سواد رسانهای: چیدن گل سرخ!
صادق پیوسته (جامعهشناس و پژوهشگر)
چیدن گل سرخ
زمانی مشکل این بود که اطلاعات را چگونه به دست آوریم. پیدا کردن منبع اطلاعات، بیشترین دشواری تحقیق بود. امروز این گونه نیست. اطلاعات فراوان وجود دارند اما یافتن معیارها دشوار شده است؛ معیارهایی که با تمرکز بر آنها تشخیص دهیم کدام دادهها و چه تحلیلهایی درست هستند. یافتن اطلاعات مثل صید در دریای توفانی است. در میان دادههای نادرست، شایعهها، اطلاعات مغلوط، مطالب سوگیرانه، تحلیلهای یکبعدی و مانند اینها، رسیدن به پاسخ معتبر و دقیق، مثل چیدن گل سرخ در گلزاری است پرگل اما آشفته که تنهها و شاخههای پرخار گلها، پیش از چیدن هر گلی، دست و بدن هر که به چیدن گل قصد کند را میخراشند. چه کنیم که با کمترین آسیب، گلهای آگاهی و دانش را از رسانهها بچینیم؟ پاسخ، دستیابی به سواد رسانهای است. شناختن سره از ناسره در رسانهها، دانش و هنری مهم برای انسان امروز است. چه بسیار صاحبنظران دانشمندی که با رجوع به اطلاعات نادرست رسانهها، حتی در زمینهی تخصصی خود، نظر نادرستی را بیان کردهاند.
سه سطح سواد رسانهای
سواد رسانهای و آموزش آن به افراد و سازمانها، سه سطح از مفاهیم را در بر میگیرد: عمومی، متوسط و پیشرفته:
1. مفاهیم عمومی به این که چگونه رسانهها ما را تحت تاثیر قرار میدهند تمرکز دارند.
2. مفاهیم متوسط به چگونگی ایجاد معنا از مفاهیم رسانهای میپردازد.
۳. مفاهیم پیشرفته تعامل رسانهها و جامعه و نقش سواد رسانهای در ایجاد تغییرات را بررسی میکند.
سواد رسانهای (Media Literacy) یعنی مجموعهای از دانشها و مهارتها برای تشخیص محتوای باکیفیت از بیکیفیت، تحلیل محتوای رسانه و تولید آن. این دانشها و مهارتها چندرشتهای هستند و به مطالعات جامعهشناختی، ارتباطاتی، فرهنگی، حقوقی، تاریخی، سیاسی، فلسفی، فناوری ارتباطات و اطلاعات و علوم رایانه نیاز دارند. در سطح عمومی سواد رسانهای میآموزیم که رسانهها ما را تحت تاثیر قرار میدهند. در سطح متوسط به تحلیل چگونگی ایجاد معنا توسط مفاهیم رسانهای در ذهن خود، افراد و جامعه مسلط میشویم و در سطح پیشرفته، تعامل رسانهها و جامعه و توانایی ایجاد تغییرات توسط رسانه را میآموزیم یعنی نهتنها بر شناخت و تحلیل بلکه بر پدید آوردن رسانههای مناسب برای ارتباط مؤثر و فراگیر هم آگاه و مسلط میشویم. بهترین آموزش سواد رسانهای، تجربه در جهان واقعی و حداقل در شکل کارگاهی است یعنی سواد رسانهای تنها با مطالعه آموخته نمیشود.
تجربه، عنصر کلیدی ژرفای سواد رسانهای
این که سواد رسانهای تنها با مطالعه آموخته نمیشود، نیاز به توضیح دارد. گفته شد که سواد رسانهای سه سطح عمومی یعنی شناخت نوع تأثیرگذاری، متوسط یعنی تحلیل معناسازی و پیشرفته یعنی کاربرد رسانه و ساختن پیام رسانهای برای تعامل با دیگران دارد. اینک باید افزود که سه سطح شناخت، تحلیل و تعامل رسانهای، هر سه را میتوان به شکلی ناشیانه و حرفهای انجام داد. کسی که پیامها را تشخیص میدهد، کسی که پیامها را تحلیل میکند و کسی که پیامها را ایجاد میکند، چه فرد حقیقی باشد و چه حقوقی، ممکن است در کار خود ابتدایی یا پیچیده عمل کند. با فرض دانش نظری و ابزارهای برابر، هر چه تجربه بیشتر شود، ژرفای شناخت، تحلیل و ایجاد پیام نیز بیشتر خواهد شد.
