ضرورت توجه مسوولان به سلامت روان خانواده ها

نازنین گمار، (روانشناس)
۱۳ تیر ۱۴۰۰ | ۱۰:۳۳ کد : ۳۲۸۹۲ دیدگاه
قتل‌های خانوادگی به زنگ خطری برای تضعیف سلامت کانون خانواده تبدیل شده که این مهم باید از طریق بازنگری در قوانین، تغییر نگرش‌ها حول تقویت احساس مسوولیت اجتماعی و اصلاح نظام آموزش و پرورش مورد توجه مسوولان و کارشناسان قرار گیرد.
ضرورت توجه مسوولان به سلامت روان خانواده ها

لزوم بازنگری در برخی قوانین فرزندکشی به عنوان فاجعه‌ای ناگوار و تاسف برانگیزدر طول تاریخ همیشه وجود داشته و تنها مختص به چند سال اخیر نیست. انتشار چنین جنایت‌هایی درچند سال اخیر به علت گسترش فضای مجازی و وسایل ارتباط جمعی افزایش یافته وگرنه درتمام طول تاریخ بارها شاهد چنین جنایت‌هایی بودیم که شاید بسیاری از آنها رسانه‌ای نشده است.بسیاری از قوانین جامعه ما به ویژه قتل فرزندان توسط والدین نیاز به بازنگری وحتی اضافه کردن تبصره‌هایی دارد که راه قتل و جنایت را درخانواده‌ها سهل نکند، وقتی پدری بداند که در صورت قتل فرزند خود مجازات زیادی نخواهد شد، درصورت داشتن مشکلات_چه روانی و چه شخصیتی _ ممکن است مرتکب قتل پاره تن خود شود .ضرورت توجه به ارزش ها و هنجارها
مشکلات موجود در بزرگسالی،ریشه در دوران کودکی  و شیوه‌ های تربیتی دارد که فیلم خانه پدری کیانوش عیاری خیلی خوب به این قضیه پرداخته است. همین طور فاصله گرفتن نهادهای آموزشی از جمله آموزش و پرورش از وظایف پرورشی خود، بسیار موثر است. زمانی که علم، اندیشه و اخلاق در حاشیه قرار بگیرد جامعه باید منتظر هر گونه خشونتی باشد. آسیب شناسی مساله فرزندکشی به طور خاص و خشونت خانوادگی به طور عام، از تزلزل بنیان خانواده و ارزش‌ هایش، شکاف بین نسل‌ها، همینطور عدم آگاهی بسیاری از والدین از ویژگی‌ها و خلقیات فرزندانشان در دوره‌های مختلف زندگی حکایت دارد که حتی می‌تواند زمینه بروز و گسترش بسیاری از مسایل اجتماعی را در آینده رقم زند. هر جامعه‌ای دارای ارزش‌ ها و هنجار هایی است که بدون آنها، جامعه به جنگلی آشفته تبدیل خواهد شد که هرکس قوی تر است می‌تواند ضعیف‌ترها را از پای در آورد یعنی همان عبارت معروف: سنگ رو سنگ بند نخواهد شد.
از علل اجتماعی تا عوامل اقتصادی
برای مثال در حوزه اجتماعی می‌توان به عللی نظیرحوادث غیر قابل پیش‌بینی همچون کرونا اشاره کرد که باعث شده افراد خانواده، مجبور باشند بیشتر از قبل در منزل بمانند. پس آنها بیشتر پیگیر اخبار منفی و میزان مرگ و میر در کل جهان بوده و دچار تشنج  خواهند شد. بنابراین آستانه تحمل افراد کاهش می‌یابد و این کاهش آستانه تحمل، باعث افزایش درگیری‌ها می‌شود. همین طور کاهش امنیت ،ضعف اعتماد عمومی و گسترش رفتارهای ضداجتماعی، ازجمله پیامدهای گسترش جرم در جامعه است.
عوامل اقتصادی:همچون از دست دادن شغل، بیکاری و ناتوانی در کسب درآمد، اختلاف طبقاتی، تورم و فشار روانی این موضوع که والدین توان برآوردن نیازهای فرزند خود را ندارند و وابستگی اقتصادی فرزندان به والدین که منجر به ایجاد  فشاری مضاعف در خانواده شده و دعواها و درگیری های بعدی را پدید آورده از جمله دلایل خشونت‌ها و قتل‌های خانوادگی است.
علل روانشناختی ایجاد بزه و جرم
عوامل روانشناختی نظیر افزایش سطح خشونت و پایین آمدن تاب آوری ، افسردگی‌ها، اختلالات عصبی و شخصیتی، ناکامی‌های دوران کودکی، وابستگی به انواع مواد، عدم مسوولیت پذیری و کمال گرایی و در کل چرخه معیوب برقراری رابطه و نقص در حل مساله و از این دست مسایل که هرکدام به تنهایی می‌تواند زمینه ه‎ای برای ایجاد بزه و جرم باشد، در بروز قتل‌های خانوادگی موثر هستند. دانشمندان در مورد تأثیر عوامل روان شناختی در ارتکاب جرم تردیدی ندارند، به همین دلیل شاهد جرائمی از قبیل دیگر آزاری – پرخاشگری – ضرب و شتم – قتل و جرائم مختلف دیگری هستیم.
