ریشه‌های رفتار‌های خشونت آمیز در جوانان ایرانی

امیرمحمود حریرچی (جامعه‌شناس و استاد دانشگاه علامه‌طباطبایی)
۲۷ تیر ۱۴۰۰ | ۱۳:۱۲ کد : ۳۳۵۷۳ دیدگاه
اعتماد به نفس در این ماجرا می‌تواند، بسیار مهم باشد یعنی ما اعتماد به نفس لازم را نداریم و از همان درون خانواده اعتماد به نفس از افراد گرفته شده و پس از آن در مدرسه و جامعه این اعتماد به نفس را از اینکه فرد خودش باشد، گرفته شده است.
ریشه‌های رفتار‌های خشونت آمیز در جوانان ایرانی

در رابطه با ویدئو منتشر شده در فضای مجازی و درگیری گروهی از دختران و قمه‌کشی یک دختر در ابتدا که این فیلم را دیدم، تردید کردم و احساس کردم شاید یک حالت نمایشی داشته باشد، اما با حالت‌هایی که بروز می‌دادند و الفاظی که به هم می‌دادند متوجه شدم که فیلم واقعی است.بدتر از آن تحقیر و تمسخری است که اطرافیان آن‌ها به ویژه پسرانی که در آن نزدیکی هستند با عدم مداخله خودشان نشان می‌دادند و کنار ایستاده‌اند و دخترانی که با هم درگیر شده‌اند را تحقیر می‌کنند. این تحقیر جنسیتی در کشور ما روز به روز افزایش پیدا می‌کند و ما اشکال مختلف آن را می‌بینیم. در این فیلم نیز شکلی از همین تحقیر جنسیتی دیده می‌شود و این بی‌تفاوتی پسران به همراه قهقهه‌هایشان چیزی جز تحقیر جنسیتی نمی‌تواند باشد.خشونت فقط شامل خشونت فیزیکی نیست، بلکه خشونت کلامی، خشونت مالی و خشونت عاطفی را شامل می‌شود و ما همه این خشونت‌ها را در خانواده و جامعه می‌بینیم. معتقدم دخترانی که در این درگیری هستند قصد داشتند با استفاده از الفاظ رکیک و رفتار‌های این چنینی ادای مردان را دربیاروند و معتقدم با این رفتار می‌خواستند بگویند دختران اگر لازم باشد می‌توانند مانند مردانی باشند که به آن‌ها می‌خندند و این یعنی الگوبرداری از رفتار‌های خشونت‌آمیز مردانه. دلیل اصلی این الگوبرداری نیز این است که ما بلد نیستیم با هم صحبت کنیم و اهل گفتگو نیستیم.
ر خانواده‌ها هم چنین مشکلاتی وجود دارد و افراد در خانواده نمی‌توانند با هم صحبت کنند، در حالی که گفتگو بسیاری از مسائل را حل می‌کند. اگر کسی اشتباهی را مرتکب شده است باید شهامت عذرخواهی داشته باشد و این موضوعی است که ما حتی در سطح مسئولان کشور هم نمی‌بینیم. وقتی در شبکه‌های مجازی شاهد رفتار‌های خشونت‌آمیز برخی مسئولان هستیم و یا در خیابان با اینگونه برخورد‌ها از سوی برخی مسئولان مواجه می‌شویم این به نوعی صدور مجوز به مردم برای اعمال رفتار‌های خشونت‌آمیز است.بجای گفتگو برخورد‌های خشن صورت می‌گیرد، چراکه یکی از مهمترین اصل‌های گفتگو این است که حق دیگری برآورده شود و به حرف دیگری نیز گوش داده شود. ما همیشه می‌خواهیم برنده باشیم وقتی می‌خواهیم برنده باشیم، قطعا باید طرف مقابل بازنده باشد و این رفتار‌ها را از خانواده تا در درون جامعه و حتی در سیستم نیز مشاهده می‌کنیم. گفتگو‌ها نیز جنبه جدل به خود می‌گیرد یعنی هر کسی حرف خودش را می‌زند، بدون اینکه