگیری میشود. به هر حال، طبق گزارشهای موجود، ایران از سال ۱۳۹۵ پای در سنین میانسالی گذاشته است و برآورد میشود که تا سال ۱۴۳۰ جمعیت کشور پیر شود. در دههی اخیر بیکاران همواره افزایش یافتهاند و ازدواج نیز در کشور تقریبا نصف شده است. همچنین، طلاق نیز گسترش یافته است و خانوادههای تکوالدی هم دایم در حال افزایش بودهاند که امکان فرزندآوری ندارند.
پژوهشها و سیاستهای پیشنهادی
پیرو طرح مسألهی فرزندآوری در جایگاههای رسمی حکومتی و در رسانهها، دانشگاهیان نیز پژوهشهای متعددی در زمینهی فرزندآوری انجام دادند. در این پژوهشها نیز نگرانی اقتصادی، مهمترین عامل در فرزندآوری است که آن را به تأخیر میاندازد چرا که پیشزمینهی موفقیت در جامعه، توانمندی اقتصادی خانواده است (میرابی و همکاران، 1399). بنابراین اگر برای حمایت کافی از افراد و ایجاد فرصتهای برابر کوشش شود، ممکن است فرزندآوری بهبود یابد. این دغدغه در زنان تحصیلکرده بیشتر هم میشود و آنان آیندهی مبهم اقتصادی را مهمترین مسأله در پرهیز از فرزندآوری دانستهاند (حاجیان و مکتوبیان، 1394). در یک پژوهش، بیش از 83 درصد والدین تهرانی علت فرزندنیاوری خود را آیندهی مبهم فرزندان دانستهاند (طاووسی و همکاران، 1395). در اغلب پژوهشها، آیندهی مبهم تنها به ابعاد اقتصادی مربوط است اما در برخی پژوهشها نیز ابعاد دیگر سیاسی، اجتماعی و ارزشی را شامل میشود.
بر همین اساس، با افزایش آیندهی مبهم اقتصادی و کاهش توانمندی اقتصادی افراد، پدیدهای مشاهده شده است که آن را تمایل به کمفرزندی نامیدهاند. این پدیده در شهرها بیش از روستاها وجود دارد و در طبقهی متوسط و کارمندان بیش از طبقهی کمدرآمد و کارگران است (محزون، 1394). به برساخت آیندهی مبهم و وضعیت نامناسب اقتصادی باید توجه شود. هر چه انتظارات برای پیشرفت فرزندان افزایش مییابد، وضعیت اقتصادی نامناسبتر درک میشود و تمایل به فرزندآوری کاهش مییابد. بنابراین باز هم افزایش فرصتهای برابر به گونهای که افراد فارغ از سطح اقتصادی خانواده، امکان موفقیت را برای فرزندانشان متصور شوند، تمایل به فرزندآوری را افزایش میدهد.
پس از ابعاد اقتصادی، باید به ابعاد ارزشی این مسأله نیز توجه نمود. در دهههای اخیر جامعه به تدریج به سمت ارزشهای فردگرایانه به جای جامعهگرایانه رفته است یعنی تحصیلات و مشارکت اجتماعی خانوادهها و بهویژه زنان بیش از فرزندآوری آنان مورد توجه جامعه و حتی والدین و خویشاوندان قرار گرفته است. به این علت، انگیزه، وقت و تمایل به فرزندآوری کمتر شده است و به شکلی غیرمستقیم، همین ارزشها برای فرزندان سبب شده است که تمایل به کمفرزندی افزایش یابد و فرزندآوری نیز به زمانی موکول شود که شرایط اقتصادی خانوار امکان پیشرفت بهتری را برای فرزندان فراهم کند. به هر حال، از معناداری میزان ارزش فرزند به شکلی نسلی کاسته شده است (اوجاقلو و سرایی، 1393). از سوی دیگر، مشاهده شده است که هر چه مشارکت اجتماعی والدین افزایش مییابد، تمایل آنان به فرزندآوری نیز بالاتر میرود. با این حال، افزایش سرمایههای فرهنگی تجسمیافته با فرزندآوری همبستگی منفی دارد. منظور از سرمایهی فرهنگی تجسمیافته، افتخاراتی فرهنگی است که با مرگ فرد از بین میرود قابل انتقال به فرزند نیست. گویی پدر و مادرهایی که بیشتر به دنبال نمایش پرستیژ خود هستند، وقت کافی برای فرزندآوری ندارند یا میهراسند نتوانند فرزندی به دنیا بیاورند که افتخارات کافی کسب کند. همچنین، فرزندآوری با میزان استفاده از رسانه هم همبستگی منفی دارد (کاوهفیروز و همکاران، 1396).
