در دوران پساکرونا؛ خودکشی‌ها و بستری‌ها فرصتی به برنامه‌ریزی نمی‌دهد

سمیه توحیدلو (جامعه شناس) و امیرحسین جلالی (روانپزشک و استاد دانشگاه)
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۱۴:۴۹ کد : ۳۰۳۶۵ دیدگاه
متأسفانه امروز هیچ ابتکار عمل معینی برای سلامت روان جامعه وجود ندارد. حجم مشکلات آنقدر بزرگ است که نیاز به یک برنامه ملی و مشارکت جدی داریم بنابراین فردا که تعداد خودکشی‌ها و بستری‌ها زیاد شد دیگر فرصتی برای برنامه‌ریزی نداریم.
در دوران پساکرونا؛ خودکشی‌ها و بستری‌ها فرصتی به برنامه‌ریزی نمی‌دهد

سمیه توحیدلو (جامعه‌شناس):
موضوع افسردگی در جامعه یک مقوله اجتماعی است و نه روانشناسی. نگاه برخی به افسردگی تقلیل آن به روانشناسی و ارتباط دادن آن به مسائل فردی است. یعنی آن را مثل یک بیماری تلقی می‌کنند و معتقدند این بیماری باید درمان شود. با وجود اینکه این تصور غلط نیست، اما واقعیت این است که مقوله‌هایی از این دست، اجتماعی هستند. بخصوص وقتی که حالت واگیر و اپیدمی پیدا می‌کنند و درصد بسیاری از مردم با آن درگیر می‌شوند. علت تبدیل شدن افسردگی به یک مقوله اجتماعی را هم باید در مسائل اجتماعی، شرایط حاکم بر جامعه و آدم‌هایی که در این جامعه زیست می‌کنند، ببینیم.
 افسردگی دلایل مختلف دارد و یکی از نکاتی که بسیار مهم است بحث همبستگی‌ها، روابط و کنش‌ها است. انسان‌ها با اطرافیان، خانواده، جامعه و حتی دولت کنش دارند و وقتی این کنش دچار اختلال می‌شود همبستگی از بین می‌رود. این همبستگی روابط کوچک تا بزرگ را دربر می‌گیرد. از لحاظ آماری همبستگی اجتماعی مدام در حال کاهش است. دلایل زیادی برای این کاهش وجود دارد که می‌توان به از دست رفتن نهاد‌های مختلف، از دست رفتن اعتمادی که انسان‌ها بتوانند کنار هم زیست کنند و مشکلات اقتصادی موجود که انسان‌ها را درگیر امور روزمره کرده و از خیلی از فضا‌ها دور می‌کند اشاره کرد. همه این عوامل باعث می‌شوند کنش اجتماعی نداشته باشیم. وقتی هم کنش اجتماعی و روابط اجتماعی از بین برود و امکان اثربخشی نداشته باشیم، کم‌کم افسردگی در لایه‌های مختلف جامعه افزایش پیدا می‌کند. در دوران کرونا روابط اجتماعی کمرنگ شده معتقد است همین امر باعث می‌شود تا خود به خود همه حالشان خوب نباشد. برخی از روابط اجتماعی از طریق حضور در محل کار یا نهاد‌های مدنی و خیریه‌ها است. وقتی این روابط از بین می‌روند و دچار محدودیت می‌شوند، آدم‌ها به روابط و کنش‌های فردی و جمع دوستانه پناه می‌برند و عملاً سبک زندگی بعد از مدتی به سمتی می‌رود که آن فرد بیشتر اوقات فراغت را با دوستانش سپری می‌کند و با آن‌ها در رفت و آمد است. همین رفت و آمد‌ها باعث تخلیه فشار‌های بیرونی می‌شوند و همین انگیزه‌ای می‌شود برای اینکه هوای یکدیگر را داشته باشیم. اما از یک سال گذشته مردم از هم دور شدند و خیلی‌ها هم دورکار شدند و دور از محل کار در خانه کار می‌کنند. همین دور شدن‌ها باعث می‌شود همان داشته‌های اندکی که از روابط اجتماعی داشتیم از دست برود. به این ترتیب همه حالشان خوب نیست. باید بپذیریم زنگ خطر به صدا درآمده و جامعه ما به سمت افسردگی در ابعادی بزرگتر پیش می‌رود. امروز به‌خاطر کرونا و شرایط جامعه، نفع طلبی‌ها و فساد شتاب افسردگی زیاد می‌شود و نیروی بازدارنده‌ای هم وجود ندارد.