شاید با خود اندیشیده باشید چگونه است که تحلیلگران رسانه در اندکزمانی متوجه استعارههای موجود در پیام میشوند و میتوانند مدتها در مورد محتوای رسانهای خاصی مثلا فیلم، تیزر تبلیغاتی، توئیت یا هر محتوای خاص دیگری سخن بگویند! آنان چگونه در زمانی کوتاه به چنین شناختی دست مییابند. چگونه همزمان، تحلیل معنای عناصر پیام را بیان میکنند. چگونه پیامهای رسانهای پیچیده با فاصلهای اندک از هر رخداد تولید میشوند؟ برای نمونه، کمتر از یک روز پس از انتشار کاریکاتوری که از نظر برخی توهینآمیز است مقالاتی تحلیلی در زمینهی ضرورت حفظ آزادی بیان و لزوم وجود چنین کاریکاتورهایی منتشر میشود و مقالاتی نیز علیه آن نوشته میشود. آرایش رسانهای شکل میگیرد و هزاران پیام تولید میشود. تاریخچهها مرور میشوند، بررسی آمار، نظر مردم و بسیاری موراد دیگر شتابان به شبکههای اجتماعی گسیل میشود. اینان چگونه وقت کردهاند این همه مطلب تولید کنند؟ پاسخ این است که ضمن جریان هدفمند و مسألهمند دانش یعنی وجود سنتهای فکری آکنده از منابع تاریخی و تحلیلی، دستاندرکاران تولید پیامهای رسانهای، تجربهای طولانی دارند.
همچون گفتوگوهای روزمره که ما به واژگان آنها فکر نمیکنیم، زیر و زبرهای ابزار رسانه، ملکهی ذهن فعالان رسانهای شده است. این همان سطح ژرف سواد رسانهای است اما پیش از هر سخنی باید دید که سواد در اصطلاح سواد رسانهای به چه معنا است؟
سواد رسانهای از نگاه یونسکو
از نگاه متون رسمی یونسکو، سواد یعنی توانایی شناختن محتوا، فهمیدن محتوا، تفسیر کردن محتوا، خلق کردن محتوا، برقراری ارتباط در رسانههای مختلف. بنابراین آموختن سواد به معنای توانمند شدن افراد برای رسیدن به اهدافشان، پیشرفت دانش آنان و افزایش دادن و مؤثرتر ساختن مشارکتشان در ساختن جامعه است. زمانی میتوان گفت سواد رسانهای افراد بیشتر شده است که به جای ترس و اضطراب در مقابل رسانهها، به کنشگری فعال و تعامل جدی رسانهای روی آورند.
به تعبیر یونسکو، سه ویژگی اصلی در سواد رسانهای وجود دارد که هر کدام در شاخصهایی آشکار میشوند. استفادهی مردم از ابزارها و مفاهیم برای برقراری ارتباط و بیان از طریق رسانههای مختلف افزایش مییابد. در زمینههای تخصصی و ویژهای برای اهداف مورد نظر خود و با ابزار، زبان و فنونی که میشناسند کنشگری رسانهای انجام میدهند. همچنین، یادگیری آنان تداوم است مییابد و سطوح مختلفی بر مهارتها و تخصص آنان افزوده میشود. بنابراین بهسادگی میتوان آموزشهای اثربخش و سودمند را در این زمینه از آموزشهای بیهوده جدا نمود.
در اینجا جا دارد که به کلیت مفهوم سواد از نگاه یونسکو نیز بنگریم چرا که بدین ترتیب روشن میشود که معنای سواد تا چه حد از خواندن و نوشتن فراتر رفته است. علت این فراروی، تنوع رسانهها است. سواد خواندن و نوشتم مربوط بود به دورهی رسانههای نوشتاری همچون روزنامه، کتاب و مجله. امروز تمرکز نه بر خواندن و نوشتن بلکه بر مفهوم مشارکت اجتماعی است. وقتی مردم در ساختن جامعه مشارکت میکنند، یعنی سواد ندارند. در مورد خاص سواد رسانهای، وقتی اطلاعات به صورت آبشاری و یکسویه تنها بر سر مردم فرو میریزد یعنی مردم نیاموختهاند که چگونه بخشی از فضای جریانهای مختلف و گاه متضاد رسانهای شوند.
