تنها و طرد شده مثل زنان مطلقه
حامد بخشی (جامعهشناس، عضو هیأت علمی جهاد دانشگاهی خراسان رضوی)
مسئله طلاق از دو منظر قابل بررسی است. زمانی که با رویکرد فرهنگی به مسائل و چالشهای مربوط به زنان مطلقه نگریسته میشود، عمدتا دستورالعمل و راهکار فرهنگی خاصی در این زمینه ارائه میشود که از آن طریق میتوان در جهت فرهنگسازی و کاهش آسیبها اقدام کرد؛ راهکارهایی در زمینه جامعهپذیری صحیح، حرکت در جهت اطلاعرسانی و فرهنگسازی و آگاه ساختن افکار عمومی در زمینه مسائلی که این افراد تجربه میکنند. مجموعه عواملی همچون ساختار جنسیتی، هنجارهای روابط اجتماعی مردان با زنان و هنجارهای همسرگزینی و... را باید در بررسی وضعیت زنان مطلقه مدنظر قرار داد.
از یکسو احتمال ازدواج مجدد زنانی که طلاق میگیرند، به شدت پایین میآید و این با شرایط مردان خیلی متفاوت است. در مورد مردان تقریبا نمیتوان به صورت قطع گفت که در صورت طلاق گرفتن، شانس ازدواج بعدی آنها پایین میآید ولی درمورد زنانی که طلاق میگیرند به شدت شانس ازدواج آنها کم میشود. علت این موضوع را میتوان در ساختار جمعیتی حاکم در جامعه و هنجارهای جامعه یافت که بایستی در این زمینه فرهنگسازی صورت بگیرد.
اساسا افرادی که با زنان طلاق گرفته در رابطه هستند این پیش فرض را دارند که قرار نیست این رابطه حتما به ازدواج بینجامد؛ زیرا هیچ کدام از مولفههای سنتی را برهم نزدند که در معذوریت باشند و مجبور شوند که حتما با این فرد ازدواج کنند، درحالی که اگر با دختران مجرد در رابطه باشند تا حدی خود را مدیون میبینند و این رابطه ممکن است منتج به ازدواج شود، ولی اگر با یک فرد طلاق گرفته در رابطه باشند، در قبال این فرد و آینده و رابطه طولانی مدتی که با این فرد برقرار کردند، احساس مسئولیت و تعهد آنچنانی نمیکنند و پس از مدتی ممکن است رابطه را رها کنند.
ما یک پا در سنت داریم و یک پا در مدرنیته و بین این دو در رفتوآمد هستیم و این موضوع به نوعی باعث شده آسیبها و فشارهای یک جامعه سنتی را تحمل کنیم در حالی که مدرن زندگی میکنیم و همینطور آسیبهای یک جامعه مدرن را تحمل میکنیم در حالی که هنوز طنابها و ریسمانهای باورهای سنتی بر گردن ماست؛ بنابراین یک زن مطلقه در این جامعه به راحتی نمیتواند مدرن زندگی کند؛ یعنی مثلا بعد از ازدواج مستقل شود و خانه بگیرد. همچنین آن کنترلگری و فشارهای خانواده بر این افراد زیاد است؛ مثلا طبق قوانین خانه پدری محدودیتهایی برای رفتوآمد و نوع فعالیتها و... وضع شده است که بایستی رعایت کند و فرد نمیتواند مستقل زندگی کند. این از هم گسیختگی هنجارهای جامعه در حال گذار از سنتی به مدرنیته موجب شده زنانی که طلاق گرفتند و فاقد حمایت اخلاقی اجتماعی از سوی یک همسر هستند، تحت فشار زیادی قرار بگیرند.
فیلم «رگ خواب» به خوبی دشواریهای یک زن مطلقه را نشان میدهد که چطور در یک رابطه نفر دوم میشود و همواره به عنوان یک نفر دوم باقی میماند و اینکه یک زن در هنگام طلاق که درصدد است روی پای خویش بایستد با چه مسائلی روبه رو میشود. بحث علامت دار شدن و لیبل خوردن یک زن طلاق گرفته هم وجود دارد که به محض تجربه طلاق، نگاهها نسبت به او تغییر مییابد و دیگران همان ابتدا که متوجه طلاق او میشوند نگرش و رفتارشان نسبت به این زن تغییر مییابد و از همان ابتدا به این شخص به منزله یک طعمه و یک رابطه نگاه میکنند. زنان زیادی هستند که چندین سال بعد از جدایی نیز طلاق خود را پنهان میکنند تا از نگاههای منفی و مخرب و پیشنهادهای مکرر برای برقراری روابط در امان بمانند.
رویکرد دیگری که میتوان در بررسی چالشهای پیش روی زنان مطلقه به کار گرفت، در نظر گرفتن ساختارهای اقتصادی، شرایط مادی و معیشتی آنها است، حتی زمانی که ممکن است برخی از زنان تجرد را انتخاب کنند و تصمیم بگیرند چندین سال مجرد بمانند، این افراد در معرض انواع و اقسام پیشنهادهای مکرر حتی از سوی افراد متاهل یا افراد میانسال برای روابط پنهانی یا ازدواج موقت قرار خواهند گرفت؛ زیرا این افراد میتوانند به دلیل تمکن مالی که دارند، خدمات مالی را به آن زن ارائه دهند. از طرفی زنان مطلقه نیز به دلیل ناتوانیهای مالی و مشکلات اقتصادی متعدد خود از این جهت آسیب پذیرند؛ بنابراین میتوان گفت فقدان حمایتهای اقتصادی از زنان مطلقه، آسیبهای اجتماعی را برای زنان به وجود میآورد و شرایط را برای افراد سوءاستفادهگر مهیا میسازد.
پیشنهاد بنده در این زمینه بیمه طلاق است، ما برای شکستن دست، شکستن چراغ ماشین و... بیمه داریم پس قطعا میتوانیم برای شکستن پیمان زناشویی نیز بیمه تعیین کنیم که زن یا مرد بعد از طلاق حمایت مالی داشته باشند.
نظر شما :