افزایش ۲۶ درصدی خشونت در ایران
تقی آزاد ارمکی (جامعهشناس)
در قتل بابک خرمدین اطلاعات زیادی در دست نداریم،ما دقیقاً نمیدانیم پشت این اتفاق چه بوده است، آنچه در رسانهها مطرح شد، داده و موضوع درستی نداشت که بتوان به راحتی این پدیده را قضاوت کرد و نمیتوان به طور خاص درباره آن بحث کرد، اما بهطور عمومی، افزایش مستمر خشونت و تظاهر به قتل در ایران مسیری افزایشی را طی میکند و باید تحلیل شود. اگر یک مقدار تاریخیتر نگاه کنیم تصویری از جامعه و انسان داریم و تصوری که پیش میآید، مبتنی بر خون، قتل و کشته شدن است، ما مرگ را قابل دسترس در زیست اجتماعی میدانیم، در جریان کرونا هم میبینیم که اضطرارها جامعه را پیش میبرند، توجه ما به زندگی توجهی ثانویه است، ما فهم تقدیرگرایانه داریم، اما با این همه مشکل اساسی فقدان نظام اجتماعی با بنیادهای حقوقی است که اصلاح گری در نظام حقوقی میتواند در کاهش این پدیده کمک کننده باشد. در عین حال تلاش مردمان ایرانی برای ورود به مدرنیته ضعیف است و ورود به عرصه جهان مدرن به طور مستمر در حال فرو ریختن است. ما امکانهای حقوقی و مدنی برای گذشته در هم شده ناشناخته را نداشتیم.وقتی ابزارهای حقوقی و مدنی نباشد، همواره نظام خانوادگی و تنظیم روابط جنسی بر اراده شخصی افراد محوریت دارد و آن هم بر اساس خشونت شکل میگیرد. به اعتقاد من، تمامی قصه این است که همه قتلها و مشاهده نحوه خشونت در آنها بهدلیل انتقال جامعه از سنت به مدرنیته است. ما فقدان فهم مشترک متدولوژیک داریم، جامعه ایرانی دو گفتمان رقیب دارد که اولی بر اساس نزاع و دومی بر اساس صلح و زندگی است، در این میان عنصر فضای مجازی نیز این گفتمان را عام کرده است و این امر به متغیرهای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی بازمیگردد.
کاهش آمار خشونت با اصلاح قوانین
کامبیز نوروزی حقوقدان
این بحث محصول الگوی واکنشی افراد جامعه است، وقتی فرد در یک محیط اجتماعی قرار میگیرد، برابر هر کنشی، واکنشی دارد. جرم در ارتباط است که تولید میشود، بنابراین آنچه در جامعه میگذرد به اشکال مختلف بر ما اثر میگذارد، به بیان ساده هر اندازه یک جامعه دچار بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بیشتر باشد، رفتار ما در واکنش به این شرایط غیرقابل پیشبینیتر میشود، بنابراین در هر زمینه و هر گروه از جرایم غیر از جرایمی که مربوط به اختلالات روانشناختی هستند، در قتلهای خانوادگی و انواع خشونتهای خانوادگی نیز همین قواعد حاکم است. نظام اجتماعی بهدلیل بحرانهای اقتصادی و بحرانهای اجتماعی، تناقضهای مختلف و گسترده اخلاقی و ارزشی انسانها را در شرایط ناپایدار قرار میدهد و آنها را آسیبپذیر میکند. اکثر ما تلاش میکنیم در پاسخ به این بحرانها انتخابهای اخلاقی و قانونی داشته باشیم، اما ممکن است برخی افراد در معرض انتخاب جرم قرار بگیرند و آستانه تحمل پایینی داشته باشند. در رفتارهای خشونتآمیز نزدیکترین افراد در موقعیت بحرانیتر و خطرناک تری هستند و به طور طبیعی و کلاسیک ممکن است بهدلیل سلطهای که بر آنها وجود دارد، در معرض خطر باشند بهعنوان مثال سلطه همسران، والدین یا معشوق سبب میشود که آنها در معرض خشونت قرار بگیرند. عدم احساس امنیت نسبت به موقعیت میتواند بحران ساز باشد.