توانمند شدن برای مشارکت در جامعه، از نظر یونسکو به انواع سواد نیاز دارد که سواد رسانهای یکی از آنها است. از آنجا که بازگویی این سوادها کمک میکند موضوع سواد رسانهای و مرزهای آن با مفاهیم مشابه را بهتر بشناسیم، نگاهی خواهیم داشت به انواع سواد. با این حال باید توجه داشت که این موارد جدا از هم نیستند یعنی مثلا سواد رسانهای و سواد مدنی یا سواد دیجیتال هر کدام همپوشانیهایی با یکدیگر دارند. همچنین این سوادها هموزن نیز نیستند یعنی افراز سواد به این دستهها، از منطق همارزی پیروی نمیکند و تنها کوششی است برای درک بهتر دامنهی دانش و مهارتهای لازم به منظور دگرگون ساختن جهان و تعامل با دیگران. همچنین، یونسکو سواد رسانهای و اطلاعاتی را در یک گروه قرار داده است.
ارتباط سواد رسانهای با انواع دیگر سواد
گفتهشد که در نگاه یونسکو، سواد رسانهای یکی از انواع سوادها است. البته یونسکو سواد رسانهای را با سواد اطلاعاتی در یک مقوله میبیند. سوادهای دیگر عبارت هستند از سواد دیجیتالی، فراغت، مدنی، بومشناختی، چندفرهنگی، عاطفی، مالی، انرژی و انتقادی.
سواد رسانهای و سواد اطلاعاتی، توانایی دستیابی، تجزیه و تحلیل، ارزیابی، ایجاد و عمل با استفاده از انواع وسیلههای ارتباطی است. سواد رسانهای توان تشخیص افراد در مورد محتواهای رسانهای معتبر و نامعتبر است. سواد اطلاعاتی افراد را توانا میسازد که ارزش اطلاعات را بشناسند و از آن برای انتخاب آگاهانه در زندگی شخصی، حرفه ای و دانشگاهی استفاده کنند. افراد برای منافع شخصی خود باید اطلاعات را به شکلهای مختلف پیدا کنند، بفهمند، ارزیابی کنند و از آنها استفاده کنند.
سواد دیجیتالی گسترهای از مهارتها را شامل میشود که برای موفقیت در جهان پیچیدهی امروز برای ما لازم است. از آنجا که رسانههای چاپی توان قبلی خود را از دست دادهاند، توانایی درک اطلاعات موجود در اینترنت اهمیت بیشتری برای افراد پیدا کرده است و سواد دیجیتال، شناختن و توانایی استفاده از رسانههای موجود در بستر وب و توسعهی آنها است. آشکار است که سواد دیجیتال با سواد رسانهای پیوند محکمی دارد و امروزه میتوان گفت که ارتباطی مستقیم دارند.
سواد فراغت، دانش و مهارتهای لازم برای درک و تجربهی اوقات فراغت است. سواد فراغت ابزاری برای بهبود کیفیت اوقات فراغت در کار و زندگی افراد است از آنجا که کار و زندگی امروز فراغتی شده است یعنی جدیترین کارها نیز با جنبههای سرگرمکننده آمیخته شدهاند سواد فراغت با رشد نگرش ، علایق و عادتهای فردی و جمعی همراه است. امروز سواد فراغت در گرو وجود سواد رسانهای و اطلاعاتی عمیق است و نمیتوان بدون سواد رسانهای، فراغت مناسبی داشت ضمن این که بسیاری از اوقات فراغت ما با وسایل الکترونیکی و دیجیتالی میگذرد که انباتشته از پیامهای رسانهای هستند.
