نگذاریم «انگ اجتماعی»، درد مضاعفی برای سوگواران شود

محمود آزادی (روانشناس و عضو فعال انجمن بین‌المللی سایکوآنکولوژی)
۲۵ آذر ۱۳۹۹ | ۱۰:۵۵ کد : ۲۵۷۶۹ دیدگاه
انسان معاصر شاید هیچ‌وقت به‌اندازه ۹ماه گذشته، نزدیکی زندگی و مرگ را تجربه نکرده‌باشد. هر روز در گوشه‌وکنار دنیا ازجمله ایران، با خبر مرگ صدها و هزاران انسان در اثر ابتلا به کرونا مواجه می‌شویم. در این میان، یکی از آثار مهمی که این روزگار کرونایی بر جامعه انسانی داشته، تغییر دادن سبک زندگی آنها حتی در مواجهه با مرگ عزیزان‌شان بوده. آنچه انسان حتی در مصائبی مانند جنگ، سیل و زلزله هم تجربه نکرده‌بود، به دست یک ویروس نحس بر سرش آمد.
نگذاریم «انگ اجتماعی»، درد مضاعفی برای سوگواران شود

سوگ، به یک غم و اندوه طولانی‌مدت بعد از فقدان عزیزان گفته می‌شود. در متون روانشناسی و درمانی هم یک مبحث وجود دارد با عنوان «درمان افراد داغدار»؛ که هم درمان انفرادی و هم گروه‌درمانی را شامل می‌شود. بعضی سوگ‌ها، خودبخود و بعد از گذشت مدتی، درمان و رفع می‌شود. اما در بعضی سوگ‌ها، فرد داغدیده نیاز به مراقبت بیشتری دارد. می‌بینید چندین سال از فوت عزیزش می‌گذرد اما به‌دلیل وابستگی‌های عاطفی عمیقی که با متوفی داشته، هنوز نتوانسته آن داغ را بپذیرد و با آن کنار بیاید. انگار از وقتی عزیزش را در درون خاک گذاشتند، بخشی از وجود او هم در خاک مانده. به این سوگ، «سوگ پیچیده» گفته می‌شود. سوگ پیچیده، می‌تواند آثار جدی و مخربی بر زندگی شخصی، اجتماعی و فعالیت‌های شغلی فرد بگذارد. انگار دیگر نمی‌تواند آن فرد سابق شود. خطاهایش در فعالیت‌های شغلی‌اش زیاد می‌شود، حواسش سر جایش نیست، حتی گاهی تمایل به خودکشی پیدا می‌کند. این سوگ پیچیده حتی می‌تواند بعد معنوی زندگی فرد را هم تحت‌الشعاع قرار دهد. ممکن است ارتباطش با خدا قطع شود. مدام می‌گوید: «چرا خدا به داد من نرسید؟ چرا عزیز من اینطور مرد؟ چرا این اتفاق باید برای بچه من/ مادر من می‌افتاد؟ خدایا چرا همسر مرا گرفتی؟ خدایا آن موقع که عزیز من در می‌کشید، تو کجا بودی؟ و...» و متأسفانه کرونا به این سوگ‌های عمیق، دامن زده‌است.
اخیراً در مشهد چند مراجعه‌کننده داشتم که هنوز از مرگ عزیزشان که بر اثر کرونا فوت کرده‌بود، در بهت بودند. می‌گفتند: «مادر من تازه می‌خواست مراسم عروسی بچه‌ش رو برگزار کنه، پدرم منتظر به دنیا اومدن نوه‌ش بود و... اما یک‌دفعه یک چیزی به اسم کرونا اومد و از ما گرفتش...» یعنی خانواده بعد از گذشت چند هفته از مرگ عزیزشان، هنوز در حالت فریز، انجماد و شوک هستند و هنوز هم نمی‌توانند این موضوع را بپذیرند. فرزندان یک خانواده که مادرشان را بر اثر کرونا از دست داده‌بودند، مدام می‌گفتند: «مامان رفت سبزی بخره. وقتی برگشت، حالش بد شد. بابا بردش بیمارستان. فقط یک هفته بیمارستان بود. دیگه برنگشت خونه...» این بچه‌ها بی‌مقدمه و بدون بیماری قبلی، مادرشان را از دست دادند و ازآنجاکه در مدت بستری بودنش در بیمارستان هم نتوانستند او را ببینند و یک‌دفعه با خبر فوتش مواجه شدند، دچار شوک شدیدی شده‌اند و هرچقدر هم می‌گذرد، نمی‌توانند این موضوع را هضم کنند.