مسأله این است که افزایش جرایم خانوادگی و خشونت خانگی در ایران در کنار افزایش سایر جرایم قرار دارد. جرم قتل یا سرقت و جرایم دیگر همگی باهم روند افزایشی دارند، اگرچه با کمال تأسف نهادهای مسئول قضایی از انتشار آمار جرایم خودداری میکند و دست و بال ما را از تحلیل جرایم بسته است، از سویی دیگر در سیاستهای اقتصادی وقتی نرخ ارز جابهجا میشود در کسری از ثانیه درصد زیادی از افراد فقیرتر میشوند. از ابعاد دیگر هم میتوان این پدیده را تحلیل کرد بهعنوان مثال ما میبینیم که دنیای فیلم و سریالهای ایرانی خالی از مفهوم عشق هستند و فی نفسه میتوانند جرم زا باشند، این مواردی که یاد شد میتوانند میزان اثرگذاری قوانین در بازدارندگی را نیز کاهش دهند، از طرفی موقعیتهای مجرمانه در ایران نیز افزایش پیدا کرده است. در کنار این موارد مشکلی جدیتر نیز وجود دارد و آن هم از بین رفتن مرجعیت رسانه است، یکی از کارکردهای مهم رسانههای حرفهای ایجاد نوعی اشتراک در بین افکار عمومی است، اما در حال حاضر پلتفرمهای موجود در اینترنت سبب اغتشاش ذهن جامعه میشوند، در عین حال هر چند جرایم خرد احتمال وقوع بیشتری دارند، اما ضریب احتمال تکرار پروندههایی مثل خفاش شب، بیجه یا بابکخرمدین بسیار کم است و نمیتوان آن را شاخص وضعیت خانواده در ایران تلقی کرد با این همه به اعتقاد من باز هم باید اصلاح قوانین صورت گیرد.
با نقصان نبود اطلاعات کافی روبهرو هستیم
حسین سراجزاده، جامعه شناس
به چند نکته در این قتل فجیع باید توجه شود، در وهله اول باید توجه کنیم در فضایی که کاملاً مجازی شده هستیم و فعالیت رسانهها بسیار گسترده شده، بنابراین چنین رویدادهایی با دامنههای بالا بازتاب پیدا میکند، یکی از دلایلی که قتل بابک خرمدین یا رومینا بازتاب پیدا کرد، به خاطر بیسابقه بودن، نبوده بلکه به خاطر گسترش فضای رسانهای و سرعت بازتاب بالای خبری آن بود، در قتل بابک خرمدین شاهد بودیم که قتلی درون خانواده بهصورت فجیع اتفاق افتاد و قاتلان میخواستند، جنایت را پنهان کنند که در نهایت موفق نشدند، این قتل میتواند مصداق قتلهای بسیار خشنی باشد که قبل از انقلاب هم به وقوع میپیوستند، میبینیم که در کشورهای مختلف دنیا هم وجود دارند، بهنظر میرسد در این موارد نباید عنصر و عوامل روانشناختی و روانشناسی را نادیده گرفت، اما متأسفانه ما با نقصان بزرگ اطلاعات روبهرو هستیم و آمار و اطلاعات دقیقی در خصوص این پدیده نداریم و جامعهشناسان و روانشناسان اجازه ندارند که از نزدیک چنین پروندههایی را مطالعه کنند، پس نمیتوان کار علمی درستی هم انجام داد، بحث مطالبه اطلاعات آزاد و دقیق است تا بتوان تحلیلهای درستی داشت و در نهایت هم مشکلات را کاهش داد. به اعتقاد من، قوه قضائیه باید اجازه دهد تا ورود کارشناسان فراهم شود. لازم است تیمی از جرم شناسان، جامعه شناسان و روانشناسان ورود کنند و اطلاعات سطح میانی خانواده را بهدست آورند و بدانند که از حیث اجتماعی و انزوای اجتماعی این قبیل خانوادهها در چه شرایطی قرار داشتند.
