کرونا و مسئله تمدنی آن
حجتالاسلاموالمسلمین دکتر حبیب الله بابایی (هیئت علمی مرکز مطالعات اجتماعی مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
تمدنها پاسخهای متراکم به نیازهای انباشته هستند و زمانی تمدن بودن خودشان را به رخ میکشند که بتوانند پاسخگو نیازهای کلان و خواستههای انسانی در مقیاس ابعاد جهانی باشند.
آنچه که در حقیقت کل تمدن را شکل میدهد پیشرفت اخلاقی است و تمدنها در رقابتهای تمدنی صرفاً بر اساس تکنولوژی یا صرفاً بر اساس قدرت سیاسی رقابت نمیکنند بلکه نرمافزار اخلاقی است که یک تمدن را به لحاظ مفهوم هنجاری نسبت به تمدنهای رقیب برتری میبخشد.
اساساً تمدنها صرفاً به جغرافیای تمدنی محدود و منحصر نمیشوند واگر دقت کرد میتوان دید زبان، فرهنگ، غذا، آدابورسوم، لباس، رمان، فیلمهای تمدن تا کجاها میرود وحوزه پرستیژ یک تمدن به حساب میآید.
اساساً گفتوگوها و رقابت بین تمدنها خیلی وقتها در قلمرو اعتبار تمدنی یا پرستیژ اتفاق میافتد خانم هانتر میگوید که جلوههای تمدنی بین اسلام و غرب همانطور که در جوامع اسلامی وجود دارد، در درون آمریکا هم وجود دارد مانند جنبش اسلامی سیاهیان یا جنبشهای به دنبال تمدن مدرن در ایران و این یعنی برخوردهای تمدنی همینجا در حال اتفاق افتادن است.
در مسئله کرونا نیز همین برخوردهای تمدنی در حال اتفاق افتادن است، یکی از شاخصهای مطرحشده برای تمدنها علمی بودن عناصر و سازههای مختلف است.
وجود جامعهشناسی در تمدن بسیار مهم است چراکه تمدن را متمایز را از غیر تمدن خودش متمایز میکند و انسان تمدنی معنای جامعه، تغییرات و ساختار آن جامعه و طبیعت پیوند اجتماعی را مورد تأمل و فکر قرار میدهد.
وقتی کرونا و اپیدمی ظهور میکند الهیات را محک میزد که چه مقدار در برابر این اپیدمی تاب میآورد و دچار تناقض نمیشود یا نظام سلامت چه مقدار میتواند در برابر این ویروس مقاومت کرده و نشکند؛ نظام فلسفی چه مقدار میتواند در برابر پدیدهای مانند کرونا نظام فکری خودش را حفظ کند و به مسئله شر پاسخ دهد و این ظهور و بروز شر بیولوژیک پایههای تفکر فلسفی یا نظام علمی یک تمدن را سست نکند و به چالش نکشد.
کشورهایی که در مواجهه با کرونا موفقیتآمیز عمل کردهاند و این نشانگر کارکردهای نظام اخلاقی متفاوت است که در این کشورها بر وظایف بیش از حقوق تاکید میشود و آدابورسوم اجتماعی در میان اکثریت جامعه ارجوقرب دارد.
چینیها آینده چین را به لحاظ وضعیت اپیدمی مطمئنتر از آمریکا و اروپا میداند و کرونا ویروس نشان داد مدل چینی و غربی برتری دارد و کرونا در چین و مناسبات بین چین و آمریکا نهفقط سیاسی است بلکه بهمحض رقابتهای جدیتر زمینهساز مناسبی برای برخورد تمدنی خواهد بود.
آنچه امروزه آمریکا را تهدید میکند فقط محصولات چینی نیست بلکه افشای ضعفهایی است که کرونا ویروس آن را در مقایسه بین چین و آمریکا افشا خواهد کرد و آنجا معلوم میشود که آیا آمریکا میتواند با چین رقابت کند یا خیر.