 موضوعی که باید به آن توجه کنیم، موضوع «چگونه مردن» است. این، چگونه مردن، بسیار مهم است. اگر خانواده ببینند پدر یا مادر چند سال است با بیماری دست‌وپنجه نرم می‌کند، وقتی با فوت او مواجه شوند، راحت‌تر می‌توانند این موضوع را بپذیرند. اما وقتی پدر و مادر در صحت و سلامت داشتند زندگی می‌کردند، یک‌دفعه دچار یک ویروس شدند و بعد از یک هفته فوت کردند، آسیب‌های روحی شدیدی به خانواده وارد می‌شود. این شکل از مرگ عزیزان و لطمه‌های روحی آن برای بازماندگان، یک نوع سوگ خیلی خاص را ایجاد کرده که هنوز نمی‌توان اسمی روی آن گذاشت. این سوگ که به قشر خاصی اختصاص ندارد و با دغدغه‌ها و رنج‌های متفاوتی برای افراد همراه است، تا مدت‌ها نیاز به مطالعه و بررسی دارد. برای مثال، ما از روحانی گرفته تا پزشک در میان مراجعه‌کنندگان‌مان داشته‌ایم.
توجه به مبحث «چگونه مردن»، در نظام سلامت غرب، از سال‌ها قبل شروع شده‌است. این موضوع تحت عنوان «مرگ عزتمندانه و با کرامت»، از 5دهه قبل در طب مدرن مورد توجه قرار گرفت. ماجرا از وقتی شروع شد که یک بیمار سرطانی بی‌خانمان در یکی از خیابان‌های لندن فوت کرد. این اتفاق باعث شد کلیسای مسیحیت و برخی از پرستاران به انتقاد از وزارت بهداشت انگلستان بپردازند و به اینگونه مردن بیماران اعتراض کنند. آن زمان و در دهه 1960 وزارت بهداشت انگلستان یک شعار داشت با این مضمون: «مراقبت از گهواره تا گور». بعد از ماجرای مرگ آن بیمار بی‌خانمان، یک خانم پرستار به نام «سیسلی سندرز»، در جریان اعتراضاتی که شکل گرفت، این شعار را زیر سئوال برد و خطاب به مسئولان بهداشت و درمان انگلستان گفت: «مراقبت شما از بیماران در بیمارستان‌ها، همه‌جانبه نیست. شما بیمار را در بیمارستان بستری می‌کنید اما برای چگونه مردن او برنامه ندارید».
در نتیجه تلاش‌های خانم سندرز، مراکزی به‌نام «نقاهتخانه» در انگلیس شکل گرفت؛ مرکزی که بیمارانی که در مرحله پایان حیات خود و در آستانه مرگ بودند، به آنجا منتقل می‌شدند تا در شرایط مناسبی مرحله مرگ را پشت سر بگذارند. در آن نقاهتخانه‌ها، در کادر مراقبتی بیمار، الزاماً یک «مراقب معنوی» هم حضور داشت. آن تلاش‌ها باعث شد به بُعد معنوی و چگونه مردن بیماران در نقاهتخانه‌ها بسیار توجه شود، موضوعی که امروز هم به‌عنوان یک اصل رسمی در کشورهای پیشرفته مورد توجه قرار دارد. خوب است بدانید امروز 1433 نقاهتخانه در انگلیس وجود دارد و از بیمارانی که در مرحله پایان حیات هستند، در آن مراکز نگهداری می‌شود. بیماران در آستانه مرگ در نقاهتخانه این فرصت را پیدا می کردند که به جای بخش آی.سی.یو، در فضایی خارج از بیمارستان و در محیطی آرام با امکان دیدار خانواده، مرحله پایان حیات خود را بگذرانند دغدغه اصلی این بود که زمینه «مرگ کریمانه»، «مرگ با عزت» و «مرگ با کرامت» (Death With Dignity) برای بیماران فراهم شود و اتفاقی مثل مرگ آن بیمار سرطانی بی‌خانمان که لحظات دردناک آخر زندگی‌اش را در خیابان و در تنهایی گذراند، تکرار نشود. همین امروز هم پایان‌نامه‌ها و مقالات بسیار زیادی درباره «مرگ خوب» نوشته شده و می‌شود. ما در دین خودمان هم فراوان آیات و روایات مرتبط با مرگ خوب داریم.