در مجموع به نظر میرسد بر اساس چنین پژوهشهایی، هر چه جو رقابتی بیشتر شود و به جای مشارکت اجتماعی بر افتخارات فردی تأکید گردد، میزان فرزندآوری کمتر میشود. سیاستی که با این نگاه میتوان برای افزایش فرزندآوری داشت، منوط کردن کسب سرمایههای فرهنگی به سرمایههای اجتماعی است. با افزایش مشارکت اجتماعی، به کار گروهی و تیمی که دستاوردهای جمعی را محقق سازد، باید به طور رسمی بیش از کسب عناوین و افتخارات فردی اهمیت یابد تا جمعگرایی در افراد تعمیق شود و به دنبال آن، تمایل به فرزندآوری بیشتر شود چرا که افراد در این حالت است که ارزشهای جمعی را بیشتر درک میکنند و حمایت اجتماعی را نیز بیشتر احساس مینمایند. مطالعهی نظرات کاربران اینترنت در مورد سیاستهای افزایش فرزندآوری نیز نشان میدهد که اکثر نزدیک به همهی آنان یعنی حدود 96 درصد، فرسایش اعتماد نهادی را مهمترین ضعف این سیاستها دانستهاند یعنی به جای این که به افراد و خانوادهها اطمینان نهادی داده شود، تنها با تبلیغات یا تشویقهای ناچیز اقتصادی، کوشش شده است که فرزندآوری افزایش یابد. البته این کوششها بدون استثنا شکست خوردهاند. همچنین در این پیمایش، مدیریت جمعیت فعلی از بیخ و بن نادرست قلمداد شدهاست. افزایش جمعیت چه ضرورتی دارد وقتی مدیریت درست همین جمعیت موجود، ممکن نشده است؟ علتی که سومین فراوانی را در شکست سیاستهای جمعیتی دارد، مشکلات اقتصادی است. جدا از بیاطمینانی به نهادها و اشتباه در سیاستگذاری و مدیریت جمعیت، واقعیتی بیرونی وجود دارد که وضعیت اقتصادی نابسامان در دهههای اخیر است. تا اقتصاد بسامانی نداشته باشیم، تمایل به فرزندآوری هم وجود ندارد و هیچ سیاستی را نمیتوان راه حل مسألهی فرزندنیاوری دانست. مسایل ارزشی و نگرشی، تغییر سبکهای زندگی در اثر جهانیشدن و علل ریز و درشت دیگر، توسط مشارکتکنندگان این پیمایش، در ردههای بعدی اهمیت دیده شدهاند (عبداللهی و رحیمی، 1394).
در برخی پژوهشها نیز آثار منفی در سیاستهای افزایش جمعیت دیده شده است. برای مثال، این که توزیع لوازم ضدبارداری ممنوع شوند تا فرزندآوری بهاجبار بیشتر شود، مورد انتقاد واقع شده است چرا که ممکن است نتایج نامطلوبی همچون تولد فرزندان ناخواسته و افزایش سقط جنین و پیامدهای بلندمدت ناخواستهای همچون افزایش نارضایتمندیهای جنسی و مشکلات عاطفی را به بار آورد. گذشته از این موارد، اغلب پیشگیریها از بارداری در ایران، به شکل سنتی هستند (چمنی و همکاران، 1395). بنابراین در یک جمعبندی میتوان گفت که راه پادگانی، میانبر و فوری برای افزایش فرزندآوری وجود ندارد و فرزندآوری بیشتر نتیجهی اقتصاد بهتر خانوارها با کاهش بیکاری و تسهیل تهیهی مسکن و نیز اطمینان از آیندهی فرزندان است.
آشکار است که چنین نگاهی، سیاستگذاری برای افزایش فرزندآوری را منوط به بهبود اقتصاد کشور میبیند و جدا از آن، ناممکن مییابد. با این حال، از آنجا که کاهش فرزندآوری به پیری جمعیت و مشکلاتی مانند ناتوانی در تأمین اجتماعی بازنشستگان و سالخوردگان میانجامد، نمیتوان صورت مسأله را پاک کرد و سیاستهای اشارهشده نه تنها پراهمیت بلکه ضروری مینمایند. در یک کلام، ملتی ناامید از فردا را که در پی انهدام نسل خویش هستند باید دوباره به زندگی امیدوار نمود. این رسالتی است برای آیندهی ایران.
نظر شما :