نگرانی از کاهش سن خودکشی در کشور
محمدرضا کاظمی (روانپزشک کودکان و نوجوانان)
هنوز آحاد جامعه از اختلالات روان پزشکی مرتبط با کودک و نوجوان آگاه نیستند. سیاری از اختلالات روانی بین کودکان و بزرگسالان مشترک است، بخشی از آنها در کودکی بروز پیدا میکند و بخشی دیگر تنها مربوط به دوران کودکی است که باید با انواع آنها آشنا شد: «مثلا اختلالات مرتبط با تکلم یا مشکلات مرتبط با مهارتهای حرکتی و مهارتهای عصبی-عضلانی، اختلال درخودماندگی که با عنوان طیف اوتیسم آن را میشناسیم، نقص توجه یا بیش فعالی، اضطراب جدایی، اختلالات خلقی مثل افسردگی، اختلالات اضطرابی مثل وسواس. همه اینها امکان دارد علائم اختلالات روانی باشد و تا بزرگسالی ادامه یابد. همه اینها میتوانند در بزرگسالی شروع شوند و همچنین میتوانند از کودکی یا نوجوانی آغاز شوند. نکته مهم اینکه بروز این علائم در کودکی نشان از رشتههای ژنتیکی دارد که لزوم توجه بیشتر اطرافیان را میطلبد. اختلال افسردگی هم جزء مواردی است که میتواند شروعی در کودکی یا نوجوانی داشته باشد. در سنین پیش از دبستان، شیوعش حدود سه دهم درصد است. در سنین مدرسه همین شیوع به دو تا سه درصد میرسد و همین عدد در دوران نوجوانی به چهار تا هشت درصد خواهد رسید. در کودکی این نسبت بین دختران و پسران مساوی است، اما در دوران نوجوانی دختران دو تا سه برابر بیش از پسران به افسردگی مبتلا میشوند. افسردگی در دوران کودکی با علائم متفاوت و غیرمعمولی از آنچه ما در دوران بزرگسالی میشناسیم، بروز میکند. مواردی مثل حس گناه، بی ارزشی، کم و زیاد شدن خواب، ازبین رفتن حس لذت، حس غمگین بودن و انرژی نداشتن. کودکان شاید نتوانند علائم درونی را مثل غم به خوبی ابراز کنند. اما والدین میتوانند برخی از این موارد را حس کنند. مثلا کم و زیاد شدن خواب، اشتها یا تغییر در عملکرد تحصیلی، بی میلی برای بازی کردن، داشتن حس گناه فراوان، بی قراری مداوم یا کندی بسیار. نوجوانها این علائم را بهتر میتوانند ابراز یا درباره آن صحبت کنند. همه علائمی که در کودکان گفتیم، به علاوه میل رفتن به سمت مصرف مواد مخدر، ضداجتماعی شدن با بروز رفتارهایی همچون فرار از مدرسه هم میتواند در نوجوانان خود را بروز دهد و قابل شناسایی برای والدین باشد. همچنین، یک علامت بسیار مهم درباره افسردگی کودکان و به خصوص نوجوانان حس خشم است. باید شک کنیم که اگر یک کودک یا نوجوانی از میزان معمول بیشتر زودرنج و حساس شده و خشم از خود بروز میدهد، شاید به افسردگی مبتلا شده باشد.
نجاست که والدین و اطرافیان هوشیار که متوجه علائم شده اند باید برای درمان سراغ افراد متخصص بروند و به طور هم زمان فراموش نکنند که نقش خودشان به عنوان والدین تا چه اندازه در روند درمان اهمیت داردوقتی فردی دچار اختلالات روان پزشکی میشود، جدای از درمانهای دارویی، نیازمند حمایتهای خانوادگی و اجتماعی است. اختلالات روانی عموما زیستی-روانی-اجتماعی هستند.
بخش زیستی، مرتبط با بدن، بخش اجتماعی، مرتبط با تجربیات زندگی و بخش اجتماعی هم درباره تجربههای محیطی است. مثل ازدست دادن شغل، عزیز یا مشکلات اقتصادی که میتواند زمینه ساز بروز بیماری باشد. پس درمان هم باید روی همین سه بخش متمرکز شود. داروها روی بخش زیستی اثر میگذارند، روان درمانی تمرکز بر درمان شرایط روانی است و برای درمان اجتماعی افراد نیازمند حمایت محیطی و اجتماعی هستند. همه این موارد ذکرشده درباره بچهها اهمیت بیشتری هم پیدا میکند. چون امکان دارد که کودک به هزاران دلیل برای درمان همکاری نکند.
خودکشی جزء تصمیماتی است که عموما با اختلالات افسردگی ارتباط دارد. اگرچه درمان باعث شده این اقدامات کمتر شود. گفته میشود در زیر ۱۲ سالهها اقدام به خودکشی کامل نادر است، چون آنها توانایی کمتری برای طراحی نقشه خودکشی دارند. اما این روزها دسترسی کودکان به مکتوبات و همچنین اینترنت، راههایی را پیش روی آنها قرار داده و فقدان درک درست از برگشت ناپذیری بعد از مرگ هم مزید بر علت میشود. در مجموع خودکشیهای کامل در کودکان کمتر، اقدام به خودکشی در دختران شایعتر از پسران، اما خودکشی کامل در پسران بیش از دختران است. نکته مهم، اما اینکه اگر افسردگی زود تشخیص داده شود، درمان را آغاز کرده و مراقبتهای حمایتی والدین را به کار ببریم، میتوان این احتمال را کاهش داد. همچنین لازم است که رسانهها در انتشار و پوشش اخبار مرتبط با افسردگی درست عمل کنند و در مقابل والدین باید نسبت به این موضوع حساس باشند و از کودکان و نوجوانان خود در مقابل موج اخبار پرتنش محافظت کنند.
نظر شما :