در بحث ایجاد نقاهتخانه‌ها، موضوع حذف هزینه‌های مالی تحمیلی به خانواده بیماران در حال مرگ هم مطرح بود. روال معمول در بیمارستان‌ها به این ترتیب است که وقتی وخامت حال بیمار به اوج می‌رسد، او را به آی‌سی‌یو می‌برند که تحت مراقبت‌های ویژه قرار بگیرد. در بسیاری از موارد، مشخص است امیدی به بهبودی بیمار نیست اما به آی‌سی‌یو منتقل می‌شود و مدتی بعد هم فوت می‌کند. در این میان، فقط یک هزینه سنگین مالی به خانواده او تحمیل می‌شود. من موردی سراغ دارم که بیمار بعد از چندین روز نگهداری در آی‌سی‌یو از دنیا رفت و خانواده او هم داغدار شدند و هم به لحاظ مالی، ورشکست. اما بعد از ایجاد نقاهتخانه‌ها، وقتی مشخص می‌شد بیمار قابل درمان نیست، دیگر او را به بخش آی‌سی‌یو انتقال نمی‌دادند. مثلاً درمورد بیماران مبتلا به سرطان وقتی متخصصان یقین پیدا می‌کردند بیماری در تمام بدن پخش شده و درمان ندارد، بیمار را به‌جای آی‌سی‌یو به نقاهتخانه منتقل می‌کردند. در آنجا هم تا زمان مرگ در فضایی پر از آرامش و با هزینه‌ای بسیار پایین‌تر از آی‌سی‌یو از بیمار مراقبت می‌شد. البته ما هم چه به لحاظ اعتقادی و چه به لحاظ قوانین پزشکی با این مباحث بیگانه نیستیم.  ما بحث «چگونه مردن» را در کشور خودمان هم داریم و این موضوع، ذیل بحث حقوقِ «گیرندگان خدمت» از طرف وزارت بهداشت به بیمارستان‌های کشور ابلاغ شده‌است. یکی از این حقوق، مراقبت از افراد «محتضر»(در حال مرگ) است. وقتی نشانه‌ها و علائمی در بیمار پیدا شد که یقین پیدا کردیم به لحظه مرگ نزدیک است، باید کارهایی را برای او انجام دهیم. البته دین اسلام 14قرن قبل به موضوع مراقبت از محتضر توجه داشته و این موضوع آنقدر اهمیت دارد که یک فصل در رساله‌های مراجع تقلید به بحث «احتضار» اختصاص دارد. آنجا احکامی مطرح شده که باید برای فرد محتضر انجام شود؛ مثل رو به قبله کردن، قرار ندادن اشیای سنگین روی سینه بیمار (قرار دادن دستگاه شوک روی سینه بیمار هم مصداق همین مسئله است) و... موارد بسیاری در این زمینه از دیدگاه اسلام مطرح است که هنوز ساختارهای درمانی ما منطبق بر آن نیست و در بیمارستان‌های ما اجرا نمی‌شود.
