خبر خودکشی: نوک کوه یخ
محمد داوری، مشاور آموزش و پرورش و روانشناس
رسالت رسانهها قابل دفاع است، کسی نمیتواند بگوید چرا رسانهها این خبر را منتشر میکنند، اما شکل انتشار قابل بحث است. توجه به هشدارهای کارشناسان در مورد نحوه اطلاعرسانی مهم است. از طرف دیگر خانوادهها باید کنترل کنند که کودکان و نوجوانان چقدر مخاطب این رسانهها هستند.
مخاطب رسانهها که در درجه اول کارشناسان و مسوولان و والدین هستند، نه نوجوانان. نظر من مشاور و روانشناس این است که خانوادهها باید این اخبار را مدیریت کنند چون تردیدی نیست که این خبرها تاثیر منفی دارند، عادیسازی میکنند و خودکشی را به عنوان یک راهکار نشان میدهند.
متاسفانه دولت بهطور کلی و آموزش و پرورش بهطور خاص در حوزه آسیبهای اجتماعی به صورت کلی و باز به صورت خاص در بحث خودکشی، یک هراس فرافکنانه دارند. یعنی فکر میکنند اگر بپذیرند آنها مقصرند. آسیبهای اجتماعی دلایل متعددی دارند، ریشههای درازمدت دارند و نتیجه یک عامل و دو عامل سبب آنها نمیشود.
برای همین (دولت و آموزش و پرورش) باید شجاعانه و مسوولانه واکنش نشان دهند و عجولانه هم پاسخ ندهند.» اشاره داوری به تمرکز ناگهانی روابط عمومی آموزش و پرورش بوشهر و وزارتخانه آموزش و پرورش است که پس از ماجرای مرگ پسر 11 ساله دیری و حرفهایی که در مورد ارتباط آن با نداشتن گوشی هوشمند در شبکههای اجتماعی گفته میشد، تمرکزش را روی تکذیب این مساله گذاشتند. اصلا در صلاحیت روابط عمومی نیست که پاسخ بدهد نه! این دلیل خودکشی نبوده.
همچنان که در صلاحیت مثلا یک خبرنگار نیست که خودش بگوید دلیل این خودکشی گوشی همراه بوده است. ما تحلیلهای کارشناسانه داریم، یک متخصص میتواند بگوید من حدس میزنم که به خاطر فقر، دسترسی نداشتن به فضای مجازی و امثال اینها زمینهساز باشد. اما چنین تصمیمی در اختیار یک تیم کارشناسی است که تحقیق کرده و بعد رای کارشناسی صادر کند.. هر کسی بلافاصله و بدون اینکه تخصص و اطلاعات کافی داشته باشد نظری میدهد یکی از مسائل آسیبرسان است.
فضای شبکههای اجتماعی را نمیتوان مانند کار حرفهای رسانه کنترل کرد، موضوع این است که بخشهای رسمی مانند آموزش و پرورش نباید رفتار مشابه شبکههای اجتماعی داشته باشند. فضای جدی رسانهای، در جایگاه کارشناسی و آن هم با مسوولیت حقوقی، مسوولان آموزش و پرورش باید دقیق، کارشناسانه، مسوولانه و شجاعانه ابراز نظر کنند. یکی روابط عمومی آموزش و پرورش بوشهر است، وظیفهاش اطلاعرسانی است نه اظهارنظر کارشناسی.اصلا او حق ندارد بگوید نه دلیلش گوشی نبوده! شما باید واقعیتها را بگویید و فقط همین. خودکشی سه، چهار نوجوان در این فاصله اندک، نوک کوه یخ آسیبهای اجتماعی و روانی در حوزه نوجوانان است.این نوک کوه یخ هشداری است برای اینکه هر کسی، هر کاری که از دستش برمیآید، انجام دهد.
«اینها نوجوان هستند، در دست آموزش و پرورش هستند، آموزش و پرورش هم در همه اداراتش ساختاری به نام مشاوره و آسیبهای اجتماعی دارد. پس مخاطب اصلی آموزش و پرورش است.
