کرونا و مرئی شدن آسیب های اجتماعی

یاسر رستگار
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۱۴:۵۹ کد : ۱۷۸۰۰ جستارهای فرهنگی
فراگیری یک پدیده زیستی- پزشکی در سطحی وسیع، آن را به مساله‌ای اجتماعی تبدیل می‌کند و لذا بارگذاری آن در ساحت اجتماعی، سویه‌ها و ابعاد پیدا و پنهانی به خود می‌گیرد و هرگونه غفلت از وجوه متعدد و چندگانه آن، به پیچیدگی بیش از پیش مساله مذکور افزوده و مواجهه با آن را سخت و گاهی غیرقابل جبران می‌کند. در ماجرای همه‌گیری ویروس کرونا نیز همین قاعده، کاربست فراوانی یافته است و اکنون با گذشت بیش از دو ماه از ورود اعلام شده آن به جامعه ایران، شاهد آشکار شدن وجوه مغفول مانده دیگری از این پدیده هستیم.
کرونا و مرئی شدن آسیب های اجتماعی

فراگیری یک پدیده زیستی- پزشکی در سطحی وسیع، آن را به مساله‌ای اجتماعی تبدیل می‌کند و لذا بارگذاری آن در ساحت اجتماعی، سویه‌ها و ابعاد پیدا و پنهانی به خود می‌گیرد و هرگونه غفلت از وجوه متعدد و چندگانه آن، به پیچیدگی بیش از پیش مساله مذکور افزوده و مواجهه با آن را سخت و گاهی غیرقابل جبران می‌کند. در ماجرای همه‌گیری ویروس کرونا نیز همین قاعده، کاربست فراوانی یافته است و اکنون با گذشت بیش از دو ماه از ورود اعلام شده آن به جامعه ایران، شاهد آشکار شدن وجوه مغفول مانده دیگری از این پدیده هستیم.
در ابتدا ضروری است نسبت میان بحران یا فاجعه را با سیستم اجتماعی مورد واکاوی قرار دهیم. اگر چه تعاریف متعددی از بحران یا فاجعه وجود دارد اما همگی بر آثار ویرانگر اجتماعی آن انگشت نهاده‌اند. فاجعه، عامل تاثیرگذار طبیعی و یا انسانی است که بر جامعه تاثیر می‌گذارد و باعث اختلال جدی در عملکرد جامعه می شود. فاجعه واقعه‌ای است که بر کلیت جامعه اثر گذاشته و انجام کارکردهای عادی جامعه را دچار اشکال کرده و فعالیت‌های عادی را مختل می‌سازد. فاجعه می‌تواند، همبستگی اجتماعی، پویش‌های گروهی طبقاتی، تغییرات اخلاقی و آثار روانی را متأثر سازد.
در یک نمای کلی، با آغاز بحران‌های طبیعی چون زلزله، سیل و ..  پیوستگی  میان اجزای سیستم اجتماعی با چالش روبرو می‌شود؛ قواعد و الگوهای مرسوم و معمول به حالت تعلیق درآمده و قدرت نفوذشان را برای پیش‌بینی از دست می‌دهند و نظم اجتماعی مختل می‌شود. اما با گذشت اندکی از شروع بحران و فروکش‌کردن تب و تاب اولیه، برخی آشفتگی‌ها و معضلات رخنمون شده و به زبان دقیقتر، مسئله اجتماعی ظاهر می‌گردد.
در ادبیات جامعه‌شناسی، مساله اجتماعی، به وضعیت نامطلوبی اطلاق می‌شود که در میان تعداد قابل توجهی از اعضای جامعه، نامطلوب یا تحمل‌ناپذیر بوده و امکان اصلاح آن وجود داشته باشد. به عبارت دیگر وقتی از مساله اجتماعی سخن می‌گوییم، فراگیری آن، شرط لازم مسأله‌بودگی است. شرطی که درباره بحران کرونا از همان ابتدا فراهم بود و هیچ‌کس از ابتلای آن در امان نبوده و ممکن بود درگیر این بیماری شود. از همین رو سایه بیماری را بر سر خود احساس می‌کرد. اما درباره قسم دیگر مساله اجتماعی یعنی امکان رفع آن شاید در ابتدا این تصور در ذهن ایجاد شود که این گزینه درباره ویروس شیوع یافته، به کار نمی‌آید اما نگاه دقیق‌تر نشان می‌دهد که پیامدهای آن تا حد زیادی با سیاستگذاری صحیح و همراهی شهروندان قابل کنترل است. با پذیرش دو گزاره یاد شده به عنوان پیش‌فرضهای ضروری برای ورود به بحث، اکنون می‌توان درباره آسیب‌های اجتماعیِ بحران کرونا سخن گفت.
