تأثیر کرونا بر دینداری ایرانیان
مسعود رهبری (دانشآموخته دکتری الهیات و پژوهشگر دین)
* آنچه در این جستار آمده، موضع دفتر مطالعات فرهنگی نیست و صرفا دیدگاههای نویسنده جستار است.
بسیاری از تحولات مبنایی در حوزه اندیشه دینی، که گاه منشأ دیگر دگرگونیها و تلاطمات در ساحات سیاسی و اجتماعی نیز شده است، از مواجهه با شرور نشأت گرفته است. تاریخ زیست دینی بشر بر روز زمین، چنان با شرور پیوند داشته است که بسیاری از مناسک و آیینهای دینی حاصل هراس نهادینه در جان انسان از خشم و طغیان طبیعت بوده است. پیروان ادیان ابراهیمی نیز که عموماً به خدایی شخصوار (personal) ایمان دارند، معمولاً بعد از مواجهه با حوادث هولانگیز و ناگوار، با «مسأله شر» و ابعاد گوناگون آن دست و پنجه نرم کردهاند و نظام اعتقادی و سبک زندگی دینی آنها پس از هر بلای فراگیری دستخوش بازخوانی و تحولات خرد و کلان گشته است. زلزلهها، سونامیها، آتشفشانها، کشتارهای وسیع و بیماریهای مسری و مهلک، در تاریخ این ادیان، همواره تلاطمهای اعتقادی و فرهنگی را به دنبال داشته است. شیوع بیماری مرگبار طاعون در ایران عصر صفوی، وقوع زلزله و سونامی لیسبون در اواسط قرن 18 میلادی، جنگ جهانی و نسلکشی یهودیان و... همه منشأ دگردیسیهای بزرگ الهیاتی، فرهنگی و اجتماعی بودهاند و گاه باعث تغییر در جغرافیای فرهنگی و سیاسی جهان شدهاند. در ماههای اخیر، شیوع بیماری کرونا در جهان و آمار نسبتاً زیاد مرگ و میر ناشی از آن نیز رنج و هراس فراگیر و مشترکی را در میان مردمان جهان، ازجمله پیروان ادیان به وجود آورده است که میتواند بسترساز انواع تحولات و دگردیسیها باشد. میزان و احتمال کشندگی این ویروس و آمار مرگ و میر بیماری حاصل از آن، هرچند از بسیاری بحرانهای سلامت در تاریخ بشری کمتر است، گستردگی ارتباطات و سهولت نشر اخبار در دنیای جدید، این امکان را فراهم آورده است که ذهن میلیاردها انسان شبانهروز به این بیماری مشغول و از درد و رنج پدید آمده در گوشهگوشه جهان با خبر و در هراس افتادن در دام بیماری روزگار بگذراند. در این جستار، چندوچون تأثیر این رنج و هراس فراگیر بر دینداری ایرانیان را بررسی میکنیم و احتمالات گوناگون را با نظر به دادههای موجود، از نظر میگذرانیم.
1. کرونا و ساحت عقلانی دین
«الی وایزل کودکیاش را در مجارستان فقط با یاد خدا سپری کرده بود و امیدوار بود روزی بتواند به عالم رمز و راز قباله پا گذارد. پسربچه بود که به آشویتس و سپس بوخنوالد بردندش. شب اولی که در اردوگاه مرگ بود، با دیدن دود سیاهی که از کوره آدمسوزی به آسمان تنوره میکشید، کورهای که جسد مادر و خواهراش را قرار بود در آن بیندازند، دانست که آن شعلهها ایمان او را نیز از بیخ و بن سوختهاند»
(کارن آرمسترانگ، تاریخ خداباوری، ترجمه محسن سپهر، ص 429).