در درجه دوم؛ چند سالی است که برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی دستگاههایی مشغول همکاری هستند مانند بهزیستی، نیروی انتظامی، قوه قضاییه و وزارت کشور. طرح نماد به عنوان ساختار همکاری مشترک برای اینها تعریف شده و به نظرم تمام این دستگاههایی که متولی پیشگیری و درمان آسیبهای اجتماعی هستند، مسوولیت مشترکی هم دارند.
این یک وظیفه علمی، اخلاقی و اجتماعی برای همه است و یک وظیفه حقوقی، رسمی و قانونی برای دولت به صورت عام و برای دستگاههایی که شمردم به صورت خاص و برای آموزش و پرورش به صورت ویژه. یکی از بخشهای مهم این وظیفه هشدار دادن است نسبت به وضعیت آسیبهای اجتماعی است. به نظرم این هشدار باید اینقدر جدی باشد که یک وضعیت قرمز در حوزه آسیبهای اجتماعی بهخصوص در حوزه کودک و نوجوان اعلام شود، کسانی که حمایتی از آنها نمیشود. به ویژه کودکان و نوجوانانی که خانوادههایشان هم در حمایت از آنها ناتوانند؛ نه توان علمیاش را دارند، نه توان فرهنگی و نه توان اقتصادی. اینها بیپناهند. این نوجوان بیپناهی که خودکشی میکند اگر به دنبال مقصرش باشیم به لیست بلندبالایی میرسیم نه اینکه فقط متوجه معلم و مدیر مدرسه شود. نگاهها باید از بالاترین مقامهای کشور این مقصران را ببینند تا بعد به مدرسه و مدیر و معلم برسند.
آموزش و پرورش راه را اشتباه میرود
مهرداد امیری، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان
در حوزه خودکشی نوجوانان باید بگوییم که فعالیتهایی در حوزه پیشگیری از خودکشی صورت بگیرد.
اول اینکه در چنین مواردی تمام ما مسوولیم. وقتی اتفاقی در سیستم اجتماعی ما رخ میدهد تکتک ما مسوول هستیم. مگر میشود جامعه انسانی خودش را جدا از یکی از اعضای این پیکر بداند؟ من به این موضوع به عنوان یک موضوع اجتماعی نگاه میکنم، نه یک موضوع فردی. ببینید اگر از یک مورد خودکشی تقلیدهایی صورت گرفته باشد، میتواند نشاندهنده اعتراض باشد، خودکشی در نوجوانان هزاران عامل دارد که یکی از مهمترینشان میتواند افسردگی مزمن باشد.
میتواند اضطرابهای انباشته شده باشد و تنها یک عامل محرک و تکانه آن میشود. اما جدای از آنها هم
میشود نوعی اعتراض به سیستم اجتماعی، به تقسیم نشدن عادلانه ثروت و محبت باشد.
کسی که جان عزیزش را از خودش میگیرد یعنی هیچ امیدی برایش نمانده و برای همین است که اگر قرار است پژوهشی در این مورد صورت بگیرد باید روی پیشگیری متمرکز شود.
یکسری از ارگانها به صورت مستقیم مسوولیت دارند، چون در این مورد آموزش دیدهاند: از دانشگاهها، مشاوران آموزش و پرورش و بهزیستی کشور انتظار میرود که به صورت فعال عمل کنند و حتی از قبل چنین پژوهشهایی را انجام داده باشند.» در این میان دامنه مسوولیت آموزش و پرورش تا کجاست؟ «آموزش و پرورش از ابتدا راه را اشتباه رفت.
(در مورد محمد) آموزش و پرورش به خاطر اینکه تجربه ندارد و تمرین نکرده و در مورد عوامل زمینهساز خودکشی کار نکرده، میآید بلافاصله میگوید که من نبودم! خب تو نبودی، کی بود؟ اشتباه بزرگ سیستم آموزش و پرورش کشور ما این است که میخواهد از مقصر بودن فرار کند. بعضی سیستمها و شبکههای خارج از کشور میخواهند از مرگ این نوجوانان به سود خودشان بهره ببرند.