امیرحسین جلالی روانپزشک و استاد دانشگاه:
50 درصد از افسردگی‌های جامعه ماسک است و در چهره خیلی‌ها علایمی از افسردگی نمی‌بینیم، ولی وقتی پای حرف آن‌ها می‌نشینیم متوجه یأس و دلمردگی‌شان می‌شویم
در یک وضعیت اجتماعی که با محدودیت‌های فراوانی روبه‌رو هستیم و مشکلاتی مانند بیماری همه گیر کرونا، وضعیت بد اقتصادی و چشم‌انداز تیره و معلقی از آینده وجود دارد، این احتمال هست که تعداد بیشتری از مردم علایم و نشانه‌هایی از افسردگی به میزان خفیف‌تر و البته تأثیرگذار روی کار و لذت نبردن از زندگی بروز دهند. بیماری کرونا و شرایط اجتماعی و اقتصادی و بعضی از رویداد‌های مشخص که در کشور اتفاق افتاد به‌عنوان عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت روان مطرح است.
تحقیقات نشان می‌دهد در سلامت روان عوامل زیستی و وراثت ۳۰ تا ۳۵ درصد تعیین کننده در بیماری یا بهبود از بیماری روان مؤثر است و عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت جسمی و روانی نقش بسیار تعیین کننده‌ای دارند. مواردی مثل فقر، تبعیض، نابرابری یا تمام پارامتر‌هایی که به‌عنوان عملکرد مسئولان یاد می‌شود، می‌تواند زمینه ساز مشکلات سلامت جسم و روان باشد. از دست دادن آینده زمینه ساز احساس ناامیدی، یأس و افسردگی و استرس می‌شود. وقتی تورم و رکود در کشور به‌وجود می‌آید، قیمت کالا‌های اساسی افزایش پیدا می‌کند، ولی درآمد خانوار به همان میزان افزایش پیدا نمی‌کند، در نتیجه دسترسی مردم متوسط جامعه به بعضی از مواد غذایی پایه‌ای که برای رشد و تأمین حداقل سلامت عمومی لازم است کاهش پیدا می‌کند. یعنی مردم به جای اینکه پروتئین مصرف کنند، انرژی خود را از کربوهیدرات‌ها و چربی تأمین می‌کنند. این‌ها باعث چاقی، دیابت و بیماری‌های قلبی و عروق می‌شود و این نوع رژیم غذایی روی سلامت روان مردم هم تأثیر منفی می‌گذارد.
کرونا آخرین حلقه‌ای بود که باعث شد افسردگی در لایه‌های پنهان جامعه نمایان شود. دورکاری هم باعث شد آدم‌ها خودشان باشند و کارشان. انسان به نوعی از زندگی آدم‌ها حذف شد و ما سعی کردیم کمتر یکدیگر را ببینیم.
اینکه در جهان پساکرونا جامعه با بحران روانی مواجه می‌شود تنها مختص کشور ما نیست. در کشور‌های توسعه یافته که امکانات مالی و زیرساختی بیشتری برای مقابله با کرونا هم دارند پیش بینی می‌کنند اختلالات روانی بعد از همه‌گیری کرونا بیشتر شود. باید این را هم در نظر بگیریم همان طور که در تهیه واکسن عقب افتادیم، متأسفانه در پیش بینی و برنامه‌ریزی برای سلامت روان مردم جامعه نیز تأخیر داریم. امروز هیچ ابتکار عمل معینی برای سلامت روان جامعه وجود ندارد. حجم مشکلات آنقدر بزرگ است که نیاز به یک برنامه ملی و مشارکت جدی داریم بنابراین فردا که تعداد خودکشی‌ها و بستری‌ها زیاد شد دیگر فرصتی برای برنامه‌ریزی نداریم. همین امروز هم با مسائل جدی و مشکلات بزرگ روانی مواجه هستیم که شاید به چشم نیاید، اما در زمان خودش می‌تواند مسأله‌ساز باشد.

کلیدواژه‌ها: دیدگاه پساکرونا افسردگی خودکشی


نظر شما :