برای این رقابت تمدنی اگر ارزشهای سیاسی نتواند وقت بحران از شما دفاع کنند چه فرقی با ارزشهای غیرعلمی دارند؟ ادبیات تمدنی در جامعه ما گرفتار دوئیت فرهنگ و تمدن است و ما عادت کردیم که بگوییم سخت افزار تمدن ربطی به نرمافزار تمدن ندارد در حالی که تمدن همان نرمافزار تمدنی است و به لحاظ تکنولوژی برتری نداشته باشید ولی برخی از شاخصهای تمدنی مانند شاخص اخلاقی را داشته باشید.
مسئله رنج و درد تمدنی نیز یکی از مواردی است که در ایام کرونا خودش را بیشتر نشان داد که کرونا رنج و درد ناخواسته درست میکند و گاهی اوقات کرونا رنجهای ارادی و دردهای خودخواسته ایجاد میکند.
گاهی اوقات برای رسیدن به چیزی دردها را متحمل میشوید و گاهی به خاطر نداشتن چیزی به این رنجها دچار شوید؛ بهعنوان مثال رنجهای مادر بارداری که در حال فارغ شدن از فرزند خود است رنج او معنادار و وجودی است یا در برابر آن رنجهای کرونا زدهها یا رنجهایی که پزشکان بیمارستانها متحمل شدهاند، مطرح است.
در دامنه یک تمدن و نرمافزار یک تمدن یکی از موارد بسیار مهم نحوه مواجهه با دردها و رنجها است، تمدنی که در مواجه با درد و رنجها حل مسئله میکند بهتر میتواند خود را به رخ بکشد نسبت به تمدنی که در مواجهه با درد و رنجها دچار پوچی ضعف و خودباختگی میشود.
آرپد ساکولزی (Arpad Szakolczai) نه فقط زندگی شخصیتها را در صورتبندی تمدنها مهم میداند، بلکه بر گونۀ مرگ آنها (مثل سقراط و عیسی مسیح) در تحولات انسانی و تمدنی تأکید میکند و میگوید که هر شخصیتی نمیتواند نقش تحولگریهای کلان را بازی کند بلکه تأثیرات بنیادین در پروسه تمدنها بهجای بگذارد.
از نظر ساکولزی هر شخصیتی نمیتواند نقش تحولگریهای کلان را بازی کند، بلکه شخصیتهایی میتوانند تأثیرات بنیادین در پروسه تمدنها بهجا بگذارند که نهفقط با حیات خود بلکه با نحوه مؤثر از مرگِ خود در زندگی و حیات اجتماعی اثری برجا بگذارند. این سخن از ساکولزی نهفقط در مورد آثار تمدنی شهادت و شهیدان، بلکه درباره «مرگهای معنادار» (در برابر مرگهای بیمعنای صنعتی) و تأثیر آن در نظم اجتماعی و تمدنی است. در این نگاه، برای سنجش تمدنها نباید صرفاً زندگی و نحوه زندگی را معیار قرارداد، بلکه مهمتر از زندگی، مرگ و چگونه مردن را باید در نظر آورد.
دراینباره، کتاب «تنهایی دم مرگ» از نوربرت الیاس در تفکیک مرگ مدرن در عصر جدید و مرگ سنتی در عصر قدیم و جای مقوله مرگ در دوسویه تمدن غربی و شرقی بسیار حائز اهمیت است.
الیاس در این کتاب بر وضعیت مرگ در عصر جدید اشاره میکند و تنهایی هنگام مرگ را بسیار آزاردهنده میبیند و میگوید همانطور که افراد در دنیای جدید در عشق ورزیدن تنها هستند، به هنگام مرگ نیز در تنهایی به سر میبرند. بیشترِ مرگهای مدرن در بیمارستان و در تنهایی و در حالتی ناخوشایند رخ میدهد، در حالی که در قدیم افراد در کنار خانواده جهان را ترک میگفتند، اعضای خانواده حرفهای تسلیبخش به فرد محتضر میزدند، فرد محتضر هم اطرافیان خود را نصیحت و به آنها وصیت میکرد.
