غائله طب اسلامی در دوره همهگیری کروناویروس
سیمین کاظمی (پزشک و دکترای جامعهشناسی)
با رویکرد کارکردگرایی، از دین به عنوان یک نهاد اجتماعی انتظار میرود، کارکردهایی برای حفظ نظام اجتماعی داشته باشد، البته در همین رویکرد دین میتواند کژکارکردهایی هم داشته باشد که در این مبحث به یکی از آنها پرداخته میشود و آن غائله طب اسلامی است که به خصوص در همهگیری کروناویروس فعالیت و تبلیغات کنشگران آن افزایش یافته و مدعی نظام شفابخشی مبتنی بر دین هستند.
افراد منتسب به این جریان، مخالف پزشکی مدرن هستند و انتقاداتی را مطرح میکنند که بخشی از آن توهمآمیز و ایدئولوژیک است و بخش دیگرش تقریباً شبیه انتقاداتی است که حدود نیم قرن پیش جامعهشناسان و اندیشمندان سایر حوزههای علوم انسانی درباره پزشکی بیان کردهاند، که از مشهورترین آنها میتوان به فوکو و ایوان ایلیچ اشاره کرد. نادیده گرفتن ابعاد روانشناختی و اجتماعی بیماری، قدرت و سلطه پزشکی و پزشکی پدرسالارانه، تجاریشدن پزشکی و بیطرف نبودنش، یاتروژنی در پزشکی و پزشکی شدن از جمله انتقادات رایجی هستند که عمدتاً جامعهشناسان درباره بیومدیسین مطرح میکنند. این انتقادات گاهی رادیکالتر بوده و برخی دستاوردهای مورد ادعای پزشکی نوین مثل بهبود وضعیت سلامت جامعه و کنترل بیماریهای عفونی و ... به چالش کشیده میشود و این دستاوردها به عوامل دیگری نسبت داده میشوند.
کنشگران طب اسلامی با ادبیات و ترمینولوژی مخصوص خودشان، برخی از این انتقادات را به پزشکی نوین وارد میکنند و البته چون به سلاح ایدئولوژی نیز مجهز هستند، خواستهشان یعنی برچیده شدن پزشکی نوین را با شعارهای انقلاب اسلامی پیوند میزنند و طب نوین را سند وابستگی به غرب معرفی و حتی به آن طب استعماری اطلاق میکنند. آنها بعد از این انتقادات بلافاصله جایگزین خودشان را معرفی میکنند که همان طب اسلامی است که ادعا میشود متکی به احادیث و روایتهای امامان شیعه است.
این کنشگران فقط به حوزه نظر محدود نیستند و فعالیتهای گستردهای شامل تولید و فروش دوا با نمایندههایی در نقاط مختلف کشور، برگزاری مجالس آموزش طب اسلامی، ملاقات با بیماران و طبابت، راهاندازی مراکز مشاوره تلفنی، سایتهای اینترنتی برای معرفی و فروش دوا و فعالیت در تلگرام واینستاگرام را صورت دادهاند. در دوره شیوع بیماری کروناویروس این فعالیتها تشدید شده و بازنمایی رسانهای بیشتری پیدا کرده و حتی توانستهاند مخاطبان بیشتری جلب کنند. هر چند برخی از شخصیتهای مذهبی، کنشگران طب اسلامی را جاعل و طب اسلامی را غیرمعتبر میدانند، اما واقعیت آن است که طب اسلامی و فعالانش، حمایت ابرازنشدهای هم در درون مجموعه قدرت سیاسی دارند، از این رو به نظر میرسد، نسبت به فعالیتشان به دیده خطاپوشی نگریسته میشود و علاوه بر آن از پایگاه اجتماعی هم برخوردارند که برخی اقشار مذهبی به آنها گرایش نشان میدهند.