خدایی که در ادیان ابراهیمی تصویر میشود، خدایی است همهدان (عالم مطلق)، همهتوان (قادر مطلق) و خیرخواه محض که با آدمیان رابطهای «شخصوار» (personal) برقرار میکند؛ یعنی از دردهای آدمی خبر دارد، نسبت به انسان، مهربان و شفیق است، دعا و استغاثه او را میشنود و میتواند به تمنّای آدمی پاسخ دهد. پرسش بزرگی که بههنگام وقوع شرورِ فراگیر و مصیبتبار در ذهن خداباوران ایجاد میشود این است که آیا تحقق شرور در عالم با وجود خداوندی که اوصاف پیشگفته را دارد سازگار است؟ آیا خدای همهدان نمیدانسته است جهانی که میآفریند حاوی دردها و رنجهای گزاف است؟ آیا خدای همهتوان نمیتوانسته است جهانی بیافریند که عاری از درد و رنج باشد؟ آیا خدای شفیق و خیرخواه نمیبایست از آفرینش جهانی که مشتمل بر شرور و درد و رنج گزاف است صرفنظر کند؟ فرد دیندار، در مواجهه با این پرسش، صرفاً با شبههای معرفتی روبهرو میشود و با مراجعه به ذخیره معرفتی خود، تلاش میکند بهنحوی وجود شرور را با وجود خدایی که قادر مطلق، عالم مطلق و خیرخواه محض است، سازگار کند. این پرسش در تاریخ کلام و فلسفه اسلامی پرسش تازهای نیست؛ حکما و الهیدانان مسلمان غالباً در آثار خود، در بحث از عدل الهی یا حسن و قبح افعال خداوند، به مسأله شرور و ربط و نسبت آن با اوصاف خداوند پرداختهاند. اما بهنظر میرسد در دنیای جدید و با پیچیدهتر شدن پرسشهایی که ازطرف اردوگاه در حال پیشرویِ خداناباوران در برابر پاسخهای کلاسیک به مسأله شر گذاشته شده است، یکی از دغدغههای معرفتی اندیشهورزان دینی در سالهای آینده، چه در نهاد حوزههای علمیه و چه در اردوگاه روشنفکری دینی، یافتن پاسخهایی نو به این مسأله خواهد بود. این تکاپوی معرفتی چهبسا پای نظریههای الهیاتی جدید و پاسخهای نو به مسألهی شر را که در دانش الهیات به «تئودیسه» (Theodicy) معروف است باز کند. تئودیسههایی که گاه برای دفاع از خداباوری در مواجه با شر، دست به تغییر تصویر الهیات سنتی از امر الوهی میزند.
در این میان، دور از انتظار نیست که دستکم در میانمدت، در بین اقشاری از جامعه ایران که در حوزه دین، اهل تحقیق و پرسشگریاند، شاهد فاصلهگیری از دیانت و گسترش ندانمانگاریهای الهیاتی باشیم و طبیعتاً این بخش از جامعه از بستر شبکههای مجازی و فضاهای غیر رسمی برای نشر نقدها و مخالفتهای خود با الهیات رسمی استفاده خواهند کرد. همچنین
2. کرونا و ساحت روانَشناختی دین
«خدا که روزگاری تسلی خاطر زندگیهای مختصرمان بود و پناهگاه ما در رنجها و مصائبمان، ظاهراً از صحنه ناپدید شده است... ما در اینجا با چیزی بسیار عمیقتر از کاهش ثروتمان، یا حتی مرگ میلیونها انسان مواجهایم؛ این خانهها و خزانههای ما نیستند که خالیاند؛ قلبهای ماست که خالی است... ما به دورانی از خستگی و دلمردگی قدم میگذاریم، شبیه آن دورانی که تشنهی تولد مسیح بود».
(ویل دورانت، دربارهی معنای زندگی، ترجمهی شهابالدین عباسی، صص 24 و 28)
ارتباط مؤمنان با خداوند، ارتباطی مبتنی بر اعتماد و امید است و بههنگام روبهرویی با شرور بزرگ، بهسبب رنجش عمیقی که حاصل میشود، ممکن است فرد دیندار دچار احساس غیبت، سکوت یا بیاعتنایی خداوند نسبت خویش شود و ادامه رابطه شورمندانه با ساحت الوهی برای او دشوار گردد. الهیدانان به این وجه از تأثیرگذاری شرور، پیامدهای اگزیستانس یا عاطفی شرور میگویند. این حالت بهویژه برای کسانی اتفاق میافتد که خودشان در شعاع حادثه قرار گرفتهاند و بهسبب آسیب جانی یا مالی ناشی از آن، سخت آزرده، افسرده و پریشاناند. پرسشی که فرد را در این وضعیت میآزارد این نیست که «چرا خدا روا دانست که شر در عالم به وجود آید؟»