افزایش طلاق یا دگرگونی انسان؟!
محمد زینالی اُناری (کارشناس اجتماعی)
هر کسی از ظن خود شد یار من، وز درون من نجست اسرار من ( مولوی)
مقدمه:
بسیاری از تحلیلگران اجتماعی در مواجهه با برخی پدیدههای اجتماعی، آنها را به عنوان آسیب جامعه مطرح میکنند و بر همین اساس بازار داغ و پرهزینهای از تعریف و حل مسائل اجتماعی در ایران شکل گرفته است. طلاق به عنوان یکی از این پدیدهها است که همواره دغدغه سیاستگزاران اجتماعی و حتی متولیان اخلاقی جامعه و دینداران بوده است. بسیاری از مسائلی این چنین، همچون اعتیاد، انحراف و دزدی را هم مسئله میدانند. اما اینها نشانههایی اجتماعیاند که روی مسائلی عمیقتر شکل گرفتهاند. آنچه امروز در ازدیاد طلاق خود را نشان میدهد، نیاز به این نکته دارد که به مسائلی بنیادیتر که باعث شکلگیری مسائلی از این دستشدهاست توجه شود، یعنی به امالمسائل یا مسئلهای که باعث بروز چنین اتفاقاتی میشود.
اگر بخواهیم در مورد طلاق صحبت کنیم، آن را نه به عنوان مسئله اجتماعی منفرد که به حوزهای اقتصادی ویژهای هم تبدیل شده است، بلکه لازم است که به صورت یک پدیده جامعهشناختی در نظر بگیریم. در این صورت، با ملاحظه فرمهای جامعه و ریختشناسی اجتماعی شاید بتوانیم تغییر و تحولی که در جامعه اتفاق افتاده و باعث ازدیاد فراوانی طلاق شده است را دریابیم. طلاق در واقع مرحلهی آخر روابطی است که ما آن را هم رابطهی پایدار اجتماعی و هم رابطهای قانونمند یا قاعدهمند میدانیم. ازدیاد طلاق نشان از این میدهد که چنین رابطههایی که یکی از بنیانهای شکلگیری یک اجتماع زیستی است، در معرض خطر بوده و از این رو، یک اجتماع زیستی را در معرض خطر قرار میدهد.
دگرگونی شکل زندگی
بقا یا زوال روابط اجتماعی، بیانگر وجود یا عدم وجود یک سری شکلهای کلی و اصول مسلط بر یک جامعه است. در هر دوره تاریخی شاهد آرایش متناسب زندگی فردی و گروهی متناظر با شرایط آن دوره هستیم. به عنوان نمونه در دوره قاجار و پیش از آن ما روابط زناشویی پایدار را شاهد هستیم که با وجود فشارهای طاقتفرسای اقتصاد معیشتی با بنیانهای سنت بقا یافته است. این هستی فردی و جمعی به صورت سلسله مراتبی هستی جمعی ایرانیان را شکل میداد که زیر سلطه ظلاللهها و تحت درایت ظلال سلطانها و در سختترین شرایط معیشت و بهداشت بقا یافته بودند.
این موضوع را گئورگ زیمل در جامعهشناسی شکلها به طور اساسی مورد توجه قرار داده است. به نظر او در هر دورهای شکلهای مسلطی بر کلیت جامعه حاکم بوده و این شکلها ممکن است با گذر زمان تغییر کنند. او این شکلهای جدید را در دورهای که کلانشهرها آغازیدن میگرفتند مورد بررسی قرار داده و به نقش اساسی پول و سبک زندگی حاصل آن از که در آن دوره در کلانشهر رایج میشده، بر ارگانیسم روانشناختی فرد اشاره میکند. به نظر او شکل روانشناختی فرد در تعامل با شکل کلانشهر بوده و با تغییر شکلهای بیرونی رایج در کلانشهر، شکل درونی شهروندهای آن نیز تغییر میکند. گئورگ زیمل این تغییر را دردناک و تراژیک مینامد و قول مشهوری دارد که میگوید انسان عینیت را میسازد ولی عینیت باعث رنج او میشود تا زمانی که نظام درونی او با این عینیت تناسب و تطابق یابد.