البته باید این نکته را اذعان داشت که همان‌گونه که ویروس کرونا، در شکل زیستی خود، مدام در حال تغییر بوده و شیوه مواجهه پزشکی با آن در روزهای اولیه با اکنون متفاوت است، پیامدهای اجتماعی آن نیز از همین گزاره تبعیت می‌کند و بدیهی است که با گذشت زمان و انجام و اجرای کار میدانی می‌توان ارزیابی دقیق‌تر و علمی‌تری داشت. با این وجود مطالعات اکتشافی اولیه، گفتگوهای غیرسمی با افراد مختلف و مرور گزارش‌ها  و اخبار روزانه منتشرشده در منابع رسانه‌ای، شواهدی بر وجود مسائل اجتماعی طرح شده در ادامه خواهند بود.
تشدید تعارضات خانوادگی و خشونت خانگی
یکی از مهم‌ترین عرصه‌های اجتماعی که به نوعی بیشترین اثر را از بحران کرونا گرفته و آن را درگیر ساخته، عرصه خانواده است. کلیدواژه خانه، یکی از پربسامدترین واژگان در اخبار و گفتگوها و متون منتشر شده بوده است. بسیاری از افراد برای محافظت از جانشان و به منظور در امان ماندن از ابتلا به این ویروس، به خانه پناه آوردند، لذا خانه در یک وضعیتی غیرعادی و اضطراری قرار گرفت که تاکنون به خود ندیده بود. در حقیقت، خانه، ما را به خانواده رهنمون می‌کند.
تا پیش از شیوع کرونا، خانواده‌هایی که اعضای آن اختلافاتی با یکدیگر داشتند، از فرصت بیرون رفتن، برخودار بوده و همین فرصت این امکان را به آن‌ها می‌داد تا مشکلاتشان تا حدی قابل تحمل‌تر شود. اما با شروع قرنطینه خانگی و اجبار به در خانه‌ماندن، چالش‌های پیشین می‌توانست دوباره سرباز کرده و این بار در سطحی جدی‌تر و شدیدتر مطرح شود. آمارهای رسمی حاکی از آنست که ثبات زندگی در خانواده‌هایی که زن و شوهر شاغل هستند کمتر بوده و در خانواده‌هایی که هر دو بیکار هستند بیشترین میزان تعارضات زناشویی رخ می‌دهد. همین شاخص کارکردهای مثبت اشتغال و بیرون رفتن از خانه را نشان می‌دهد! فرصتی که اکنون از خانواده‌ها سلب شده و گاهی مشکلات کوچکی که با یکدیگر داشته‌اند را به بحران تبدیل می‌کند.
در کنار تعارضات از پیش موجود، اما شکلی از تعارض شکل گرفت که در نوع خود ویژه و منحصربه‌فرد است. تعارض بر سر رعایت مسائل بهداشتی، تعارضی است که حتی خانواده‌های طبقه متوسط و تحصیل‌کرده را نیز درگیر خود ساخته است. عمده چالش، بر سر عدم رعایت پروتکل‌های بهداشتی از سوی برخی اعضای خانواده در برابر حساسیت اعضای دیگر است. در این میان زنان، حساسیت‌های بهداشتی بیشتری داشته و بیشترین نگرانی را از بی‌مبالاتی سایر اعضای خانواده اعم از همسر و فرزندان داشته‌اند. با افزایش حیرت‌انگیز فعالیت‌های خانگی، بدیهی است که مساله تقسیم وظایف خانگی، اهمیت ویژه‌ای می‌یابد و عدم مدیریت صحیح آن تنش‌هایی را ایجاد کرده است. بر اساس مطالعات شفاهی و گفتگوهای غیررسمی، عدم همکاری از سوی مردان و همچنین نوجوانان پسر، زمینه‌های ایجاد نزاع بر سر رعایت مسائل بهداشتی بوده است.