در سطح کلان درست نمیدانم که بیاییم چنین قتلهایی را به جامعه ایرانی و خانواده ایرانی تعمیم دهیم، البته از دهه ۴۰ تا به امروز این جنایات روند افزایشی داشتند و در سالهای اخیر این میزان بیشتر هم شده است، اما مسأله دیگر این است که آیا در مقایسه با جوامع دیگر وضعیت بحرانی تری داریم؟ بهنظر من این گونه نیست، در شرایطی نیستیم که بگوییم همه چیز فرو پاشیده و خانواده ایرانی دچار بحران شده، اما در شرایط و وضعیتی قرار گرفتهایم که نتوانستیم به درستی، دوره تحول خود را از سنت به سمت دنیای مدرن طی کنیم و همچنان در حال تکاپو در خروج از این وضعیت هستیم، شرایط ساختاری به گونهای است که ما در سیستم سنتی، روشهای مسالمتآمیز حل اختلاف را داشتیم، اما حالا به شرایطی وارد شدیم که ساختار پدرسالارانه به هم ریخته و ساختار جدیدی هم جایگزین نشده است. ما به کوششهای مدنی و خردمندی بیشتری نیاز داریم و در عین حال هم نباید تعمیمهای کلان دهیم. آشنا شدن با الگوهای مسالمتآمیز حل اختلاف در جامعه ایرانی در حال حرکت است، اما هنوز در سپهر سیاسی به رسمیت شناخته نشده است.
هر روز شاهد خشونت در جامعه هستیم
محمدمهدی صابری، استاد دانشگاه، روانپزشک و عضو هیأتعلمی سازمان پزشکی قانونی
قتی موضوع قتل بابک خرمدین در جامعه رسانهای مطرح شد، بحثهای زیادی پیش آمد، در این نشست، یکی از بحثهایی که مطرح شد، این بود که اختلالات روانی وجود داشته و در حدی بوده که میشد گفت بیماری شدید روانی مطرح بوده است، بسیاری هم بهزعم خود به موضوع نگاه کردند، بسیاری روانپزشکان، بحث اختلالات روانی عمیق را مطرح کردند. روانشناسان از دیدگاه خود و جامعهشناسان از نگاه خود این مقوله را بررسی کردند. در بیشتر مواقع یک عامل روانی عمیق و شدید در بروز چنین مواردی مطرح است، اما در کنار آن، مسائل دیگری هم وجود دارد. با نگاهی از بعد جامعهشناختی باید دید چرا خشونت در جامعه افزایش پیدا کرده؟ همه میدانند که آمار خشونت بالا رفته است، ما خشونت را در برخوردهای معمول زندگی هرروز میبینیم، ولی آنقدر زیاد شده که از کنار برخی بیتوجه میگذریم، در ترافیک، معاملات و مناسبات اجتماعی روزی نیست که شاهد خشونت نباشیم و افرادی که با پرخاشگری با یکدیگر صحبت میکنند، نبینیم. حتی بهخاطر جای پارک ممکن است، نزاعی خیابانی ایجاد شود و بقیه مردم هم از مشاهده آن لذت میبرند. چه چیزی باعث میشود، پرخاشگری در جامعه زیاد شود؟ مهمتر از همه جو اقتصادی است، همه افراد بهدنبال امنیت اقتصادی هستند. وقتی جو اقتصادی بههمریخته باشد، عدم امنیت ایجاد شده و خشونت افزایش مییابد. آنچه ما بهعنوان نسل گذشته به جوانان آموختیم، به وقوع نپیوسته، وقتی آنها تعارضات را در جامعه میبینند، سرخورده و دلزده میشوند. جوانان به جوی برای شادی و تخلیه انرژی خود نیاز دارند. در کنار همه اینها آبرو و حیثیت اجتماعی پررنگ شده و باعث میشود، جوانان از بزرگترها جدا شوند. در همین پرونده قتل بابک خرمدین، کارگردان توسط پدرش، یک نوع گسستگی اخلاقی بین پدر و مادر و فرزندان بروز کرده و باعث شده هیچ کدام طرف مقابل را درک نکنند و مجازاتی مانند مرگ در انتظار فرزندان باشد. میتوانیم بگوییم که به نوعی مدرنیته معلقی ایجاد شده است و در نهایت هم جوانان سرخورده شدهاند. گذر از سنت به سمت مدرنیته با این حجم از تلاطم و مشکلات و چالشهای زیاد نباید همراه باشد.