؛ بلکه این است که «چرا که خدا روا دانست که شر برای من رخ دهد؟». در این موقعیت، صرفاً ساحت معرفتی و عقلانی انسان نیست که با شرور مواجه است؛ بلکه احساسات، عواطف و هیجانات او نیز با هیبت و مهابت رنج و بلا دست به گریبان است. در این شرایط، آنچه او نیاز دارد دفاعیههای منطقی و فلسفی برای رفع تعارض شرور با وجود خداوند یا مصالحی که شرور در یک دنیای کلی و انتزاعی در پی دارد نیست؛ بلکه او در جستوجوی یافتن معنایی در رنجِ اینجایی و اکنونیِ خویش و التیامی درونی و ترمیم ارتباط خود با خداوند است. برای چنین کسی، صِرف پاسخهای نظری و الهیاتی کارساز نیست. او به تکیهگاهی از جنس تسلّی نیاز دارد و در پی آغوشی الوهی برای التیام است. مشکل او از جنس شبهه نیست که با پاسخ منطقی و فلسفی مرتفع شود، بلکه از جنس درد است و به مرهم و تسکین نیاز دارد. یکی از الهیدانان مسیحی بهنام جان فینبرگ، در کتاب خود بهنام «گونههای مسأله شر» اذعان میکند که بارها مؤمنانی را دیده است که تحت تأثیر وجه عاطفی شر، از ایمان دست شسته و به الحاد روی آوردهاند. او مینویسد: «همیشه فکر میکردم با طرح دلایل عقلانی برای فرد رنجکشیده، میتوان رابطه او با خدا را بهبود بخشید و به او کمک کرد که این رنج را بپذیرد و تحمل کند. البته اعتراف میکنم که این فکر فقط تا زمانی با من بود که برای خانواده خود من شرّی رخ داد». آنگاه پس از ذکر داستان بیماری واگیر همسر و احتمال مبتلابودن فرزندانش، اذعان میکند که در برابر این احساسات، دلایل عقلانی بهَشدت ناکارآمد و نامربوط هستند و هیچ دردی را دوا نمیکنند؛ در اینجا انسان فقط نیازمند آرامش است و اساساً این وجه از مسأله شر، سؤال از عدالت خدا نیست؛ بلکه سؤال از زندگی با خداست؛ آیا با وجود مسأله شر، باز میتوان با خدا زندگی کرد؟ (بهنقل از پورمحمدی، 1392).
دور از انتظار نیست که در پی بحران کرونا و مرگ و میر ناشی از آن و آسیبهای مالی و شغلی مهیبی که بر بخش بزرگی از جامعهی ایران تحمیل شده است، بخشی از جامعه دیندار، دستکم در کوتاهمدت با تبعات اگزیستانس شر کرونا مواجه شود. خانوادههای بسیاری در اثر این بیماری داغدار شدهاند و در تنهایی و بدون آیینهای سوگواری، عزیزان خود را غریبانه و بهشکلی نامتعارف به خاک سپردهاند. زیانهای مالی هنگفت، بیکاری، نگرانی از آینده و فشار شدید اقتصادی، به انواع پریشانیهای روانی دامن زده است. در این شرایط، یکی از احتمالات در حوزه دینداری، یأس و آزردگی از ساحت الوهی و احساس رهاشدگی و بیپناهی مضاعف است که ممکن است در کوتاهمدت پیامدهایی چون پوچگرایی، بیمعنایی، ناامیدی، افسردگی، و حتی پرخاشجویی را در درصدی از جامعه دامن بزند. اما این تمام ماجرا نیست. توماس فینچ، الهیدان مسیحی، در کتاب «تاریکی مبهم، یافتن راه خدا در میانه رنج» مینویسد: فقط در سیاهی است که چشم انسان بهَشدت به نور حساس است و هر نوری را حتی اگر ضعیف باشد، با تمام وجود درک میکند؛ بههمین ترتیب، فقط در سیاهیهای درد و غم است که چشم انسان نور خدا را میبیند و به آن حساس است. فقط در سیاهی است که چشم انسان بهشدت به نور حساس است» (بهنقل از پورمحمدی، 1392). مطالعات میدانی اخیری که بعد از بحران کرونا در ایران و امریکا انجام شده است، نشانگر افزایش چشمگیر تعداد افرادی است که در هفتههای گذشته، به دعا و استغاثه روی آوردهاند. حتی در کشور روسیه، گروهی از مردم، بالونی با عکس حضرت مسیح (ع) پرواز دادهاند و بر روی آن از مردم خواستهاند که از مسیح، طلب نجات کنند. نتایج مطالعات اجتماعی سالهای گذشته در امریکا نیز نشان میدهد که پس از بحرانهایی چون جنگ یا حادثه یازده سپتامبر، موجی از رویآوری به سمبلها، مناسک و اماکن مذهبی و پیوند با امر الوهی در میان شهروندن امریکایی به وجود آمده است. همه این علایم نشانگر این است که بحران کرونا، در کنار دامن زدن به تنشهایی روانی که چهبسا مایه ایجاد گسست از مذهب در میان بخشهایی از جامعه باشد، همهنگام، بستر روانی مساعدی برای بازگشت به دین و معنویت در میان عموم ایجاد میکند و این موج، دستکم تا هنگامی که هراس فراگیر از بیماری، بهدلیل نبود واکسن یا دارو برقرار است، پایدار خواهد ماند.