در آغاز سده اخیر، جامعه ایرانی با یک دگرگونی شکلی وسیع مواجه بوده که بنیان پیشترش از نظام خانوادگی که مبتنی بر شبکهسازی خانواده گسترده و بنیاد جامعه ایلی بود را از دست داده و پس از آن، با آرایش جدید و دگرگونی شناختی زندگی شخصی و جمعی مواجه شده است. در ایران، در دورهای سرمایهداری کلاسیک خانواده هستهای متناسب با مقتضیات خود را تعریف و شکل بخشیده بود؛ آن دوره متناسب با امکانات ابزارها و شکل خاص خود این خانواده را تأسیس کرد و اسطوره مرد کارگر و زن خانهدار را تعریف و تقدیس کرد، به گونهای که قالب زن خانهدار علیرغم ورود زن اجتماعی به ماجرا تا کنون بقا داشته است. بعدها هر چند تعلقات روانی و ضمیر درونی افراد وابسته به خانواده گسترده در برابر آن مقاومت کرد، اما به تدریج با فشار مقتضیات کلانشهری خانواده هستهای خاصّی در ایران رواج پیدا کرد.
مانوئل کاستلز، در دورهای که فناوری اطلاعات باعث ایجاد تحرک و دگرگونی در جهان شده بود، درنظریه جامعه اطلاعاتی یا جامعه شبکهای خود از شکل گرفتن دنیایی چون کویر گسترده در سایهی شهرهای مجازی خبر داد که به زعم او دیگر نه مجازی که واقعیتر از جامعه شهری بود. او از شهرهایی جدید خبر داد که گردش سرمایه تازهای با جریانهای اطلاعاتی به راه انداخته و دنیای شهرهای محلی را با شهرهایی در کهکشان اینترنتی مواجه میکند. مردم چون بیابانگردان در این فضا وارد شده و راه و رسم زندگیشان در این دیار تغییر پیدا میکند. اینک مردمی که در شهرهای محلی امکان خروج از خانه را نداشتند، میتوانستند به پیادهروی و به سرعت پیوستن به جهان گسترده در شبکههای اجتماعی بپردازند. با گستردگی این شهرها به خصوص در ابزار موبایلی، جامعه ایرانی هم به گرههای ارتباطی جهانی پیوسته و نوعی فردگرایی شکل میگرفت که کاستلز آن را «فردگرایی شبکهای» مینامید. او نوعی خودبرنامهپذیری خاصی را برای افراد «فاقد یقه» رهیده از مکانهای محدود در این فضا مشاهده میکرد: افرادی که در فضای جریانها گیر میافتند، خدو شبکه میشوند و فردگرایی شبکهای الگوی جدید اجتماعی میگردد.
به این صورت با ورود جامعه ایرانی جامعه شبکهای، شکل آن دوباره با دگرگونی همراه شده و بر همین اساس برای هر فردی در این جامعه «زندگی شبکهای» و «برنامههای شخصی» پیش روی قرار گرفته است. در بیست سال اخیر و به سبب توسعه فناوری اطلاعات، جامعهی ایرانی با انفجار ارتباطات و برجسته شدن زندگی شخصی مواجه بوده و به خاطر همین پررنگ شدن ارزش و ارتباطات فردی، با نوعی تغییر اجتماعی که تا مغز استخوان جامعه یعنی خانواده نافذ بوده، مواجه شده است. این شکل جدید علاوه بر این که به توسعه ارتباطات افراد و در نتیجه نوعی زیست «جهان وطن» به برجسته شدن بعد فردی انجامیده، آن را با نوعی «رواقیگری» و برنامه شخصی همراه ساخته است. به این صورت این نوع پرداختن به خویشتن در تناظر با تغییر شکل جامعه بوده که تغییرات اجتماعی و آن را قوام بخشیده و به دلیل شتابی که دنیای تازه ارتباطات دارد، امکان بازگشت از آن نخواهد بود.
