پای دختران چگونه به زندان باز میشود؟
سمیه بهزادیپور (مشاور خانواده و روانشناس دختران)
سمیه بهزادیپور مشاور خانواده و روانشناس دخترانی که امروز در زندان و درگیر آسیبهای اجتماعی هستند، اکثرا از خانوادههای از هم پاشیده و ناکارآمد میآیند،خانوادههای ناکارآمد که فرزندان ناکارآمد و فاقد مهارت تحویل جامعه میدهند در واقع قربانی عوامل مختلفی همچون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی معنوی و مذهبی هستند، بهویژه اینکه متاسفانه در جامعه شاهد ضعیفشدن ارزشهای معنوی هستیم. ضعف ارزشهای معنوی باعث میشود که خطوط قرمز در نوجوان و جوان بهشدت کمرنگ شود و مسلما افرادی که خط قرمز یا چارچوبی برای خود قائل نیستند به هر کاری دست میزنند.آنچه من در ارتباط با دختران آسیبدیده تجربه کردم این است که اکثرا از خانوادههای از هم پاشیده و از کنار پدر، مادر یا برادر معتاد میآیند یا قربانی فقر هستند که این فقر فقط به فقر اقتصادی خلاصه نمیشود، بلکه شامل فقر عاطفی، روانی، فرهنگی و دوست داشتهشدن و محبت ... هم میشود.بررسی موارد مربوط به دختران درگیر آسیب نشان میدهد که همگی آنها بدون استثنا ارتباط خوبی با پدر نداشتهاند، همه دختران اذعان می کنند که پدرشان یا معتاد و یا درگیر آسیب های اجتماعی و اخلاقی و فرهنگی و ... بوده و به هیچ عنوان نسبت به اثرگذاری نقش کلیدی پدر در زندگی دختر آگاهی نداشته است و مسلما در چنین فضایی شاهد وقوع فجایع تلخی همچون فاجعه رومیناها و دختران آسیب دیده و محبوس در زندان خواهیم بود. اکثر این دختران بدون استثنا گرفتار خانوادههای معتاد، طلاق والدین حتی طلاق عاطفی پدر و مادر، فقر خانواده و آشفتگی خانواده در مهارت فرزندپروری بودهاند، آنچه مهم است و بیش از همه پدر باید به آن توجه داشته باشد این است که اگر پدرها میخواهند دختری به دور از آسیب اجتماعی داشته باشند، در وهله اول باید به مادر خانواده احترام بگذارند. در خانوادهای که دختران شاهد کتک خوردن و بیاحترامی به مادر هستند قطعا سلامت روانی باقی نمیماند، زنی برای مشاوره مراجعه کرد که به شدت در مقابل همسرش گارد میگرفت، از او پرسیدم که آیا دارای مادری هستی که به لحاظ خلقی بسیار مظلوم است و پاسخ او مثبت بود. مسلما دختری که شاهد کتکخوردن و بیاحترامی به مادر خود از سوی پدر باشد بهصورت غیرعادی و بیمارگونه در مقابل همسرش گارد روانی دارد و همواره به دنبال ثابتکردن خود به همسر است چراکه از دچار شدن به سرنوشت مادر خود هراس دارد.از دختری که شاهد انواع خشونتهاست چیزی باقی نمیماند، او در دوران نوجوانی دچار اختلال سلوک میشود و رفتارهای هنجارشکنانه خواهد داشت و قطعا در آینده شخصیتی ضد اجتماعی پیدا میکند. این اختلال که ریشه در خانواده دارد آینده این دختران را از همه جوانب فردی، شغلی، حرفهای، اجتماعی و خانوادگی تحت تاثیر قرار میدهد، همین اختلالها و رفتارهای هنجارشکنانه گاهی منجر به روانهشدن دختر به زندان میشود و یک سؤال اساسی مطرح میشود که آینده این دختر چه خواهد شد، البته از اینجا به بعد قطعا مسئولان ارشد و نمایندگان مجلس باید به این سوال پاسخ بدهند. زندانیشدن یک دختر تمام آینده او را تباه میکند، در اجتماع پذیرفته نمیشود، نمیتواند بهراحتی شغل پیدا کند، برخورد خانواده، اقوام و اطرافیان با او به نوعی خواهد بود که قطعا اعتبار و اعتماد به نفسی برایش باقی نمیگذارد و حتی شاید مجالی برای یک زندگی مشترک پیدا نکند و در واقع با زندانی شدن، عملا تمام آینده وی تحت تأثیرات منفی قرار میگیرد. زندانیشدن یک دختر اثرات دیگری هم دارد و باعث میشود که بزههای دیگری را در زندان فرا بگیرد و اگر خط قرمزی دارد، قبح و زشتی رد شدن از آن خط قرمز در زندان برایش از بین برود، از بین رفتن خطوط قرمز باعث میشود که این دختران تحریک شوند آنچه در زندان یاد گرفتهاند را در بیرون از زندان تجربه کنند، حتی گاه تیمهایی متشکل از این دختران در زندان شکل میگیرد تا پس از آزادی برای ارتکاب بزههای بزرگتر بهصورت حساب شدهتری همکاری داشته باشند و عملا زندانیشدن آنان به نتایج مثبت و