در دیدگاه روانشناسی، اختلالات روانی ناشی از استرس بهصورت زمینهای است؛ ازجمله عوامل استرسزا میتواند بیکاری باشد، زیرا شخص را از ریل منظم زندگی خود خارج میکند، مشکلات اقتصادی و ناتوانی جوانان در تشکیل زندگی مشترک نیز از جمله عوامل استرسزا هستند. این عوامل میتوانند سبب تبعیضهای طبقاتی و اجتماعی و به تبع آن، افزایش نسبت خشونت خطرساز شوند. عوامل بیرونی خطرساز، جامعه را ملتهب میکند و استرس و فشار را افزایش میدهد. به اعتقاد من، مسئولان حکومت و دستگاههای اجرایی و صداوسیما باید به فکر باشند، تا شادی و رفاه بیشتری برای مردم رقم زده شود.
بسیاری از سریالهای تلویزیون، جنبهها و مایههای خشونت دارند که در ذهن جوانان تأثیر میگذارند. این سؤال را باید بپرسیم که چقدر کتابهایی که دارای سیاهنمایی هستند، در طول سال چاپ میشوند و درنهایت هم جوانی که با مهر و محبت آشنا نشده برای رهایی از مشکلات خود به خشونت روی میآورد. موضوع فقط یک پرونده نیست و این پرونده به هر ترتیب بسته میشود، مسأله باید بهصورت ریشهای حل شود و جلوی افزایش آمار چنین قتلهایی گرفته شود.
واکاوی علل قتلهای ناموسی و فرزندکشی در ایران
دکتر فهیمه نظری
مدرس و پژوهشگر مسائل اجتماعی
قتل نفس یکی از پدیدههای مشترکی است که در تمام زمانها و در تمام جوامع وجود داشته است. قتلها به هر علتی که باشند ریشه در خشونت دارند و بروز هرنوعی از آن وجدان عمومی جامعه را جریحه دار میکند. قتلهای رسمی را میتوان به ۲ دسته تقسیم نمود: نخست - قتلهای عقلانی، طراحی شده، تعمدی، جنایی و با قصد قبلی مانند: قتلهایی که تروریستها انجام میدهند. دوم- قتل در حالت احساسات، خشم و کینه شدید یا کشتن در نتیجه عملی که به قصد آسیب و صدمه انجام میگیرد بدون اینکه نیت و قصد معینی برای کشتن وجود داشته باشد؛ مانند اغلب همسرکشیها. اگر هریک از جرایم (نظیر مسائل جنسی، سرقت و...) نسبت به زمان ومکان جغرافیایی تغییر مفهومی یا معنایی پیدا کردهاند، اما مفهوم قتل در گذر زمان تغییر نکرده است و همیشه نزد افراد جامعه امری مذموم و قبیح و البته بهعنوان جرم شناخته شده است.
آنچه مهم است اینکه خشونت شدید یکی از عوامل مهم در ارتکاب به قتل شناخته شده است. مطابق با اسناد و گزارشهای موجود، بیشترین قتلها در ایران به دلایل مسائل ناموسی و اختلافات مالی رخ میدهند. نکته مهم در قتلهای ناموسی این است که بیشتر آنها از نوع عمدی است و قاتل بدون در نظر گرفتن عواقب آن مرتکب چنین جرمی میشود.
در کنار قتلهای ناموسی، نوع دیگری از قتلها وجود دارند که در سالهای اخیر از فراوانی قابل ملاحظهای برخوردار است که در آن والدین دست به قتل فرزند خود میزنند یا فرزندان در قتل والدین خود دخیل هستند.