  طلاق کوویدی اصطلاحی بود که برای زوجی نیویورکی در ایام قرنطینه به کار برده شد؛ هر چند ساده انگارانه است اگر عامل اصلی طلاق را فقط قرنطینه خانگی بدانیم. اخبار بین‌المللی گویای این بود پدیده مذکور جهانی بوده و بسیاری از کشورهای درگیر آن را تجربه کرده‌اند. به طور مثال در استان هوبی چین، بر اساس گزارش‌های پلیس، خشونت خانگی سه برابر بیشتر از قبل به پلیس گزارش شده است. همین امر در کاتالان اسپانیا و لامبوردی ایتالیا نیز افزایش چشمگیری داشته است. در ایران نیز برخی گزارش‌ها به نقل از مدیران سازمان بهزیستی حاکی از آنست که  تماس با اورژانس اجتماعی کشور افزایش داشته و این بدان معناست که خشونت خانگی به‌ویژه خشونت علیه زنان و کودکان تشدید شده است. پیش‌بینی می‌شود طلاق در خانواده‌ها پس از بحران کرونا مجددا افزایش چشمگیری بیابد.
ماجراهای روایت شده به خانواده‌های طبقه متوسط و تحصیلکرده و عموما شاغل مربوط می‌شد اما همه ماجرا به اینجا ختم نمی‌شود. پدیده خشونت خانگی در حاشیه شهرها در روزهای بحران کرونا، پیچیده‌تر و شدیدتر است و چالش‌های مضاعفی ایجاد خواهد کرد. خانواده‌هایی که در روزهای عادی به دلایل مختلف درگیر بوده‌اند حالا فشارها و تنش‌های بیشتری تجربه می‌کنند. بحران‌های از پیش موجودی چون اعتیاد، فقر و بیکاری، از سویی امکان در خانه ماندن را سخت کرده و از سوی دیگر به لحاظ روانی، افراد را عاصی و پرخاشگری را افزایش خواهد داد.
خشونت علیه کودکان
مطالعات بسیاری حاکی از آنست که کودک آزاری، ارتباط مستقیم با وضعیت اجتماعی اقتصادی خانواده‌ها دارد و به‌ویژه بی‌ثباتی و عدم وجود انتظام اجتماعی، این پدیده را تشدید خواهد کرد. بحران اخیر نیز، نظم در خانواده را نشانه رفته و بسیاری از الگوهای زندگی روزمره را به چالش کشیده است.
نظم در زندگی روزمره و انجام فعالیت‌های الگومند در طی روز، امنیت هستی شناختی به همراه می‌آورد و درهم ریختن این الگوها، چالش برانگیز خواهد بود. پیامدهای این چالش‌ها، گروه‌های ضعیف‌تر را در معرض آسیب قرار می‌دهد. از سوی دیگرکودکان قبل از کرونا، ساعات مدیدی را در مدرسه و نیز در آموزشگاه‌ها و باشگاه‌های ورزشی می‌گذراندند و بدیهی است حضور طولانی‌مدت در خانه و عدم وجود مهارت‌های حرفه‌ای از سوی طرفین در چنین روزهایی، معضلاتی به همراه خواهد داشت. از سوی دیگر برخی چالش‌ها میان فرزندان و والدین قبل از بحران نیز وجود داشته و حالا بستری مجدد برای بروز معضلات در سطحی دیگر ایجاد شده است. کوچک‌بودن خانه‌ها و فضاهای آپارتمانی نیز مزید بر علت شده و تنش‌ها را بیشتر خواهد کرد.
نابرابری  جنسیتی در خانواده
آیا کرونا بین زنان و مردان به یک شکل تجربه شده است و آیا قرنطینه خانگی به یک میزان به افراد فشار وارد کرده است؟
ساده‌ترین مطالعات میدانی گویای آن است که فشار کارهای خانه به‌ویژه در طبقات متوسط به طرز حیرت‌آوری بالا رفته است. تمام فعالیت‌های شستشو و پخت و پز غذا تا سرگرم‌کردن بچه‌ها و پیگیری فعالیت‌های آموزشی کودکان و خرید و...  که در گذشته نیز بیشتر به عهده زنان بود، به شدت افزایش پیدا کرده است و حتی متقاعد‌کردن مردان به رعایت بهداشت و هشدار به بی‌مبالاتی سایر اعضای خانواده نیز بیشتر بر دوش زنان بوده است.
کار خانگی چندین برابر شده است و در جهانی که همیشه عمده کارهای خانه را زنان انجام می‌دادند، اکنون و در شرایطی ویژه‌تر بازهم این زنان هستند که بسیاری از فعالیت‌های را بر عهده گرفته و احتمالا بایستی مردهای کم‌حوصله‌ای که در خانه ماندند را نیز تحمل کنند.
