مساله ملال در دوران مدرن

نعمت‌الله فاضلی (جامعه‌شناس)
۱۲ تیر ۱۴۰۰ | ۱۲:۴۸ کد : ۳۲۸۴۷ دیدگاه
مساله ملال در دوران مدرن

«سر رفتن حوصله» مسئله مهمی است که کمتر درباره آن سخن گفته شده و از این رو جای دارد که درباره آن جدی اندیشید و عامدانه و آگاهانه با آن مواجهه ای نقادانه داشت.
مفهوم «ملال» یا «سر رفتن حوصله» مفهوم پیچیده‌ای است که مابه‌ازاهای تجربی آن متنوع و متضاد است. فیلسوفان و نظریه‌پردازان اجتماعی عموماً در این زمینه اجماع دارند که ملال یا کم حوصلگی یا بی‌حوصلگی پدیده‌ای مدرن است که آدم‌ها در محیط‌های روستایی و قبیله‌گی هرگز یا به ندرت به آن دچار شده‌اند.
البته ممکن است در روستاهای امروزی مردان و زنانی که مانند شهرنشینان درگیر زندگی مدرن هستند، عباراتی چون «سر رفتن حوصله» را به کار ببرند اما منظور من آن دسته از روستاها و عشایر است که کمتر دست خوش تغییر شده‌اند.
 «سر رفتن حوصله» نشانه ای از کاهش ظرفیت‌های وجودی است.شوپنهاور در قرن نوزدهم در کتاب «در باب حکمت زندگی» پیش‌بینی می‌کند که تا پایان قرن بیستم در پی کاهش تدریجی ظرفیت‌های وجودی و درونی، آدم‌ها کم حوصله‌تر می‌شوند.
بر این اساس جمله «حوصله‌ام سر رفته است» بیانگر کاهش ظرفیت‌های معنایی درون ماست که موجب شده با دنیای درون خودمان ارتباط کمتری داشته باشیم.
 اگر بخواهیم مفهوم «حوصله‌ام سر رفته» را بیشتر واکاویم، می‌توانیم به کتاب لارس اسونسن تحت عنوان «فلسفه ملال» (ترجمه افشین خاکباز) مراجعه کنیم. هر چند نویسنده در خلق دیدگاهی منسجم و روشن از «ملال» موفق نبوده اما این کتاب در مجموع جذاب، خواندنی، مردم‌پسند و پر از کلمات قصار و ایده‌های شگفت انگیز و خواندنی است.
اسونسن در این کتاب تشریح می‌کند که انسان مدرن و امروزی در دل «فرهنگ ملال» زندگی می‌کند. به گفته او «ملال» همچون مِه زندگی انسان و جامعه امروزی را در بر گرفته و نوعی نگون بختی را بر آدم‌ها تحمیل کرده است. اسونسن نشان می‌دهد که انسان‌های گرفتار در ملال برای آنکه زندگی جالب و بدون ملالی را داشته باشند، متحمل ریسک‌ها و مخاطرات بدی می‌شوند و از همین رو معتقد است ملال، رنج‌ها و بلاهای فراوانی بر سر آدم امروزی می‌آورد.
از مباحث اسونسن می‌توان استنباط کرد که «ملال» یا «سر رفتن حوصله» نوعی فرهنگ است که فقدان معنای شخصی در زندگی را بر ما آدم‌ها تحمیل می‌کند. به تعبیر اسونسن «ملال» برچسب سفیدی است که آدمی بر روی هر چیزی که نتواند توجه و علاقه‌اش را برانگیزاند و جلب کند، الصاق می‌کند.
اسونسن باور دارد که موارد مختلفی در ما «ملال» ایجاد می‌کند. یکی از این موارد وقتی است که ما در انجام کار مطلوب‌مان، ناتوانیم یا واردار به انجام کاری می‌شویم که آن را دوست نداریم. به تعبیر اسونسن در این موارد دچار نوعی «ملال عمیق» می‌شویم.
البته وضعیت بدتر و حادتر وقتی است که از پذیرش مسئولیتی در موقعیت‌های زندگی عاجز شویم. در اینجا منظور از ملال «ملال موقعیتی» است. بدین معنا که از درون موقعیت برخواسته است. این حالت متفاوت از زمانی است که «حوصله ندارم» را نه در معنای لفظی، بلکه به صورت عبارتی انتقادی به کار می‌بریم تا اعلام نارضایتی کنیم. مثل زمانی که نمی‌خواهیم با کسی گفت‌وگو کنیم یا نمی‌خواهیم جایی بایستیم و می‌گوییم حوصله ندارم.

کلیدواژه‌ها: نعمت الله فاضلی


نظر شما :