من فکر میکنم هر کسی که سعی دارد دیگری را مقصر جلوه دهد یا تمام تقصیر را از سر خود باز کند به یک میزان مقصر هستند.اول باید بپذیریم که این اتفاق افتاده؛ اتفاق نامیمون و ناراحتکنندهای که به بخشی از پیکره جامعه ما آسیب رسانده است. حالا چه کار کنیم؟ بهترین راه این بود که آموزش و پرورش اول از همه عذرخواهی میکرد که به عنوان یک ارگان مسوول حتما در بخشهایی کارش را خوب انجام نداده که چنین اتفاقاتی رخ داده است.
بعد بهزیستی و سایر نهادها پیش میآمدند، اگر هر کسی بخشی از مسوولیت را برعهده میگرفت برای مردم هم بیشتر قابلقبول میبود، آنوقت میشد گفت که حالا به دنبال پیشگیری از موارد مشابه خواهیم بود.» اما در اینجا و در دنیای واقعیت بحث یکی از ویژگیهای به قول او خاص جهان سوم در مورد حوزه سلامت روان و خودکشی و اتفاقهای مشابه میرسد: «در جهان سوم به دنبال دلیل این اتفاقات نمیگردیم، در آن لحظه میخواهند آن وضعیت سپری و فعلا آرامش برقرار شود.
خب به چه قیمتی؟ که بعدا شدیدترش تکرار شود؟ همین دو سال پیش در تهران دانشآموزی به خاطر دعوای پدر و مادرش خودش را از بلندی انداخت و از بین رفت، این اتفاق در مدرسه هم رخ داد، قبلش به دوستش هم گفته بود که میخواهم خودم را بکشم. چرا ما بچهها را آموزش نمیدهیم که تا چنین حرفی را میشنوند فورا بروند پیش مشاور مدرسه و بگوید مراقب فلانی باشید. کسی که حرف خودکشی را میزند گام اول را برداشته است.
راهنماییهای سایت انجمن علمی روانپزشکان ایران در مورد افسردگی در نوجوانان است:
یک: سعی کنید با یک بزرگسال قابل اعتماد صحبت کنید. این فرد میتواند پدر، مادر، معلم یا مشاور مدرسه یا هر فرد مورد اعتماد شما باشد.اگر احساس میکنید راحت نیستید که با یک بزرگسال صحبت کنید با یک دوست صحبت کنید.
دو: اگر کمتر از ۱۸ سال دارید از پدر و مادر یا کسی که مراقب شماست بخواهید برای شما از پزشک یا روانپزشک وقت بگیرد. پزشک ممکن است برای اینکه مطمئن شود بیماری جسمی باعث افسردگی شما نبوده، معاینه یا آزمایشهایی انجام بدهد.
اگر به پزشک عمومی مراجعه کردید او ممکن است شما را به یک روانپزشک ارجاع بدهد. اگر کسی را میشناسم که قصد خودکشی دارد چه کاری میتوانم انجام بدهم؟اغلب خانواده و دوستان اولین کسانی هستند که نشانههای هشداردهنده خودکشی را میبینند و کمک آنها به فرد، حیاتی است.به خاطر داشته باشید: اگر کسی به شما گفت که قصد خودکشی دارد تنهایش نگذارید.
هرگز به کسی قول ندهید که فکرهای او درباره خودکشی را به صورت راز حفظ میکنید. در اولین فرصت ممکن از دیگران کمک بگیرید و با یک بزرگتر مانند پدر و مادر یا معلم و مسوولان مدرسه یا خواهر و برادر بزرگتر صحبت کنید. اگر شرایط اضطراری و فوری است میتوانید با اورژانس ۱۱۵ تماس بگیرید.
نظر شما :