یکی دیگر از مشکلات میان والدین و فرزندان، فرزندپروری هلیکوپتری و یا مشکلاتی مانند فرزندپروری پرما (permaparenting) است، یعنی والدین سعی می‌کنند فرزندشان پس از دوران نوجوانی و ورود به دوران جوانی، مطابق میل آنها رفتار کند و مدام او را کنترل می‌کنند. غافل از این که با این کار، استقلال او را زیر سوال می‌برند. پس فقط متولد شدن یک کودک کافی نیست بلکه آگاهی از مسائل رشدی و یا روان‌شناسی رشد و آموزش شیوه‌های فرزند پروری، لازم بوده و باعث برخورد مناسب با کودک و کم شدن تعارضات بین والد و فرزند خواهد شد. پدیده فرزندکشی، پدیده بیگانه‌ای نیست. بعضی از والدین فرزند خود را به قتل می‌رسانند و برخی دیگر ممکن است او را به تدریج و از نظر روان‌شناختی به قتل برسانند! یعنی فرزند به علت آزار و اذیت‌های والدین، مشکلات خانوادگی و تعارضات بین نسلی آرزوی مرگ می‌کند.
فقدان مسوولیت اجتماعی و تشدید خشونت در جامعه
سهل انگاری افراد جامعه در مورد دعواهای خانوادگی اطرافیان مانند مردی که با همسر خود بسیار بدرفتار است و او را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهد یا مشاهده پدر و مادری که مدام فرزندان خود را مورد اذیت و آزار قرار می‌دهند و از این قبیل موارد، باعث ترویج خشونت و عادی انگاری خواهد شد. بنابر این وظیفه داریم به نهادهای مربوطه گزارش دهیم و مسوولان نیز باید به صورت دقیق پیگیر این مسایل باشند.ریخته شدن قبح بدی ها و تاثیرات آن در جامعه
قتل «رومینا اشرفی و بابک خرمدین و امثال آن ها »یکی از هولناک‌ترین قتل‌های اتفاق افتاده در چند سال اخیر بوده است. قتلی که نهاد امن خانواده را به قتلگاه تبدیل کرد و فاصله و شکاف بین نسلی را به رخ همگان کشید. واقعیت این است که هیچ چیز برای یک جامعه دردناک‌تر از ریختن قبح بدی‌ها و از هم پاشیدن ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی نیست و متاسفانه عبور آسان از این مسائل باعث شیوع فراوان این اتفاقات بین دیگران خواهد شد. بی‌گمان با جدی نگرفتن این حوادث و به سخره گرفتن چنین وقایعی توسط افراد جامعه آسیبی بسیار جدی‌تر از قتل «رومینا و بابک» به دنبال دارد و انتظار روی دادن این دست اتفاقات دور از ذهن نخواهد بود و کم نخواهند بود لحظاتی که باید بار دیگر به این دست جوک‌ها بخندیم.
راهکار چیست؟
طبق اعلام منابع رسمی مانند پلیس و دستگاه قضایی تعداد زیادی از قتل‌ها مربوط به قتل‌های خانوادگی است. این موضوع یک زنگ خطری و هشدار جدی برای سلامت کانون خانواده است و باید نهادهای حمایتگر از این کانون خانواده، تدبیری بیندیشند تا همچنان خانواده به عنوان محیطی امن و قابل اطمینان برای اعضای آن باشد و برای رهایی از هر گونه آسیبی به آن کانون پناه ببرند و همه اعضا، تمام توان خود را برای رفع آن مشکل یا آسیب  به کار ‌گیرند. بنابراین نباید اجازه داد که کانون خانواده تضعیف شود زیرا تهدید هریک از اعضای خانواده در درون خانواده، آسیب جبران ناپذیری به بنیان آن وجامعه خواهد زد.همین طور وظیفه جامعه‌شناسان و روانشناسان است تا با شناسایی عوامل اجتماعی و بررسی میزان اثرگذاری هر یک از آنها مشخص کنند که چه عواملی سبب شده تا پدر و مادری فرزندان خود را به قتل رسانده و به شکلی فجیع مثله کنند. در نهایت تغییر در نگرش و اصلاح برنامه های آموزشی و پرورشی می‌تواند در جهت جلوگیری از مسائلی مانند خشونت‌های خانوادگی تأثیری فزاینده داشته باشد.

کلیدواژه‌ها: سلامت روان


نظر شما :