 درواقع، می‌توانیم بگوییم کرونا در کنار رنج‌ها و تلخی‌هایش، حسن‌هایی هم داشته! کرونا نقاط ضعف ساختار سلامت ما را به ما نشان داد.  ببینید ما از یک طرف باید وضعیت حوزه پزشکی خودمان را با پزشکی کشورهای پیشرفته مقایسه کنیم. نتیجه این مقایسه این است که هنوز آن پروتکل‌هایی که باید برای مرحله مرگ بیماران ایجاد شود – مثل ایجاد نقاهتخانه‌ها – هنوز تعریف و ایجاد نشده‌است و آن کیفیت مردن که باید کریمانه و باعزت باشد، هنوز در بیمارستان‌های ما وجود ندارد.
از طرف دیگر، باید بگوییم ما با آن مرگ خوب موردنظر دین‌مان هم فاصله داریم. دین اسلام می‌گوید فرد مسلمان باید قبل از مرگ، طوری آماده شود که آمادگی مواجهه با آن ترس‌های لحظه مرگ را داشته‌باشد. به‌طور مثال باید خانواده و عزیزانش در آن لحظات در کنارش باشند و او بتواند حرف‌های آخرش را به آنها بزند؛ چه به لحاظ اخلاقی و بیان نصیحت برای فرزندان و بازماندگان و چه به‌لحاظ حقوقی و بیان وصیت. درست است که کووید 19 یک بیماری واگیردار خطرناک است و امکان حضور خانواده بیمار در کنارش وجود ندارد اما می‌توانستیم با استفاده از تکنولوژی و از طریق تماس تلفنی یا تماس تصویری، کاری کنیم بیمار قبل از مرگ بتواند گفت‌وگو و دیداری با خانواده‌اش داشته‌باشد. مطالعات نشان می‌دهد اگر چنین اتفاقی بیفتد، قدرت پذیرش خانواده‌ها بیشتر می‌شود و سوگ آنها هم کمتر و طبیعی‌تر خواهد شد.
بنابراین ما از همین حالا باید آستین‌هایمان را بالا بزنیم برای برطرف کردن این کاستی‌ها و نقاط ضعف. چون احتمال دارد در سال‌های آینده باز هم ما و مردم دنیا با چنین ویروس‌هایی مواجه شویم. بنابراین باید طوری عمل کنیم که بار دیگر غافلگیر نشویم. درواقع اگر قرار باشد کرونا، معلم ما باشد، یکی از مباحثی که باید از او درس بگیریم، این است که باید مراقبت‌های معنوی را در بخش‌های مختلف بیمارستان‌ها داشته‌باشیم، به‌ویژه بخش حساس بیمارانی که در مرحله پایان حیات قرار دارند.
به طور طبیعی، کشورهایی که زیرساخت‌های پزشکی‌شان را برای شرایط بحرانی آماده‌تر کرده‌بودند، در مقابل کرونا عملکرد بهتری داشتند.
ما هرگز منکر تلاش‌ها، زحمات و فداکاری‌های کادر درمانی و کارکنان بیمارستان‌های کشورمان در دوران کرونا نیستیم. ما هم همصدا با تمام مردم ایران، از این عزیزان سپاسگزار و قدردان زحماتشان هستیم. اما در کنار تمام خدمات‌رسانی‌ها، آنچه ما از نحوه مرگ بیماران مبتلا به کرونا در بیمارستان‌ها دیده‌ایم و درباره‌اش شنیده‌ایم، شرایط مناسبی نبوده و چنانچه ما زیرساخت‌های بهتری می‌داشتیم، این شرایط حتماً می‌توانست بهتر باشد. البته این نکته را تذکر می‌دهم که این نقاط ضعف و کاستی‌ها، فقط مختص نظام سلامت نیست. گزارش‌هایی که از قبرستان‌ها دریافت می‌کنیم هم گویای این است که شرایط غسل و تدفین فوت‌شدگان کرونا، آنگونه که باید، نبوده. ضمن تقدیر از زحمات طلبه‌ها و نیروهای جهادی که وارد عرصه تغسیل و تدفین اموات کرونایی شدند، باید بگوییم موارد فراوانی بوده که این فوت‌شدگان به شکل عزتمندانه و کریمانه غسل و تدفین نشده‌اند. بعضی رفتارها در این زمینه هم، بسیار مشکل‌ساز بوده.