تضاد خانواده با برنامه شخصی
امیل دورکیم دیگر جامعهشناس کلاسیک است که به تعیّن شخصی تحت اجبار جامعه توجه میکند. نظر او بسیار سهل و ممتنع است. او در عین این که فرد را دارای یک سری تمایزهای اجتماعی و تحت تأثیر یک سری تعینات جمعی دارای بعدی فردی میداند. طبق نظر او، هستی شخصی، یک تولید اجتماعی یا مشتقی از جامعه بوده و بر اساس آگاهی مشترک جامعه تعین مییابد؛ هم تحت انقیاد جامعه است و هم در پی این است که آنچه جامعه خواسته است را در خود بارور کند. بر این اساس، شکل جدیدی که در نظام اجتماعی کالبد گرفته است،به تولید فرد مورد توجه خود خواهد پرداخت.
گزارشهای اجتماعی با تأکید بر نسبت بیشتر جدایی همسران از هم در این سالها، بهویژه در سنین بالا مؤید این بوده که شکل جدید زندگی فردی که با فراوانی روابط اجتماعی و تغییرات فردی مواجه شده، زناشویی و به تبع آن اجتماع آینده ایران را به چالش کشیده است. به نظر میرسد آن سنخی از هستی فردی که نیازهای جامعه شبکهای بر او تحمیل شده، ویژگیهای روانشناختی جدیدی از انسان را دارا شده که از سنخ روابط اجتماعی پیشین گذشته، بخصوص از فرم رایج زندگی خانوادگی یعنی خانواده هستهای فرار میکند. فرد شبکهای که از گنجه خانه به در آمده، هستیاش برای خودش اهمیت یافته و در جامعه دیده میشود، تحمل اقتدار سنتی خانواده را ندارد. زناشویی پیش از دوران شبکهای که پرچالش و بیتوجه به هستی فردی بود یا به بیان دیگر توأم با مقاومت و ایثار بود با روان جدید انسان سازگار نیست و البته انسان شبکهای نیازمند شناخت عمیقتر و برنامهریزی برای سازگاری و تأمین زندگی است.
ایران جدید شکل جدیدی از روابط اجتماعی به خود میبیند که استانداردهای زندگیاش در تقابل با دوره گسترش شهرنشینی بوده و امکانات اقتصادی و سرمایهگذاریهای روانشناختی دوره شهرنشینی کفاف پیچیدگیها و تشخص انسان عصر شبکه را نمیدهد و این شرایط نیازمند توجه متمرکز و بالینگری عمیقتری است. امکانات جامعه ما کفاف رفاه و نیاز انسانهایی که به جهت اجبار جامعه شبکهای لاجرم بیش از پیش به خود میپردازند را نداشته و لازمه این سنخ از زندگی «توجه عمیق به روان و مشکلات فردی » و «افزایش رفاه و سرمایهگذاری» برای بقای خانواده ایرانی در این گیرودار است.
شکل جدیدی از جامعه شکل جدیدی از انسان را میآفریند و این انسان که خودش را مهمتر از دیروز تلقی میکند، از سختی و فشار روابط پیشین فرار میکند چون تحمل دو نوع زندگی یا دوگانگی هستی جدیدش را ندارد که از یک سو خویشتن در آن بسیار با ارزش و در مرکز برنامههای زندگی و مراقبت او است و تداوم روابط پیشینی است که خویشتن در آن نادیده گرفته شده و نیاز به گذشت و مراقبت از جمع دارد. در شکل جدید زندگی، انسانها نیازمند درک بیشتر، تشخص بیشتر و احترام بیشتر و دیده شدن، احترام و تمایز بیشتر بوده و امکان پیگیری برنامههای شخصی خود را میجویند. انسان شبکهای در گنجه خانه پنهان نیست و در تلویزیون شخصی دیده میشود و همان قدر که در جهان شبکهای به راه افتاده و عینیت بیشتری در میان جمع دارد، چالشهای روانشناختی خاص خود را داشته و رفاه ذهنی بیشتری هم لازم دارد. به همین خاطر هم هست که متقاضیان روانشناسی و تقویت فردی در شبکههای موبایلی بیشتر دیده میشوند.