3. کرونا و ساحت مناسکی دین
شاید ملموسترین تأثیرات کرونا را بتوان در حوزه مناسکی دین جستوجو کرد. مناسک و آیینهای دینی، دستکم سه نقش را برای جامعه دینی ایفا میکنند: باورها و عواطف مذهبی را بهنحو نمادین، در حرکات اعضا و جوارح بدنی نمودار میکنند؛ به مذاهب و فرق مذهبی، یکپارچگی و هویت میبخشند؛ و امکانی برای برونریزی احساسات مذهبی و کسب آرامش و نشاط معنوی فراهم میآورند.
ساحت مناسکیِ دین بیشترین فراگیری را نسبت به دیگر ساحات دارد و میشود گفت دینداریِ بخش بزرگی از جامعهی دینی در پایبندی به مناسک دین خلاصه میشود. بهویژه اقشاری از جامعه که در زمینه تحصیلات، وضعیت اقتصادی و فرهنگ زندگی، جزو طبقات فرودستتر محسوب میشوند بیشترین علقه و علاقه را به ساحت مناسکی دین نشان میدهند و معابد، مساجد، کلیساها و زیارتگاهها، بهمثابه کانونهای دائمی و تاریخی تجمع دینداران مناسکگرا، جایگاهی کلیدی و تبدیلناپذیر در سبک دینداری آنان دارد. از همین روست که تعطیلی این مراکز برای پیشگیری از شیوع بیماری، تکانه ذهنی و روانی شدیدی به این بخش از جامعه دیندار وارد کرده و به مقاومتها و اعتراضهایی دامن زده است. مقاومت کلیسای ارتودوکس گرجستان در برابر توصیه به عدم برگزاری مراسم عید پاک، تجمع اعتراضی در برابر حرم حضرت معصومه و تلاش برای جلوگیری از بستهشدن حرم، اصرار خشونتبار یهودیان افراطی اسرائیل برای اجرای آیین نماز در کنار دیوار ندبه و... نمونههایی از واکنشهای هیستریک و ایدئولوژیک دینداران مناسکگرا به تعطیلی ناگزیر مکانهای مذهبی است. این واکنشها و فشار برای عادیسازی شرایط آمد و شد به این مکانها در ایران و دیگر جوامع مذهبی، احتمالاً با طولانیشدن دوره قرنطینه و تعطیلی اماکن مذهبی بیشتر خواهد شد و دولتها در برابر این فشار، ناچار به طیفی از واکنشها از تسلیمشدن به این فشار گرفته تا برخوردهای پلیسی خواهند بود و در هر صورت، جبههی جدیدی از کشمکش میان بخشی از جامعهی مذهبی و دولت تا پایان این دوران گشوده خواهد ماند.
اما باز این تمام ماجرا نیست. بخش قابل توجهی از دینداران مناسکگرا بهجای مقاومت و اعتراض به ممنوعیتهای ایجادشده، تلاش کردهاند هویت جمعی مذهبی خود را در قالب کنشهای دیگری چون تهیهی بستههای معیشتی و حمایتی از اقشار فرودست، ایجاد کارگاههای تولید اقلام بهداشتی، مشارکت داوطلبانه در گندزدایی از معابر و اماکن عمومی و برگزاری محافل، گردهمآییها، وبینارها، کلاسها و سخنرانیهای مذهبی بهصورت مجازی و در بستر شبکههای اجتماعی و نرمافزارها و اپلیکیشنهای گوناگون بازیابی کرده، استمرار بخشند. فرمهای ابتکاری برگزاری مناسک «عید پاک» مسیحیان در سراسر جهان، نمونهای از خلاقیت مجامع مذهبی برای سازگارسازی بعد مناسکی دین با شرایط اضطرار کرونایی است. امسال بسیاری از مسیحیان، آیینهای این عید را در داخل خودروها، یا نصب عکسهایشان بر روی صندلیهای خالی کلیسا، یا از طریق نرمافزارهای ارائهدهندهی خدمات کنفرانس مجازی و یا در بالکن یا پشتبام خانهها انجام دادند. در جامعهی مذهبی ایران نیز شمار زیادی از افرادی که در قالب امام جماعت، خطیب و سخنران مذهبی، مداح، هیأت امنای مساجد و حسینیهها، متولی زیارتگاهها و بقاع متبرکه و .... درای نقش اجتماعی ممتاز و نفوذ اجتماعی بودهاند، تلاش کردند حتی الامکان همین نقش را با استفاده از ابزارهای ارتباطی نوینی مثل ایجاد و مدیریت گروهها و کانالهای مذهبی در پیامرسانهایی چون واتساپ و تلگرام و بهرهگیری از ظرفیتهایی مثل مداحیها و سخنرانیهای لایو در اینستاگرام و همچنین راهاندازی پویشهای خیریهی مردمی ایفا کنند. حضور بخشی از روحانیان در بیمارستانها با لباسهای مخصوص کادر درمان (بهاستثنای عمامه) صرفنظر از انگیزههای خالصانه مذهبی، تلاشی است خودآگاه یا ناخودآگاه برای استمرار ایفای نقش مؤثر اجتماعی و پیشگیری از به حاشیه رفتن هستهی تبلیغیِ جامعهی دیندارانِ مناسکگرا در شرایط بحران کرونا.