مثلاً در برخی شهرها، فوت‌شدگان کرونا را به‌طور جداگانه در یک بخش خاص از قبرستان دفن می‌کردند. خب، این کار باعث ایجاد یک‌جور «انگ اجتماعی» برای خانواده‌های این افراد خواهد شد. و این ضربه روحی به آنها وارد می‌شود که در قبرستانی که همه اموات از همه اقشار در کنار هم دفن می‌شوند، عزیز ما را بردند در یک بخش مجزا دفن کردند. این در حالی است که طبق صحبت‌های کارشناسان، اگر دستورالعمل‌ها به‌درستی رعایت می‌شد، هیچ نگرانی بابت انتقال ویروس از پیکر متوفی به دیگران وجود نداشت. این موارد نشان می‌دهد ما برای مواجهه با چنین بحرانی، آمادگی نداشتیم؛ نه ساختارهایمان درست بوده و نه آموزش‌هایی برای روبه‌رو شدن با این شرایط داشته‌ایم. یک لحظه فکر کنیم اگر طلبه‌ها و نیروهای جهادی به‌صورت داوطلبانه پای کار غسل و تدفین فوت‌شدگان کرونا نمی‌آمدند، چه اتفاقی می‌افتاد؟ همین حالا و بعد از 9 ماه، گزارش‌هایی داریم که نشان می‌دهد در شهرهایی که طلبه‌های داوطلب حضور ندارند، غسل و تدفین اموات کرونایی، همچنان یک موضوع بغرنج است. گفته‌می‌شود در بعضی شهرها پیکر فوت‌شده کرونا را تحویل خانواده‌اش می‌دهند تا خودشان دفنش کنند! می‌گویند در بعضی شهرها اجازه خواندن نماز میت داده نشده. از این بدتر، شنیده‌ایم در بعضی موارد اتفاق افتاده که بعد از تدفین فوت‌شده کرونا، تابوت او را جلوی چشم خانواده‌اش آتش زده‌اند! هرکدام از این اتفاقات، می‌تواند آسیب‌های روحی جدی برای بازماندگان به همراه داشته‌باشد.
ببینید، وقوع مشکل یا بحران در هر جامعه‌ای، طبیعی است. اما مدیریت بحران، مهم‌تر از خود بحران است. در روانشناسی می‌گوییم: اضطراب، مسری است. درواقع یکی از مسری‌ترین بیماری‌های روانی است. اما اگر یک مدیریت بحران درست وجود داشته‌باشد، اضطراب کم و کمتر می‌شود. اگر ما از قبل آماده می‌بودیم و در زمان شیوع ویروس کرونا، مدیریت بحران درستی داشتیم، آرامش عمومی را حفظ می‌کردیم و آن همدلی‌هایی که دیدیم را بیشتر می‌کردیم، آن مشکلاتی که در غسل و کفن و دفن فوت‌شدگان کرونا در بعضی نقاط کشور دیدیم، ایجاد نمی‌شد.
قدم اول این است که خود وزارت بهداشت باید بحث ایجاد نقاهتخانه‌ها را به‌عنوان یک قانون در بحث حقوقِ «گیرندگان خدمت» مطرح کند. البته وزارت بهداشت یک دفترچه راهنما دارد به نام «راهنمای جامع اعتباربخشی ملی بیمارستان‌های ایران» که یک قسمت از آن به رعایت حقوق گیرندگان خدمت مرتبط است. بیمارانی که در بیمارستان بستری می‌شوند، گیرندگان خدمت محسوب می‌شوند. این بیماران مجموعه حقوقی دارند که در این دفترچه آمده و رعایت آن در بیمارستان‌ها الزامی است. یکی از بندهای حقوق مطرح‌شده برای گیرندگان خدمت، به «اقدامات، تسهیلات و امکانات لازم برای بیمارانی که مرحله پایان زندگی را می‌گذرانند» اختصاص دارد. مواردی از حقوق بیماران در آستانه مرگ در این دفترچه به این شرح است: حمایت از بیماران در حال احتضار و ترویج ارزش‌های انسانی، تداوم تکریم و ارج نهادن به مفهوم انسانی بیماران، ایجاد فرصت مصاحبت و حضور خانواده بیماران در حال احتضار، ایجاد فرصت مصاحبت با افرادی که بیمار مایل به دیدارشان است، ایجاد شرایط ویژه ازجمله رعایت آداب و رسوم و شعائر دینی، ایجاد فرصت ملاقات برای خانوده بیمار حتی در ساعات غیرملاقات و...