سواد مدنی دانش و مهارتهای مشارکت اثربخش در زندگی مدنی در جامعه است که با آگاهی پیدا کردن اطلاعات و آمار و قوانین و مقررات مؤثر بر تعاملات، درک فرایندهای خصوصی و دولتی، دانستن چگونگی اعمال حقوق و تعهدات شهروندی برای تغییر در سطح محلی، ملی و جهانی است. اگر فردی از نحوهی انتخابات و ساز و کارهای تغییر در جامعه خود خبر نداشته باشد، میتوانیم بگوییم سواد مدنی کافی ندارد. سواد مدنی بیش از هر چیز انتشار رسانهای دارد. رسانهها هستند که به افراد میآموزند چگونه در همکاریها و رقابتهای مدنی شرکت کنند. در جهان امروز تعامل رسانهای حتی بخشی از فعالیت مدنی را شکل میدهد و تجربهی زیستهی مدنی تا حد زیادی در شبکههای اجتماعی، استفاده از کانالهای خبری و گزینش و اشتراکگذاری محتوای رسانهای و یا تولید این محتوا شکل میگیرد.
سواد سلامت یعنی توانایی دستیابی افراد به پردازش و درک اطلاعات و خدمات اولیه بهداشتی مورد نیاز برای بشر و تصمیمگیریهای بهداشتی مناسب و درست. به عنوان مثال سواد سلامت در مادران به حفظ سلامت فرزندشان کمک میکند و از هزینههای زندگی نیز با پیشگیری به جای درمان میکاهد. بیشترین اطلاعات در این زمینه به شکل رسانهای آموزش داده میشود. بهویژه در تجربهی کووید-19 همه به این درک رسیدند که بخشی از سواد سلامت تنها با تقویت سواد رسانهای به دست میآید.
سواد بومشناختی یا اکولوژیک، توانایی درک سیستمهای طبیعی است که زندگی را ممکن میسازد. سواد بومشناختی، درک محیطی است که ما در آن زندگی میکنیم. اگر ما به محیط طبیعی اطراف زندگی خود آگاه باشیم از خطرهایی که آن را تهدید میکند اطلاع خواهیم یافت و بیشتر برای نجات زمین از تباهیها بیشتر خواهیم کوشید و مشخص میشود که سواد بومشناختی بالاتری داریم. این آگاهی افزون بر و بیش از کتابهای درسی و آموختههای خانوادگی از رسانهها به دست میآید. تنها با کار پیگیر و حسابشده در مورد سواد رسانهای است که میتوان زمینههای افزایش سواد بومشناختی را پدید آورد. در جهانی که هر کس به تنهایی رسانه است، میتوان این رسانهها را به تهدیدهای جدی بومشناختی آگاه و در این زمینه فعال نمود و انتظار داشت که سطح حساسیت جامعه افزایش یابد.
سواد چندفرهنگی شامل آگاهی و توانایی درک همدلانهی اختلاف آداب و رسوم و عقاید نژادها، اقوام، ادیان، نژادها، سبکهای زندگی مردم است. حفظ جهان منصفانهی انسانی و عدالت در گروی فهم تفاوتها است. سواد چندفرهنگی، شاخههای مختلف مانند سواد نژادی دارد یعنی مجموعهای از شیوههای به کار گرفته شده در آموزش که نژادپرستی روزمره را فاش میکند و راه مقابله با آن را پیش مینهد. در سواد نژادی و قومی تلاش بر این است که همهی افراد، خودبرتربینی در هر بُعد را درک کنند و بتوانند با آن مقابله کنند. درک دیگری به معنای در آمدن از لاک خودبرتربینی و هستهی سواد چندفرهنگی است.
سواد عاطفی اصطلاحی است برای توصیف توانایی فهم و ابراز احساسات و در نتیجه، توان برقراری روابط عاطفی با خانواده و دوستان. سواد عاطفی مستلزم داشتن خودآگاهی عاطفی یعنی شناخت احساسات شخصی و دانستن نحوهی مدیریت آن است. اگر بتوانیم هنگام خشم، تنش، اضطراب و هیجان آرامش داشته باشیم و زمانی که بین دو یا چندین گزینه مردد هستیم به گزینش خود اطمینان کنیم وقتی بتوانیم در خانواده و خویشاوندان به خوبی ابراز احساسات کنیم چنان که انتظارات بیهوده پدید نیاید اما احساس بیاحترامی هم نباشد، سواد عاطفی بالایی داریم. سواد عاطفی جنبههای فردی مهمی هم دارد که در تنش حاصل از شتاب دگرگونیهای فناورانه در جهان امروز، مایهی تسکین و تدبیر درست در انسان خودآیین میشود. گرچه پایهی سواد عاطفی خانوادگی است، سواد رسانهای آن را ژرفتر میسازد و از فروکاستن و هدر رفتن آن در تقلید از کلیشهها و ایجاد عواطف نادرست مثلا عشق به سلبریتیها و سلبریتیگری، مُدپرستی، کیش شخصیت و مانند اینها پیشگیری میکند. سواد عاطفی مانند دیگر انواع سواد و بیش از آنها، به تداوم در یادگیری و تجربهی زیسته نیاز دارد چرا که با پیدایش، حفظ و تکامل احساسات آمیخته است.