تنبیه کارآمدی منتهی نمیشود. به طرز شگفتآوری در میان زندانیان با دختران باهوشی روبرو بودم. در واقع عموما افراد با ضریب هوشی بالاتر قدرت رسیکپذیری و خطرکردن بالاتری نسبت به دیگران دارند که برخورداری از این شاخصه در کنار خلاءهای عاطفی و اجتماعی و دوستان نامناسب آنان را بیشتر از دیگر همنوعانشان به سمت رفتارهای ناهنجار و آسیبهای اجتماعی می کشاند و این نکته ای است ضرورت نگاه ویژه از سوی مسئولان امر بویژه معاونت بانوان و زنان ریاست جمهوری و دیگر ارکان مرتبط با امور زنان، قوه قضائیه و نمایندگان مجلس را به مشکلات دختران و البته مسئله دختران زندانی دوچندان می کند.آیا بحث زنان اولویت مسئولان کشور است؟متاسفانه شاهد هستیم که مواردی همچون به ورزشگاه نرفتن زنان و دختران به بحث روز و اولویت تبدیل می شود در حالی که آسیب های اجتماعی بسیار بزرگتر و نیازها و ضرورت های بسیار با اهمیت تری نسبت به حضور زنان در ورزشگاه وجود دارد که باید به آنها پرداخت ولی متاسفانه در حال حاضر مواردی همچون همین مسئله که در میان مسائل و نیازهای دختران باید در اولویت های پایانی قرار بگیرد، به صورت کاذب در صدر موارد مرتبط با زنان و دختران قرار گرفته است.در وهله اول فکر و تلاش مان باید به این نکته معطوف باشد که چطور دختر، زن، مادر، مدیر و مسئول توانمند تربیت کنیم، افزود: امروز به جای توانمندسازی دختران و زنان، ورزشگاه نرفتن زنان فریاد زده می شود و این امر نشان می دهد که خواسته ها نسبت به آنچه در واقعیت ضرورت دارد، تا چه حد تنزل پیدا کرده است.خوشبختانه در ایران به عنوان یک کشور در حال توسعه سمن های فعالی داریم، اما نه در حوزه زنان. سمن های فعالی در حوزه محیط زیست و خیریه ها داریم، اما در استان مرکزی سمن توانمند در حوزه زنان نداریم و شاید نباید داشته باشیم! البته سمن های فعال در این حوزه محور کار خود را کارآفرینی قرار داده اند.از سال ۹۳ برگزاری کارگاه هایی ویژه پدران در خصوص نقش تعیین کننده پدر در تربیت دختران مطرح است، اما اخیرا کاری انجام شده است که در کشور مسبوق به سابقه نیست و آن برگزاری کارگاهی ویژه پدران کارمند دارای فرزند دختر نوجوان است که در این کارگاه ها بر نقش کلیدی پدر در جلوگیری از بروز آسیب های اجتماعی در میان دختران تاکید می شود و قطعا این امر می تواند آگاهی بخشی بالایی را بهمراه داشته باشد. تاکنون هیچ مسئولی در آمارها از تعداد دختران زندانی سخن نگفته یا من چیزی نیافتم که در این صورت هم آنقدر از آنان کم سخن گفته شده که یافتنش کیمیاست، البته آمار زنان زندانی اعلام می شود ولی آمار این دختران در جمع آمار کلی زنان زندانی بیان می شود، بدون توجه به اینکه آنها هنوز در آغاز راهند و با زن 50 ساله ای که در گوشه ای از زندان روزگار نامیمونش را سپری می کند فرق دارند.به هر حال اینکه شما آماری از آنان در اخبار رسمی و غیر رسمی نبینید، نافی این واقعیت تلخ که تعدادی از دختران این سرزمین بواسطه آسیب های اجتماعی مختلف در زندان هستند، نیست.این دختران با انگ "زندانی" به جامعه بازمی گردند، بازگشت بی افتخاری که ممکن است زندگی بیرون میله ها را برایشان از گذشته سخت تر کند و تحت تاثیر همین انگ، ضربه های مهلک تری از سوی خانواده و جامعه بدبین و ترشرو به آینده آنها زده شود.
دختران برای داشتن آینده روشن و زندگی بی آسیب و حاشیه، نیازمند آغوش امن خانواده هستند تا برای جبران کمبودهای عاطفی یا فرار از روزگار بعضا وحشتناکی که به آن دچارند به آغوش جامعه پناه نبرند، اینجاست که فقط با توانمندسازی خانواده ها و گوشزد کردن مهارت های فرزندپروری به آنها و صد البته کاهش زمینه های بروز آسیب های اجتماعی همچون فقر و اعتیاد می توان آینده این دسته از دختران آسیب پذیر این سرزمین را نجات داد.
شکی نیست که نقش مادران در تربیت، تعیین روش زندگی و سرنوشت دختران نقش اساسی و مهم است که نمی توان آنرا نادیده گرفت و بی توجه از کنار آن رد شد، بر این اساس، در گفتگوی دیگری با این مشاور خانواده نقش مادران را بر سرنوشت دختران بررسی خواهیم کرد.
نظر شما :