به نظر میرسد سبکهای نوین برگزاری مناسک مذهبی در دوران پساکرونا نیز ادامه یابد و رفتهرفته محافل و نهادهای مجازی مذهبی در میان جامعه متدین با اقبال روزافزون مواجه شود. بهعبارت دیگر، در ازای محدودیتی که برای شکلگیری «جماعات» مذهبی در دنیای واقعی پیش آمده و ممکن است تا آیندهای نامعلوم کم و بیش ادامه داشته باشد، بر کم و کیف انواع «جماعات» مجازی اضافه خواهد شد و دینداران مناسکگرا تلاش خواهند خواهند کرد حتیالامکان اشکال بدیل مجازی مناسک مذهبی را ابداع و اجرا کنند.
4. کرونا و ساحت مدیریت دینی
در جوامعی مانند ایرانِ پس از انقلاب اسلامی، که دین جزو مبانی مشروعیتبخش و از منابع خطمشیگذاری و وضع قوانین و مقررات است، یکی از چالشهای پیشاروی مدیران و حاکمان، تعیین شعاع علممحوری و تخصصگرایی است. در طول چهار دههی گذشته، بسیاری از تعارضات و ناسازگاریهایی که بین یافتههای علمی و برداشتهای رسمی از دین به وجود آمده است، بهُسبب دایرهی تأثیر و میزان فراگیری محدودشان، معمولاً بدون اینکه هزینه اجتماعی تحملناپذیری داشته باشد، بهنفع دین حلوفصل شده است. اما در موضوع کرونا، حکومت دینی ناچار شده است رسماً، علناً و بهنحو سراسری، تمام شعایر و مناسک جمعی دینی را که مجاری اصلی راهبری ایدئولوژیک و بسیج قشر وفادار به قرائت رسمی از دین بوده است، بهنفع یافتهها و توصیههای دانش سکولار پزشکی تعطیل کند. چنین تصمیمی را هرچند میتوان بر پایه آموزههایی چون تقدم حفظ جان مسلمین مشروع تلقی کرد؛ پرسشی که بعد از این همواره پیش رو خواهد بود این است که اگر در مسأله کرونا میتوان امر سلامت جسمی را بر اساس تشخیص و توصیه دانش سکولار بر امر دینی تقدم بخشید، چرا در تمام مواردی که یافتهها و توصیههای علمی (چه در حوزهی علوم تجربی و چه در حوزه علوم انسانی) با سنتها و رویههای رایج جامعهی مذهبی در تعارض قرار میگیرد، کار را بهنفع علم فیصله نمیدهیم؟ چه دلیل قانعکنندهای در دست است که تقدم دانش سکولار بر امر دینی منحصر در کرونا باشد و سایر یافتههای مربوط به حوزه سلامت و بهداشت تن و روان را در بر نگیرد؟ حتی میشود پرسید اگر در یک حوزه تقدم یافتههای علمی بر دریافتهای دینی رواست، چرا این رَوایی به حوزههایی چون اقتصاد، آموزش، روانشناسی، مدیریت، سیاست، حقوق، قانونگذاری و حکمرانی تسری نیابد. ازاینرو، بهنظر میرسد در دوران پساکرونا، ربط و نسبت میان علم و دین، بهویژه در حوزه سیاستگذاری و حکمرانی، بار دیگر در مجامع فکری بالا گیرد و آستانه تحمل جامعه مذهبی در برابر علمگرایی سکولار در محک آزمون مجدد قرار گیرد.
نظر شما :