  شکاف‌های نسلی در خانواده
علی‌رغم اختلاف نظرهای جدی که در خصوص تعاریف نظری واژگانی چون شکاف نسلی یا تمایز، تفاوت و گسست نسلی وجود دارد، در اینجا مقصود همان اختلافاتی است که به دلیل فاصله‌های نسلی میان والدین و فرزندان وجود دارد. مساله تعارضات ناشی از شکاف نسلی به‌ویژه در خانواده‌هایی که فرزندان نوجوان و جوان دارند، بر سر ماندن در خانه و رعایت قرنطینه خانگی و همچنین رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی به شکل تشدید یافته‌ای رخ داده که در روایت‌های غیررسمی شهروندان اشاره شده است. نوجوانانی که به سیاق قبل، تمایل دارند با دوستانشان به بیرون بروند و پرسه زنی کنند و حالا با تعطیل‌شدن بسیاری از فعالیت‌های فراغتی، نه امکان بیرون رفتن از خانه دارند و نه رابطه‌ای صمیمانه و دوستانه با والدین که بتوانند راجع به علایق و برنامه‌های مشترک با یکدیگر گفتگو کرده و از آن لذت ببرند. از همین رو، چالش‌های جدی در سطحی جدید تجربه خواهند کرد.
چالش‌های سالمندان
به طور کلی سالمندان در مقایسه با سایر گروه‌های جمعیت، محرومیت مادی بیشتری دارند. بازنشستگی  به از دست رفتن درآمد منجر می‌شود که آن نیز موجب افت چشمگیر استاندارد زندگی سالمندان می‌شود. جامعه‌شناسان نشان داده‌اند که الگوهای نابرابر در مراحل پیشین زندگی در طول سالهای بعد همچنان ادامه می‌یابد.
از ابتدای ورود بیماری بارها و بارها به درستی تکرار شد که سالمندان بایستی در خانه بمانند چرا که گروه‌های در خطر محسوب می‌شوند. اما پدیده سالمندی امری است که معناهایی نیز به آن گره‌خورده است. سالمندی با مفاهیمی چون از کارافتادگی، ناامیدی و تنهایی، پیوند یافته و بحران کرونا می‌تواند تنهایی سالمندان را بیشتر و مشکلات آنان را دوچندان نماید. حتی گزارش‌هایی در خبرها آمده بود مبنی بر اینکه در اسپانیا، سالمندان را از تجهیزات پزشکی نظیر کپسول اکسیژن محروم کرده و آن را به جوان‌ترهایی که شانس بیشتری برای زنده ماندن دارند اختصاص می‌دهند.
تعلیق آیین‌های مرگ
آیین‌ها بخشی بینادین از حیات فرهنگی اجتماعی محسوب شده و معنابخش و هویت‌آفرینند. از سوی دیگر، حضور در آیین‌ها کارویژه‌های متعددی برای مشارکت‌کنندگان به همراه دارد. مناسک مرگ به عنوان یکی از کهن‌ترین مناسک انسانی با شروع بحران اخیر به ناگهان متوقف شده و از فرم معمول و جمعی خود فاصله گرفت. مهم‌ترین کارکرد این مناسک برای بازماندگان است. اگرچه ازدست‌دادن عزیران و اعضای خانواده در جامعه امری روتین و معمول است اما برگزاری آیین‌ها و مناسک مرگ در شکل جمعی، فرصتی برای بازیابی امید و بازگردندان داغداران به عرصه زندگی است. امیل دورکیم در صور بنیانی حیات دینی اشاره کرده است که باورپذیری مرگ برای بازماندگان، با برگزاری آیین‌هاست که محقق می‌شود. در شرایط گسترش بحران کرونا و امکان‌ناپذیری برگزاری مناسک، فرصت پیوند دوباره بازماندگان از آنها سلب شده و آنها را دچار فشارهای روحی و تألمات شدید ساخته و پیامدهای روانی جبران‌ناپذیری ایجاد خواهد کرد.