صرف نظر از فراوانی این نوع از قتلها در ایران، شناختن علل و عوامل قتلها بسیار مهم است که میتوان به برخی از این علل اشاره کرد:
اگر خشمها زمینه بروز قتل میشوند، علل خشمها نیز ناکامیها میباشد. ناکامیها یکی از مهمترین علل پرخاشگری هستند. در واقع پرخاشگری تنها یکی از چند واکنش احتمالی در قبال تجربه ناکامی ناخواسته است. پرخاشگری واکنشی غیرغریزی است و در نتیجه تأثیر پیامدهای پیش بینی پذیر رفتار قرار دارد.
بحث مهم دیگر، اینکه وقتی خشونت در رفتارهای افراد جامعه وجود دارد پس خشونت و پرخاشگری رفتاری آموختنی میشود و افراد در محیط خانواده و جامعه آن را میآموزند. به نظر میرسد در این بین نهاد مدرسه و نهاد رسانه در بروز خشم و عدم رفع آن بایست پاسخگو باشند.
پرخاشگری و خشونت رفتار، کنشی اجتماعی است که از طریق فرایندهای اجتماعی، تولید، بازتولید، فرا گرفته میشود. در حال حاضر بسیاری از رفتارهای پرخاشگرایانه ناشی از مسائل و مشکلات اقتصادی است. مشکلاتی که به نظر میرسد چه در سطح کلان ودر سطح خرد غیرقابل حل است و عرصه را برای بسیاری از افراد جامعه تنگ کرده است. خشونت ناشی از فشارهای اقتصادی در خانواده نیز تولید و بازتولید میشود و یکی از عوامل مهم در بروز قتلها بویژه قتلهای خانوادگی شناخته میشوند.
قتلهای ناموسی نیز عمدتاً به علت خیانت یکی از زوجین (عمدتاً از سوی زن) مطرح میشود. ازدواجهای زودهنگام، عدم شناخت زوجین از یکدیگر، هم کفو نبودن زوجین، عدم بلوغ زوجین برای تشکیل زندگی و عادی شدن روابط زوجین در مسیر زندگی و عدم درک متقابل همدیگر از مهمترین مواردی است که یکی از زوجین را نسبت به دیگری بدبین کرده و خشونت پنهانی را در او شکل میدهد که در نتیجه منجر به قتل میشود.
عمده قتلها توسط مردان جوان زیر ۴۰ سال و کم سواد که سلامت روانی شان نسبت به جمعیت عادی جامعه پایینتر است همچنین در بین طبقات محروم دیده میشود.
در آخر ذکر این نکته ضروری است که در هرجامعهای عوامل رفتاری، ادراکی و محیطی در تعامل با یکدیگر شکل دهنده شخصیت افراد را شکل میدهند. رفتار، عوامل فردی و نیروهای اجتماعی جملگی بر یکدیگر تأثیر گذاشته و از هم تأثیر میپذیرند؛ بنابراین در بروز قتل نیز مجموعهای از عوامل دخیل بشمار میآیند اعم از محیط و خانواده و خود شخص.
وجود مشکلات و مسائل لاینحل در جامعه بهطور حتم و طبیعی موجب بروز رفتارهای متعارض، پرخاشگرانه در بین افراد است. در حال حاضر در کلانشهرها مسائل و مشکلات اقتصادی، اجتماعی بسیار جدی و عدیده وجود دارند. این مشکلات از یکسو بر روابط میان افراد تأثیر گذارده و از سوی دیگر باعث عدم تابآوری افراد جامعه در مواجهه با آن را موجب شده است. در این بین، خلأ قانونی در نقش حمایتگری از افراد، ضعف در گفتوگوی اعضای خانواده، نبود برنامههای آموزشی در مدارس و در رسانه پیرامون کنترل خشم و پرخاشگری، نبود الگوهای مناسب در سطح کلان یا در دسترس نبودن این الگوها بویژه در زندگی جوانان و نوجوانان که در سن تحریکپذیری و فشار اجتماعی هستند بسترساز بروز خشم و رفتارهای پرخاشگرانه را فراهم کرده است؛ لذا با توجه به شرایط اجتماعی کنونی میتوان گفت: نقش آموزش و یاددهی در حل مسأله در مواقع بروز مشکلات و خشمهای ناشی از آن در نهاد رسانه، چون رادیو و تلویزیون و شبکههای مجازی رسمی از کاربردیترین راههاست.
نظر شما :