تغییر در جامعه راحت اتفاق نمیافتد
مصطفی مهرآیین، (جامعهشناس)
مفهوم زندگی روزمره، بزرگترین حقیقت و مهمترین منبع معنابخشی در زندگی اجتماعی است، تا آنجا که فلاسفه بزرگی چون هایدگر (فیلسوف شهیر آلمانی) گفتهاند اگر زندگی روزمره (مجموعه کارهایی مانند خوابیدن، خوردن و آشامیدن، کارکردن، ازدواجکردن و...) را از انسان بگیرند، حقیقت زندگی را از او گرفتهاند!
با وجود آنکه عمده فیلسوفان و متفکران، منتقد این هستند که گذران بیشتر وقت زندگی در روزمرگی، انسان را از توجه به حوزههای دیگر بازمیدارد، باز اما زندگی روزمره در نگاه آنها نهتنها بیمعنا نیست و شکل طبیعی زندگی در همه جای دنیاست، بلکه بزرگترین سطح بودن انسان در جهان است.
چنین پدیدههایی، از نظم خطی زندگی روزمره تبعیت نمیکنند و بهنحوی، نوعی گسست در زندگی اجتماعی بهحساب میآیند. شکلگیری یک جنبش اجتماعی، انقلاب، وقوع سیل و طوفان و نیز شیوع کرونا جزو نقاطعطف در زندگی بشر محسوب میشوند. درواقع، در حالت عادی که ما بهصورت روزمره زندگی میکنیم، مطابق یکسری الگوهای ذهنی کلان بر جامعه وقت خود را سپری میکنیم، اما در زمان بروز عوامل گسست، جامعه به ناچار به سمت بازتعریف این الگوها میرود و دو پرسش «هدف چیست؟» و «وسیله تحقق آن چیست؟» بازیابی میشوند؛ برای مثال، با شیوع کرونا، هدف حفظ سلامتی برجسته شد. وسیله تحقق آن نیز اینگونه تعریف شد که افراد جامعه از طریق تغییر الگوهای رفتاری و توجه به توصیههای پزشکی و بهداشتی، سلامت خود را تضمین کنند. بدینترتیب، از سوی نهادهای مسئول برقراری نظم کلان در جامعه، قرنطینه برقرار شد، بر رعایت بهداشت شخصی، استفاده از ماسک، شستن مداوم دستها و دوری از تجمعات تأکید شد و مردم نیز ملزم به رعایت این الگوهای جدید شدند.
تا پیش از کرونا، انسان مطلوب، فردی بود که بیشترین زمان خود را بیرون از منزل و مشغول کار و تلاش میبود. در دوران کرونا اما فهم کنشگر مطلوب تغییر کرد! تغییر دیگر، تغییر نگرش انسان بهخودش و اعضای بدنش بود. امروز دستها و صورت، اندامهایی محسوب میشوند که ممکن است بیماری را به فرد منتقل کرده و حتی باعث مرگ او شوند! درواقع، بیماری کرونا هم موجب تغییراتی در رابطه انسان با خودش و هم رابطهاش با دیگران و حتی تغییر نگرشاش نسبت به جهان شد. ازجمله تغییراتی که کرونا در رابطه با دیگران پیش آورد، این بوده که در شرایط کنونی، ارتباطات در درجه اول با رعایت اصل سلامت صورت گیرد؛ یعنی چنانچه فردی احساس کند که در ارتباط با دیگران بیمار خواهد شد و یا خود او به دیگران آسیب خواهد زد، ارتباطات توصیه نمیشود. در ارتباط با جهان نیز تغییرات عمیقی ایجاد شده است. اگر کارکرد جهان، پیش از کرونا، مبتنی بر 3 اصل سکونتگاه، منبع دریافت انرژی و محل دفع مواد زائد و زباله تعریف میشد، بعد از شیوع کرونا تعاریف عوض شد. امروز جهان در کنار نقش سکونتگاهی، محل مرگ انسان نیز هست! از طرف دیگر، جهانی که اصولاً منبع انرژی تعریف میشد، امروز منبع خطر و محل رشد ویروس کروناست. به این ترتیب، کرونا منجر به تغییر تعاریف رایج در جوامع انسانی شد.
اتفاقات سطحی منجر به تغییر نمیشوند
گرچه جامعه در دورههای گسست ممکن است رفتارهای متفاوتی را تجربه کند، اما همچنان میل عجیبی به برگشت به زندگی عادی دارد! زمانی میشود از تغییرات اساسی و تغییر سبک زندگی صحبت کرد که نگاه مردمان جامعه به سخن، زبان و اندیشه تغییر کند. از نظرسنجیها و پیمایشهایی که تاکنون در سطح کشور انجام شده چندان نمیتوان برآوردی از تغییرات ایجادشده داشت چه برسد به آنکه بشود براساس آنها، صحبت از تغییر جامعه کرد! زندگی روزمره مردم ایران بین 3ساحت ایرانی، اسلامی و غربی تفکیک شده که براساس آن حتی میتوان گفت ایرانیان زندگی روزمره متفاوتی با بقیه دنیا دارند! این در حالی است که نظرسنجیها عمدتاً معطوف به یک نوع الگوی زندگی ایرانیهاست که مبتنی بر ایدئولوژی است، و آن هم با تعدادی سؤال مشخص انجام میشود؛ بنابراین، چنین پیمایشهایی قابلتعمیم به کل جامعه نیست!
برای مثال، اگر گفته میشود که در دوران کرونا، بهدلیل در قرنطینه ماندن مردم، میزان مطالعه و فروش کتاب افزایش یافته است، باید گفت این رفتار، عجیب نیست و تأثیری در تغییر الگوی زندگی جامعه ندارد. یا اگر گفته میشود اقبال مردم به شبکههای اجتماعی بیشتر شده، این نیز موضوع عجیبی نیست و در سطح جهانی در حال رخداد است. تحقیقات کمّی و توصیفی که در میان تعداد معدودی آن هم با رویکردی مشخص انجام میشود، نمیتوانند حقیقت زندگی روزمره مردم ایران را نشان دهند، تنها میتوان به پیمایشی که با دقت و در ابعاد وسیعی با لحاظ حوزههای مختلف انجام میشود، استناد کرد و بر اساس آن به سنجش الگوهای رفتاری و تغییرات ایجادشده در جامعه پرداخت؛ برای مثال، تحقیقات جامعهشناسی نشانگر آن است که در دوران کرونا، میزان مصرف دخانیات، مصرف الکل و خشونتهای خانگی نیز افزایش یافته است! پس صرف صحبت از رشد خرید و فروش کتاب، چیزی را به ما نشان نمیدهد و نمیشود برآوردی از الگوی رفتاری جامعه داشت! مطابق تئوریهای فرهنگ چندان اهمیتی ندارد که چنین رفتارهایی که جزو زندگی روزمره مردم هستند، تغییر کنند. تغییراتی که منجر به تغییر سبک رفتاری یک جامعه شود در لایههای عمیقتری باید رخ دهند؛ درواقع، حتی تغییر در لایه ایدئولوژی نیز اثر چندانی در تغییرات کلان ندارد، بلکه با تغییر نظم اخلاقی و فرهنگی یک جامعه است که میشود صحبت از تغییر مردم کرد.
نظر شما :