در رویکرد جامعهشناختی به موضوع این پرسش شکل میگیرد که چرا طب اسلامی در دوره اپیدمی کروناویروس بیشتر از قبل توانست در فضای جامعه مطرح و معرفی شود. در پاسخ می توان گفت: اپیدمی کروناویروس به عنوان یک بیماری مُسری تنفسی که راه سرایت آسان و سریع دارد و تا حدی هم کشنده است، برای نظامهای مراقبت سلامت یک چالش غیرمنتظره و پیش بینی نشده بود. این اپیدمی درست زمانی ظهور کرد که اکثر نظامهای بهداشتی متوجه کنترل بیماریهای مزمن بودند و در حوزه بیماری واگیر به ریشهکنی بعضی بیماریهای از قبل مانده مثل سرخک و سل میاندیشیدند و آمادگی برای بیماری مُسری وجود نداشت. شیوع کروناویروس به عنوان یک بیماری ناشناخته و خطرناک برای نظامهای بهداشتی غیر منتظره بود و چون بیماری جدید و دانستهها درباره آن اندک بود و پزشکی رایج روش قطعی برای پیشگیری و درمان آن در دست نداشت. میتوان گفت پزشکی رایج در مواجهه با کروناویروس دچار عدم قطعیت و سردرگمی شده که هنوز هم ادامه دارد. این غیره منتظره بودن و محاسبه ناپذیربودن خطر کروناویروس و عدم قطعیت و سردرگمی که پزشکی در رابطه با این بیماری دچار آن شده است، یک ناکامی برای پزشکی رایج به حساب میآید و ظاهراً همین وضعیت موجب شده که راه برای اظهار نظرهای غیرعلمی و شبه علم باز شود؛ از تزریق مایع ضدعفونی تا خوردن فلان معجون آفریقایی تا طب چینی و انواع گیاهان و مواد و روشهای نیازموده و حتی خطرناک. در ایران هم کنشگران طب اسلامی چنین وضعیتی را که بر پزشکی رایج عارض شده به عنوان فرصتی برای طرح طب مورد ادعای شان به عنوان یک نظام شفابخشی جدید مغتنم شمرده و در این بازاری که هر کس متاع خویش را عرضه میکند با روغن بنفشه و عنبرنسارا و دواهای دیگرشان حاضر شدهاند.
در واقع اگر به علل احیای طب جایگزین و حوزه فعالیت آن نگاه کنیم، انواع طب جایگزین عمدتاً در حوزههایی فعال هستند که پزشکی رایج ادعایی درباره آن حوزهها ندارد و ادعای حل مشکلاتی را دارند که پزشکی رایج در حل آنها موفقیت کمتری داشته یا اعتراف میکند که هنوز موفق به یافتن راهکار یا درمانی برای آن مشکل نشده است. دقیقاً در همین موارد و به علت همین ضعفهای پزشکی رایج است که عرصه به دست رقیبان و حریفانی مثل انواع طب جایگزین افتاده است. داستان طب اسلامی و پزشکی رایج هم بخشی از این ماجراست. در دوره اپیدمی کروناویروس که پزشکی نوین به ضعف خویش در کنترل بیماری اعتراف کرده یا ضعف آن نمایان شده، طب اسلامی ادعای توانایی مقابله با این اپیدمی را مطرح میکند، بدون اینکه الزامی به اثبات این ادعاها به طور تجربی داشته باشد.
به نظر میرسد در چنین وضعیتی، طب اسلامی با اتکا به قدرت دین و استفاده از ابزار ایدئولوژی در پی تحمیل خود به نظام مراقبت سلامت ایران و برخورداری از منافع و امتیازات آن است. مشکل مدعیان نظام شفابخشی موسوم به طب اسلامی این است که برای ادعاهایش درصدد گرفتن اعتبار از دین است. برخلاف پزشکی علمی که برای هر روش تشخیصی و درمانی، مسئولیت علمی و قانونی دارد و باید بعد از اطمینان از اثربخشی و کم خطر بودن یک روش آن را به بیماران عرضه نماید، طب اسلامی تمام بار این مسئولیت را به دین واگذار میکند و زیر بار روش شناسی علم پزشکی نمیرود و درباره اثربخش نبودن یا خطرساز بودن ادعاهایش پاسخگو نیست. همین پاسخگو نبودن و اتکاء به قدرت دین و بعضی کانونها در قدرت سیاسی است که میتواند از کنشگران طب اسلامی، تهدیدی برای سلامت جامعه بسازد و از این رو شکلگیری آن نگران کننده به نظر برسد.
در حالیکه در دوره همهگیری کووید 19، نگرانی اصلی کنترل بیماری و اطمینان از دسترسی همگان به امکانات پیشگیری، تشخیص و درمان بیماری است، طب اسلامی یک موضوع گمراه کننده و انحرافی به نظر میرسد که کنشگران این حوزه برای مطامع و منافع خود به راه انداختهاند.
نظر شما :