به همین دلیل است که می‌گوییم در ماجرای کرونا، حداقل توقع این بود که امکان دیدار مجازی بیماران در حال مرگ با خانواده‌شان فراهم می‌شد. یا در بحث مرگ بیماران مبتلا به کرونا، تا حد امکان از شرایط ناگوار جلوگیری می‌شد. اما متاسفانه ما در بیمارستان‌هایمان برای بحث مرگ، هیچ پروتکل اصولی و مشخصی نداریم. یک مثال برایتان بگویم. یکی از بهبودیافتگان کرونا تعریف می‌کرد: «یک شب، کادر درمانی بالای سر یکی از هم‌اتاقی‌هایمان آمدند و بعد از چند دقیقه، ملحفه یا کاور را رویش کشیدند و رفتند. از یکی‌شان پرسیدم: چه اتفاقی افتاد؟ گفت: از دنیا رفت! پرستاران رفتند و ما تا صبح در آن اتاق کنار آن فرد فوت‌شده ماندیم!» خب، ببینید چقدر ترسناک است. با آن ترسی که ما عموماً از مرگ و مرده داریم، می‌شود حدس زد بیماران حاضر در آن اتاق در آن شب چه ساعات سختی را گذرانده و این اتفاق چه تأثیر منفی بر روحیه آنها داشته‌است.
 این‌ها همان بحث مدیریت بحران است که اشاره شد. ما دستورالعمل نوشته‌شده داریم اما در اجرای آن موفق نبوده‌ایم. باز هم تاکید می‌کنم، قصد ما زیر سئوال بردن زحمات کادر عزیز درمانی کرونا نیست. باز هم به این عزیزان خداقوت می‌گوییم. این صحبت‌ها، فقط پیشنهاداتی برای آینده است. اینکه بیاییم زیرساخت‌هایمان را برای اجرای همان حقوقی که در دفترچه راهنمای موردتایید وزارت بهداشت ذکر شده، آماده کنیم. تصور کنید 20سال، 50سال بعد ویروس مثلاً کووید23 شیوع پیدا کند. آیا آن زمان زیرساخت‌های درمانی ما برای مقابله با آن آماده است؟ اگر زیرساخت‌هایمان آماده بود و این مدیریت بحران که می‌گوییم، انجام می‌شد، در بحث بازماندگان و مسائل مربوط به سوگ، شاهد این پیچیدگی که ما در بعضی از مراجعان می‌بینیم، نبودیم. ما هرچقدر کیفیت مرگ بیماران را بالا ببریم، به همان اندازه می‌توانیم در موضوع سوگ به بازماندگان کمک کنیم.
چقدر خوب است که هنوز فرصت داریم. معلوم نیست واکسن کرونا کی تولید شود و در دسترس همه قرار بگیرد که بخواهیم روی آن حساب کنیم. بنابراین بهتر است مجموعه‌ای از فعالیت‌ها را شروع کنیم تا بتوانیم در شرایط بحرانی عملکرد بهتری داشته‌باشیم.