سواد مالی عبارت است از درک نحوهی به دست آوردن، هزینه کردن و صرفهجویی پول. این سواد همچنین به مهارت و توانایی استفاده از منابع مالی برای تصمیمگیری مربوط میشود. تصمیمهای مالی شامل نحوهی تولید، سرمایهگذاری، هزینه، مصرف و صرفهجویی در هزینهها است. اگر دخل و خرج ما مدام جور در نمیآید و نحوهی صرفهجویی را نمیدانیم، باید سواد مالی بیشتری به دست آوریم. افزایش سواد مالی نیز با افزایش سواد رسانهای همبستگی آماری دارد. اغلب افراد تجربهی زیان و شکست مالی به دلیل اعتماد به انواع تبلیغات یکشبهپولدار شدن رو را دارند. بستر این نوع کششها رسانه است و بستر آگاهی از آنها نیز رسانه است. زمان، مهمترین دارایی ما که از دارایی مالی نیز مهمتر است و برعکس آن، قابل بازیابی نیست، چگونه بادی صرف شود و چه رسانههایی به ما کمک میکنند که سواد مالی خود را افزایش دهیم؟ کدام رسانهها این دارایی محدود و فنارونده را از ما میگیرند؟
سواد انرژی همان درک از ماهیت و نقش انرژی در جهان و زندگی هرروزه است. در مرحلهای بالاتر، سواد انرژی یعنی توانایی استفاده از درک ماهیت و نقش انرژی در جامعه و جهان برای پاسخ گفتن به پرسشها و حل مسایل مرتبط با انرژی. برای نمونه مصرف بهینه یا استفاده از منابع انرژی به شکل درست، از مبانی سواد انرژی است. زمین برای آیندگان هم است و ما باید راه درست استفاده از منابع و امکانات موجود را بیاموزیم. بستر این آموزش، رسانهها هستند. بسیاری از مردم نمیدانند که از کدام کانالهای رسانهای باید به اطلاعات سودمند در زمینهی بهینهسازی مصرف انرژی دست یابند. علت آن است که رسانهها اغلب به دنبال ترویج مصرف هستند نه بهینهسازی مصر ف. به همین دلیل، آگاهی از رسانههای مناسب، گام نخست در راه افزایش سواد انرژی به شمار میآید.
سواد انتقادی محصول مجموعهای از دانشهای فلسفی، اجتماعی، روانشناختی و حقوقی افزون بر تخصص در موضوع مورد بحث است که فرد را به تفکر انتقادی و تخریب خلاق توانا میسازد. این مهارت اندیشهای و گفتاری، فرد را اهل پرسوجو و فعال میسازد. بسیاری از انسانهای عصر حاضر به علت در دسترس بودن پاسخها در فضای اینترنت، گوگل را به جای خرد خود نشاندهاند و در کمتر موردی میاندیشند و منتقدانه مینگرند. سازگاری افراطی با هر آنچه در جهان وجود دارد و زادهشدن گونهای از انسان مقلد در عصر علم و فناوری، مسألهای است که کمبود سواد انتقادی را نشان میدهد. مهمترین پیشران چنین مسألهای، کمبود سواد رسانهای است چرا که منابع انتقادی نیز مانند منابع دیگر در رسانهها در دسترس هستند اما این که از آنها استفاده کنیم یا نه، به ژرفای سواد رسانهای ما بستگی دارد.