کرونا، داغ ننگ  و معضله طرد اجتماعی
داغ ننگ، برچسبی است که به دلیل قرار گرفتن در یک مقوله اجتماعی به برخی از افراد زده می‌شود. در نتیجه این عمل، فرد برچسب خورده، بخشی از منزلت و اعتبار اجتماعی را از دست داده و هویت اجتماعی فرد را دچار آسیب می‌کند. این مسئله در خصوص بسیاری از پدیده‌های دیگر نیز به کار می‌رود، مبتلایان به اچ آی وی، معلولان، مطلقه‌ها، زندانیان و بسیاری از گروه‌های دیگر، در زمره کسانی هستند که انگ بدنامی را تجربه می‌کنند. به دلیل فضای رسانه‌ای مرتبط با ویروس کرونا و جو روانی ایجاد شده در جامعه، افراد مبتلا و همچنین خانواده‌های این بیماران، در معرض این برچسب خطرناک هستند؛ مسئله‌ای که حتی پیامدهای بسیار طولانی‌تری نسبت به خود بیماری برای فرد به همراه دارد و در حالیکه این بیماران نیاز به حمایت اجتماعی بیشتری از سوی دیگران دارند اما ممکن است از سوی جامعه طرد شده و فعالیت اجتماعی آنها کاملا مختل شود. از سوی دیگر مطالب مبالغه آمیز و احساساتی رسانه‌ها می‌تواند به هراس اخلاقی بینجامد؛ اصطلاحی که جامعه‌شناسی برای توصیف واکنش‌های شدید متأثر از رسانه‌ها در برابر گروه خاص به کار می‌برند؛ ترسی شدید که دیگران از این بیماری و مبتلایان پیدا می‌کنند و در تعاملات اجتماعی با این افراد مؤثر بوده و در موارد شدیدتر سرمایه اجتماعی بین فردی را تضعیف سازد.
گروه‌های در حاشیه و طرد اجتماعی
گروه‌های درحاشیه به شهروندانی اشاره دارد که صدای آنان شنیده نمی‌شود و به دلیل فقر شدید و بیکاری و یا معضلاتی چون اعتیاد، از دسترسی به بسیاری از خدمات شهری محرومند. برای مثال یکی از گروه‌هایی که به دلیل به رسمیت شناخته‌نشدن در جامعه ایران هیج رسانه و صدایی نداشته‌اند، مهاجران افغان هستند. این مهاجران در حدود سه میلیون نفر تخمین زده می‌شوند که تقریبا نیمی از انان فاقد اوراق هویتی و رسمی اقامت بوده و از همه حقوق اجتماعی محروم هستند و عموما به عنوان کارگران در مشاغل سخت مشغول به کار هستند.  تعطیلی اقتصاد و کسادی بازار و کسب و کارها، بحران کرونا را برای انان به بحران مضاعف تبدیل می‌کند.
به طور مثال حمل و نقل عمومی یک امکانی است که اجازه می‌دهد گروه‌ها  و اقشار متنوع جامعه در همه شهر زیست کرده و احساس تعلق و پیوند ایجاد می‌کند. وقتی به دلیل تعطیلی شهرها و از کارافتادن خدمات عمومی مثل مترو و اتوبوس، بخشی از افراد امکان جابجایی برایشان وجود ندارد، خطر طرد اجتماعی بسیار افزایش می یابد. نرخ بیکاری به شدت بالا رفته و مشکلات دیگری نیز به همراه خواهد داشت. طرد اجتماعی در حقیقت سازوکاری است که طی آن بخشی از افراد جامعه، از مشارکت در جامعه بزرگتر و برخورداری از خدمات و امکانات عمومی محروم می‌شوند. نکته حائز اهمیت این است که ارتباط زیادی بین طرد اجتماعی و نوع جرم وجود دارد چراکه این افراد پیوندهایشان را از دست داده و احساس می‌کنند هیچ نفعی از جامعه به ایشان نمی‌رسد.
جمع‌بندی
در حقیقت بسیاری از آسیب‌های اجتماعی یادشده، مسائلی از پیش موجود بودند و اکنون در زمانه بحران، این معضلات مرئی شده و به شکلی دیگر تجربه می‌شوند. همه مسائل اجتماعی تاریخ‌مند بوده و بر بستری تاریخی شکل گرفته‌اند و این خصیصه در بحران‌ها نیز ارزش خود را از دست نخواهد داد. اگرچه بحران‌ها و مصایب جمعی، به شکلی خاص و تفریدی خود را نشان می‌دهند اما این تصور خطاست که آن را صرفا محصول ویژه بحران بدانیم. اینکه بحران را بستری بدانیم که معضلات ریشه‌دار و از پیش موجود را آشکار ساخته است، سخنی دقیق‌تر به نظر می‌رسد.

 

کلید واژه ها: کرونا فاصله گذاری اجتماعی کوید 19


نظر شما :