به دیگری گوش فرا دهد. از ابتدا در خانواده و سپس در آموزش و پرورش به فرزندان آموزش دهیم که افراد باید به شکل درست خودشان را مطرح کنند. یعنی اگر رقابت است باید رقابت سالم باشد، اگر حق‌جویی و حق‌خواهی است باید حق‌خواهی مستدل و محکم باشد و نه با داد و فریاد. در خانواده با دختران به گونه‌ای برخورد می‌شود که هیچ حقی ندارند، اما در مقابل پسر خانواده هر کاری می‌تواند انجام دهد و برای دختران مدام چارچوب در نظر گرفته می‌شود.باید این آموزش‌ها به شکل درست و در اشکال مختلف به خانواده‌ها داده شود و به خانواده یاد داده شود که افراد حقوق برابر دارند، اما وقتی قوانین ما هم چنین حقوقی را قائل نیست خواه ناخواه در خانواده نیز چنین موضوعاتی القا می‌شود یعنی برتری با مردان و پسران است و زنان باید کوتاه بیایند و حق‌شان نادیده گرفته شود و وقتی بزرگ شدند، هم باید در مثلث شوهرداری، خانه‌داری و بچه‌داری وارد شود و این می‌شود که به یکباره زنان از رفتار‌های خشونت‌آمیز مردان الگوبرداری می‌کنند.
صدا و سیما دانشگاه عمومی است، اما آیا خشونت در این دانشگاه تبلیغ نمی‌شود و آیا زنان در برنامه‌های تلویزیونی تحقیر نمی‌شوند و آیا حقو‌ق‌شان به انواع مختلف در سریال‌ها و فیلم‌ها نادیده گرفته نمی‌شود؟ آموزش و پرورش هم که صرفا در کنکور خلاصه شده است؛ بنابراین افراد با حقوق خود آشنا نمی‌شوند و می‌خواهند ادای دیگران را در بیاروند، در حالی که باید یاد بگیریم که هر کسی خودش باشد و اعتماد به نفس لازم را داشته باشد و باید این اعتماد به نفسی که از دختران گرفته شده را به آن‌ها برگردانیم و اگر جامعه در جهتی پیش برود که حقوق خود را بشناسد و مطالبه‌گری درست داشته باشد، دیگر شاهد چنین رفتار‌های خشونت‌آمیزی در جامعه نخواهیم بود.اعتماد به نفس در این ماجرا می‌تواند، بسیار مهم باشد یعنی ما اعتماد به نفس لازم را نداریم و از همان درون خانواده اعتماد به نفس از افراد گرفته شده و پس از آن در مدرسه و جامعه این اعتماد به نفس را از اینکه فرد خودش باشد، گرفته شده است. در محیط آموزشی و جامعه باید‌ها و نباید‌های فراوانی برای او در نظر می‌گیریم اعتماد به نفس از جوانان و دختران گرفته می‌شود و وقتی این اعتماد به نفس از بین برود فرد احساس تنهایی می‌کند و احساس تنهایی باعث می‌شود ریسک‌پذیری زیاد شود. ریسک‌پذیری به دلیل از بین رفتن اعتماد به نفس در جامعه ما بالا رفته است. وقتی به اشکال مختلف جلوی شادی کردن گرفته می‌شود و هر نوع شادی لهو و لعب معنی می‌شود، ریسک‌پذیری در تفریحات بالا می‌رود یعنی زیرزمینی می‌شود و به اشکال مختلف خودش را نشان می‌دهد وقتی اعتماد به نفس از افراد گرفته می‌شود دیگر به کسی گوش نمی‌دهند و می‌خواهند با قلدری خودشان را به نمایش بگذارند. امروز مشاهده می‌بینیم که ریسک‌پذیری در جوانان بالا رفته و رفتار‌هایی از خودشان به نمایش می‌گذارند که تصور می‌کنند جامعه اینگونه دوست دارد.


( ۳ )

نظر شما :