نتیجهگیری
آنچه ما به عنوان مسئله طلاق مورد توجه قرار میدهیم، در واقع مسئله شکل گیری انسان تازهای در دنیای شبکهای است. بنابراین، باید مسئله افزایش طلاق را با افزایش نوع انسان یا تغییر شکل درون انسان امروزی با همراه تغییر شکل جامعه ببینیم. انسان دیروز، بازنمای شهر بود و انسان امروز بازنمای شبکه! به همان اندازه که انسان دیروز تابع فضای قابل تسلط شهر بود، انسان امروز – از زمان فراگیری تلفن خانگی و مزاحمتهای تلفنی تا امروز - امکان خارجشدن ذهنی از خانه را داشته که موبایل به این وضعیت عینیت هم بخشیده است. در کنار این، معنای دیگری از تحمل یا مراقبت خود و خویشتن که ناشی از همین عینیت جدید است، شکل گرفته که اثر بیرونی اجبارهای قبلی مکانی و اجتماعی را رد میکند.
بر این اساس برای اینکه خانوادهای پایدار داشته باشیم، نیازمندیم که به معنای جدیدی از زندگی خانوادگی بیندیشیم، دنیای جدیدی که انسان تحت انقیاد فضای شبکهای از هستی خود بر دوش میکشد. بار درونی و خودتنظیمی شخصی این زندگی سنگین بوده و نیازمندیهای جدیدی در خدمات اجتماعی هم دارد. با این حال دشواریها و عیوبی هم دارد که به خاطر تکامل سریع و ناقص و همچنین بیتوجهی جمعی به نظام معنایی و بازپردازی اسطورههای جمعی و فردی رخ داده است. اما می-بینیم که اغلب تحلیلگران به جای نگاه فیلسوفانه به این دگرگونیها، این سنخ از زندگی را با نامگذاریهای مختلف تحقیر و تقبیح میکنند. در حالیکه انسان معاصر از طریق تحمیل شرایط روانی، اقتصادی و ارتباطی به این شکل از زندگی پرتاب شده و سرکوب و تحقیر او و همچنین واگذاشتن حل مسئله اجتماعی به خود وی باعث میشود که دشواریهایش بیشتر، مشکلاتش پیچیدهتر و تراژدیاش دردناکتر شود.
سرمایهداری کلاسیک ایرانی در طی یک گذار تدریجی اسطورههای زندگی خانوادگیاش را خلق، تقدیس و ساماندهی کرد اما سرمایهداری شبکهای به جهت سرعت و تازگیاش از تعریف، معنابخشی و مرجع بخشی زندگی خانوادگی و جمعی فرار میکند، چرا که هم خود به سبب تازگی در چالش بوده و هم اینکه نسخه ایرانیای هم ندارد. بعلاوه، بدلیل اهمیت فرد و هستی شخصی در این حالت از معناپردازی و تعریف زندگی جمعی به صورت خانواده شبکهای فرار میکند و همین موضوع نیازمند ادبیات و سوژهپردازی متناسب با خود است. رها سازی انسان شبکهای در کویر اطلاعات و وا گذاشتن یا اجبار به سوژهپردازی او در اختیار خودش باعث خواهد شد که چالشهای فرد و خانواده ایرانی بیشتر شده و معناگریزی او هم در طی این کشمکشها رسمیت و مرجعیت بیابد. اما مهمترین مسئله این است که این شرایط برای جامعه ایرانی دشوارساز و مخاطره آفرین است، چرا که خانواده ایرانی را از معنا و اصالت فرو انداخته و اجتماع آینده ایران را به مخاطره میاندازد.
منابع:
ساخت شکنی دورکیم، جنیفر له مان،ترجمه شهناز مسمی پرست،نشر نی
فردیت و فرمهای اجتماعی،گئورگ زیمل، ترجمه شهناز مسمی پرست،نشر ثالث
نظریه پردازان فرهنگ سایبری (رایافرهنگ)، دیوید بل، ترجمه مهدی شفیعیان،دانشگاه امام صادق
نظر شما :