دانشگاه؛ چالش علم و قدرت/ سیر قانونی شدن استقلال دانشگاه
محمد ترکمان، جامعهشناس
سخن را با جملۀ دکتر عیسی صدیق شروع میکنم بیشتر نهضت فکری به دست ۴۲نفر صورت، و بیشتر مقدمات به دست آنها شکل گرفت.
پس از دارالفنون مدارسی برپا شد. یکی از مدارس، علوم سیاسی بود که در۱۳۷۷شمی تاسیس شد. مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی در سال ۱۳۰۵، در این ادوار داریم. در سال ۱۳۱۸ مدرسه فلاحت مظفری ایجاد شد. در اواخر دورۀ مظفری مدرسه ایران و آلمان شکل گرفت که بعد از جنگ جهانی اول تعطیل شد و چندسال بعد برپا شد. درالمعلمین در ۱۲۹۸ توسط فروغی ایجاد شد و پس از چند سال اسم آن تغییرکرد. در بهمن۱۳۱۳ دانشگاه تهران بدون استقلال مالی تاسیس میشود. مرحوم دکتر سیاسی وضع دانشگاه رابیان میکند؛ این مدرسه از زمانی که تاسیس شد به راحتی مسئولین آن عزل و نصب میشد و شورای دانشگاه فقط اسم بود و رای وزیر مهم بود و نظرات آنان را انجام میدادند.
حکمت در سال ۱۳۱۷ رئیس دانشگاه تهران بود. او در خاطرات مینویسد؛ نیم ساعت قبل از ظهر رئیس وزرا سمت من آمد و گفت باید عزل شوید. قهر و غضب شاه آسان نیست و باید خدا بخیر کند. حالم خوب نیست مثل مرده شدم هرچه پیش آید خوش آید.
فروغی نیز وضعی مثل حکمت داشته و از مراوده با خانواده خود نیز میترسید تا برای آنها نیز مشکلی پیش بیاید. در آن موقع گفته میشد یک استاد نباید جز درس کاری انجام دهد و تبلیغی بر خلاف کشور بکند.
مرحوم سیاسی با شاه صحبت میکند و میگوید چون استقلال مالی نداشتیم استقلال در دانشگاه نیز نداریم. دکتر مصدق نیز دربارۀ استقلال دانشگاه صحبت میکند، تصویب میشود ولی به آن عمل نمیشود و چندسال بعد دکتر مصدق از اختیارات خود استفاده میکند و قانون استقلال دانشگاه را تصوییب میکند و مصدق امیدوار بود که اقتدار کامل برای دانشگاه ایجاد شود. در ۱۶آذز میگویند چرا سیاسی در اعتراض شرکت کرده است و میگویند که عضو فاسد باید قطع شود و دانشگاه را فاسد میدانستند. پس از آن مسئله اخراج دکتر بازرگان پیش میآید. در آخر اشاره میکنم به خاطرات دکتر مجتهدی از دانشگاه شیراز که رئیس دانشگاه شیراز میشود ولی به خاطر دخالتهای انگلیسیها استعفا میکند
نظر شما :