بنابراین آشکار شد که سواد رسانهای در جهان امروز، یکی از مهمترین انواع سواد به شمار میآید که بستر توسعه و شاید بتوان گفت بستر ضروری توسعهی دیگر انواع سواد است.
4 گام عملی برای افزایش سواد رسانهای
بحث در مورد سواد رسانهای بسیار پردامنه است و مرزی برای پایانبندی آن در باید نظر گرفت. مطالعات و متون نظری و تجربی در این زمینه حتی به زبان فارسی چنان گسترده است که کمتر موضوعی برای تحقیق تا این اندازه آماده مینماید. در این متن تنها به اهمیت و سطوح سواد رسانهای و ارتباط آن با انواع دیگر سواد اشاره شد. اکنون باز میگردیم به چیدن گل سرخ و در 5 بند، تمرکز بر سواد رسانهای و ژرفا بخشیدن به آن را برای دور ماندن از خراش گلزار پرخار رسانهها بازگو میکنیم:
1. حفاظت از وقت: ارزشمندترین دارایی انسان وقت اوست که قابل بازیابی نیست. بنابراین نکتهی نخست و اساسی، صرف کمترین وقت ممکن برای هر موضوع است. آسیب بزرگ رسانهها برای ناآگاهان، تباه کردن وقت آنان است. هر محتوای رسانهای شایستهی پیگیری نیست. پرسش نخست همیشه باید این باشد که آیا محتوای رسانهای که اکنون پیگیری میکنم، تحلیل میکنم یا تولید میکنم، شایستهی وقت گذاشتن است؟
2. شناخت منبع محتوا. افراد ممکن است آگاهی تخصصی کافی داشته باشند اما در استفاده از رسانه ناآگاه باشند. امروز بیشترین زمان را از افراد ناآگاه، اخبار بیمرجع معتبر و شایعههایی میگیرند که همه میگویند اما هیچکس مسؤول تولید آنها نیست. منابع محتوای رسانهای را باید به دقت و در طول زمان پیگیری نمود و ریشه و ماجرای هر محتوا را دریافت. هیچ محتوایی را همچون پارهتخته بر موج رسانه نباید دید.
3. تشخیص کارشناسی: آیا کارشناسی که خبر، گزارش، تصویر، قطعهی هنری و هر محتوای رسانهای دیگر را تولید کرده است، کارشناس آن موضوع است؟ باید به یاد داشت که هیچ کس کارشناس همه چیز نیست حتی در یک رشتهی خاص. تخصصها در هر رشته هم محدود است. بسیاری از محتواهای وقتگیر و کمارزش یا حتی مخرب، به نام اطلاعات کارشناسانه تولید میشوند. به این ترتیب که به چهرهها یا سلبریتیهای یک رشته، اطلاعات تخصصی رشتهای دیگر را نسبت میدهند. حتی اگر استناد درست باشد، ارتباط زیر سؤال است. مثلا جراح معروف مغز و اعصاب نمیتواند در مورد کرونا اظهار نظر کارشناسی کند یا نمایشگاه نقاشی هنرپیشهی معروف لزوما ارزش پیگیری ندارد.
4. آگاهی به نقص دانش: با نقص نسبی دانش کنار بیاییم. در رسانهها به دنبال معجزه نباشیم. اخبار و دیگر محتواهای معجزهآسا، از کشفیات ما نیستند و احتمال دارد دیگران آنها را دیده باشند و به آنها خندیده باشند. بنابراین بهتر است مشورت کنیم و بر خشم، هیجان، اندوه و دیگر احساسات خود مسلط باشیم. شاید آنچه به ناگاه ما را جذب کرده است، شایعه خرافاتی بیش نباشد. این نکته شامل حال فرهیختگان هم میشود و بیشتر هم شامل حال آنان میشود چرا که غرور جایگاه علمی، ممکن است نادانی بزرگتری به بار آورد که پیامدهای ویرانگری دارد. همواره پیش از به اشتراکگذاری محتواهای رسانهای، اندکی به خود فرصت دهیم و بیندیشیم. جستوجوی اینترنتی کنیم. مشورت کنیم. به این ترتیب از ابزار دست شایعهپردازان مدرن شدن و از سطحی و پیشپاافتاده شدن بپرهیزیم.
نظر شما :