 آنچه در غرب اتفاق افتاده، ایجاد نقاهتخانه‌ها در ساختار علوم پزشکی آنها به طور رسمی است؛ با تیم پزشکان و پرستاران و بر اساس پروتکل‌های خاص. این مراکز که به «هاسپیس»(hospice) معروف است، در فضایی خارج از بیمارستان و اغلب در فضایی باغ‌مانند و پر درخت و زیبا ایجاد می‌شود که هرچه بیشتر به بیمارانی که در مرحله پایان حیات هستند، آرامش بدهد. جالب است بدانید در این هاسپیس‌ها برای بیماران مسلمان، تدارک ویژه می‌بینند. یک کمد دعا در اتاق تعبیه کرده‌اند که مهر، جانماز، قرآن و کتاب دعا در آن است. شرایط وضو گرفتن را هم در اتاق فراهم کرده‌اند که بیمار بتواند آداب مذهبی‌اش را انجام دهد. اگر 50، 60 سال قبل آن فعالیت‌ها از طرف پرستاران و کشیش‌های کلیسا در غرب انجام گرفت و به ایجاد این نقاهتخانه‌ها منجر شد، الان هم جا دارد حوزه علمیه ما بیاید مطالبه کند که ما باید چنین فضاهایی برای بیماران در آستانه مرگ داشته‌باشیم.
اگر ما فضاهای مشخص و رسمی مثل هاسپیس‌ها در غرب داشته‌باشیم، مراقبتمان از بیمارانی که در مرحله پایان حیات هستند، متفاوت خواهد شد. ببینید ممکن است در مقاطعی مثل موج اول کرونا، طلبه‌های داوطلب و نیروهای جهادی بیایند وسط میدان و کار را به سرانجام برسانند اما این مدیریت بحران اصولی نیست. این مدیریت تصادفی است. در این شرایط، بعضی مناطق، نیروهای داوطلب دارند و کار غسل اموات کرونایی را انجام می‌دهند و بعضی نقاط، از این موضوع محروم می‌مانند. از آن طرف، این طلبه‌ها و جهادی‌ها یک ماه می‌توانند داوطلبانه پای این کار بایستند. اما حضورشان نمی‌تواند دائمی باشد و بالاخره باید به سراغ زندگی و کار خود بروند. بنابراین ما هم به ایجاد چنین فضاهای تخصصی با کادر رسمی نیاز داریم تا بتوانیم در شرایط بحرانی مدیریت بهتری داشته‌باشیم.
 وقتی پزشک بیمار و کمیسیون پزشکی تأیید می‌کنند دیگر درمان‌ها بر او اثر ندارد و کاری از دست آنها برنمی‌آید، بیمار به‌جای انتقال به آی‌سی‌یو، با اطلاع و رضایت خود و خانواده‌اش وارد هاسپیس می‌شود. در این مراکز، کادر مراقبتی از هنگام حضور بیمار تا هنگام فوت او و مرحله تدفینش در کنار او و خانواده‌اش هستند. خوب است بدانید در هاسپیس هیچ درمانی مبتنی بر تزریق و جراحی و... روی بیماران انجام نمی‌شود و فقط در محیطی آرام مراقبت‌های دارویی روی او انجام می‌شود. CPR و احیای قلبی هم درمورد بیماران بستری در هاسپیس انجام نمی‌شود و در حالت احتضار، چیز سنگین روی سینه‌اش گذاشته نمی‌شود. همان توصیه‌ای که دین اسلام درباره محتضر دارد. وقتی هم بیمار فوت می‌کند، نماینده‌ای از کلیسا به هاسپیس می‌آید برای انجام امور مربوط به آماده‌سازی دفن او.

جالب است بدانید در ایتالیا در برخی از بیمارستان‌ها چنین اتفاقی می‌افتد. در آن بیمارستان‌ها در فضای بیرون از بخش‌ها، یک اتاق وجود دارد به نام «اتاق سوگواری» که بیمار بعد از فوت به آنجا منتقل می‌شود. خانواده بیمار در آن اتاق حاضر می‌شوند و یک کشیش می‌آید و خبر فوت او را به خانواده‌اش می‌دهد. درواقع اولین مواجهه خانواده با موضوع مرگ عزیزشان در چنین فضای آرامی صورت می‌گیرد و درحالی‌که کشیش دعا می‌خواند، می‌توانند عزیزشان را ببینند، در کنارش اشک بریزند و در نهایت با او وداع کنند و بعدها هیچ حسرتی نداشته‌باشند. بعد از این مرحله، بیمار به سردخانه بیمارستان منتقل می‌شود تا آماده دفن شود.