از نظر الیاس «ما در فرایند تمدن شدن، مسئله مرگ را به شدت سرکوب میکنیم و از آن غافل میمانیم» در حالی که زندگی با مرگ معنا پیدا میکند و با مرگ ادامه مییابد. از این نظر، مرگ و زندگی همیشه با هم و در هم تنیدهاند، در حالی که ما در جریان متمدنشدن اجازه بروز به مرگ در زندگی نمیدهیم.
در جهان سنت افرادی که در قید حیات بودند، ناظر و شاهد مرگ اطرافیان هم بودند و مردهها از زندهها رانده نمیشدند، اما در دنیای جدید افرادی که دم مرگ هستند از زندهها رانده میشوند و این، مرگ مضاعفی را برای افراد در حال مرگ موجب میشود.
هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: درواقع، طی «فرایند تمدن»، مردن هرچه بهداشتیتر شده، ولی بهداشتی شدن مرگ، مرگ را در دنیای مدرن غیرانسانیتر کرده و محتضران را غریبتر و تنهاتر ساخته است.
الیاس در این کتاب از ما (پزشکان و پرستاران) میپرسد آیا نباید بیش از آنکه به فکر مراقبت از جسم و اندام بیماران باشیم از «خود» بیماران مراقبت کنیم؟ گویی تمدن جدید با تکهتکه کردن تن، آنهم به مدد پیشرفتهترین و پیچیدهترین ابزارهای علمی، کلیتی (خودِ انسانی) را که به آن پارهها هویت میبخشد در بوته نسیان نهاده است.
الیاس میگوید که جان سپردن و مردن خاصه برای کسانی دشوار است که گرچه ممکن است حیاتی پربار را پشت سر گذاشته باشند، اما احساس میکنند شیوه مردنشان خود تهی از معناست. اگر فردی در آستانه مرگ، احساس کند دیگر ارزش و اهمیت چندانی برای دیگران ندارد، او بهراستی تنهاست. در این وضعیت مرگ چیز هولناکی نیست، آنچه هولناک است، رنجی است که محتضران میبرند. در واقع مردن در جوامع صنعتی ما همراه با انزوای عاطفی است و قبل از اینکه آدمها جسمشان بمیرد، روحشان میمیرد.
الیاس در کتابش یادآور میکند که ما در وضعیت مدرن، دلمان نمیخواهد در مورد مرگ فکر کنیم و دلمان نمیخواهد افراد در حال مرگ را ببینیم و اساساً دلمان نمیخواهد در مورد گذشتگان و مردهها و قبرهایشان فکر و ذکری داشته باشیم.
اکنون آنچه به بهانه کرونای مدرن در جهان مدرن رخداده، بازگشت مسئله «مرگ» به فلسفهها، فرهنگها و تمدنهاست، و امروزه گونههای مواجهه با مسئله مرگ، مرگاندیشی و رابطه مرگ و زندگی، از جمله نقطههای عطف تمدنهای موجود در چالش با ویروس کروناست.
شاید یکی از نقطههای چالش تمدن غربی و شرقی، یا تمدن اسلامی و تمدن سکولار در گونههای مواجهه با این پدیده و مرگ یا زندگی برآمده از کرونا باشد.
امروزه بسیاری از پزشکان و پرستاران و گاه طلبههای جهادی که در امر خدمت به کروناییها، خود مبتلا به کرونا شدهاند، در رنج و شاید مرگ خود چنین حس تنهایی و یا بیمعنایی را نداشته باشند، ولی این بیمعنایی و حس تنهایی در عموم مبتلایان به کرونا میتواند جای نگرانی داشته باشد که جامعه اسلامی و متولیان فکر و فرهنگ و معنا در آن، نباید نسبت به آن بیاعتنا باشند.
نظر شما :