حالا ببینید ما با آن سابقه فرهنگی و مذهبی‌مان و داشتن آن‌همه شعائر و مناسک برای بحث مرگ در دین اسلام، چقدر به وجود چنین فضاهایی نیاز داریم. بنابراین این یک مطالبه جدی است و لازم است نهادهای مرتبط مثل وزارت بهداشت، حوزه علمیه و سازمان‌های فرهنگی در این زمینه با هم هم‌اندیشی داشته‌باشند و در مبحث حقوق بیماران در آستانه مرگ و خانواده‌هایشان بازنگری کنند و با رفع خلأهای قانونی و حقوقی، شرایط را برای ایجاد مراکزی با ویژگی‌های نقاهتخانه فراهم کنند.
 یکی از مباحثی که در دوران کرونا شیوع بیشتری پیدا کرده، موضوع افسردگی است. افرادی که عزیزی را در این دوران از دست داده‌اند، به دلیل ارتباط عمیق عاطفی که با او داشتند و به دلیل کیفیت مرگ او و نداشتن امکان وداع و سوگواری معمول برای او، یک دوره افسردگی را سپری می‌کنند. اگر آمار فوتی‌های کرونایی‌مان 50 هزار نفر شده، این عدد را حداقل در 4(حداقل تعداد افراد خانواده هر متوفی) ضرب کنید، ببینید چه حجم خدمات مشاوره سوگ باید بدهیم؟ حالا با احتساب این عدد، ببینید چقدر بیمارستان‌های ما، صداوسیمای ما و حوزه‌های علمیه ما در این زمینه فعال‌اند؟ چقدر سخنرانی مذهبی در این زمینه داشته‌ایم؟ چقدر در رسانه ملی برنامه‌های مرتبط با این موضوع پخش شده؟ به اعتقاد من، صداوسیما می‌تواند مستندهایی درباره ماجرای بعد از فوت بیماران کرونایی بسازد و از غسل تا تدفین آنها را با کمک طلبه‌ها و جهادی‌ها نشان دهد. و این مستندها را هرازگاهی پخش کند تا دل مردم آرام بگیرد.
من همین‌جا از روحانیون و چهره‌های مذهبی درخواست می‌کنم در این روزهای کرونایی، سخنرانی‌هایی با موضوع رحمت خداوند بعد از مرگ داشته‌باشند و با بیان آیات و روایات در این زمینه، مردم را آرام کنند. می‌دانید، یکی از مستحبات مرحله احتضار این است که محتضر را به رحمت خدا امیدوار کنید تا ترسش کم‌تر شود. ما هم امیدواریم به رحمت خداوند. چون می‌دانیم خداوند ارحم‌الراحمین است و به لطف او دوباره عزیزان ازدست‌رفته‌مان را خواهیم دید. درواقع این یکی از نقاط تمایز مهم دین اسلام است؛ که داستان زندگی انسان‌ها را با مرگ، تمام‌شده نمی‌داند. امام علی(ع) هم می‌فرمایند: «الناس نیام، فإذا ماتوا انتبهوا»(مردم، در خوابند. وقتی بمیرند، بیدار می‌شوند). یادآوری این نکات، افراد را به آرامش می‌رساند. درواقع، تلاش ما این است که هرچقدر می‌توانیم بازماندگان سوگوار را به رحمت خداوند امیدوار کنیم. این همان کاری است که وقتی در مراسم ختم شرکت می‌کنیم، در مواجهه با داغدیدگان انجام می‌دهیم.

کلیدواژه‌ها: دیدگاه سوگواری سوگ


( ۳ )

نظر شما :