در گفتوگوی با دکتر محمود مشفق مطرح شد؛
اگر وضعیت رشد جمعیت ایران به همین منوال پیش برود، کشور ما به یک «خانه سالمندان بزرگ» تبدیل میشود
محمود مشفق(جمعیت شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی)
اگرچه مشکلات اقتصادی بر کاهش نرخ باروری، تاثیر مستقیم میگذارد، اما عوامل متعددی هم وجود دارد که به کاهش رشد جمعیت ایران، دامن زده است. او با صراحت هشدار میدهد که «اگر وضعیت رشد جمعیت ایران به همین منوال پیش برود، کشور ما به یک خانه سالمندان بزرگ تبدیل خواهد شد. اگر وضعیت رشد جمعیت ایران به همین منوال پیش برود، کشور ما به یک خانه سالمندان بزرگ تبدیل خواهد شد. ایران برای مدتی از سال ۱۳۸۹ به بعد که سیاستهای کلی ابلاغی در حوزه جمعیت مطرح شد، یک ثبات و افزایش حداقلی داشته است. یعنی نرخ باروری ما که ۱.۸ بود به ۲.۱ رسید، اما از سال ۹۶ به بعد، نرخ باروری رو به کاهش رفت و اکنون تقریبا به همان نقطه قبلی یعنی ۱.۸ رسیده است. متأسفانه در کشور به ازای هر چهار ازدواج، یک طلاق و در استانهای بزرگ مثل تهران و البرز به ازای هر سه ازدواج، یک طلاق اتفاق میافتد. طلاق باعث اضمحلال خانواده میشود و وقتی خانواده اضمحلال پیدا میکند، باروری اتفاق نمیافتد. اینها زنجیرههای علت و معلولی هستند که به هم وصل هستند که در نهایت در کاهش رشد جمعیت، بسیار تأثیرگذار خواهد بود. اگر این سیاستهای ابلاغی اجرا نشود، سالخوردگی جمعیت، کمبود نیروی کار و کاهش توان درونی جمعیت را در آینده شاهد خواهیم بود. خالیشدن مرزها و مناطق پیرامونی کشور که مهمترین رکن امنیت داخلی کشور هستند و همینطور مهاجرت از روستاها به شهرهای بزرگ میتواند از دیگر آثار کاهش رشد جمعیت باشد که به مشکلات کلان شهرها هم دامن میزند. هرچه دولت از طریق رسانههایی که در اختیار دارد، به طور مستقیم به تبلیغ فرزندآوری اقدام کند، نتیجه کمتری خواهد دید. چرا که مردم تصور میکنند که دولت قرار است ما را مدیریت کند. بنابراین به جای این تبلیغات مستقیم، بهتر است برنامههایی تدوین و اجرا شود که به طور غیرمستقیم، سیاست رشد جمعیت را جهت دهد. علاوه بر کار فرهنگی و رسانه ای برای افزایش جمعیت، باید شرایط اقتصادی جامعه را هم بهبود بخشید تا خانواده ها به آینده اقتصادیشان، امید داشته باشند. پیشبینیهای جمعیتی که برای تحولات رشد جمعیت هر کشور انجام میشود، به دو صورت اتفاق می افتد. بخشی از آنها توسط جمعیت شناسان آن کشور و بخشی دیگر توسط موسسات بین المللی انجام می شود که در این حوزه، بخش جمعیت سازمان ملل موظف به انجام آن است.
برای پیشبینیهای جمعیتی، سه سناریو را با توجه روند تحولات جمعیت در نظر میگیرند؛ سناریو حدپایین، حد متوسط و حد بالا. تفاوت این سناریوها در بحث رشد جمعیت است، به این معنا که رشد جمعیت به صورت نزولی، متوسط یا صعودی بررسی میشود.
اینکه رشد جمعیت کشورها در کدام دسته قرار بگیرد، عمدتا به وضعیت باروری کشورها مربوط میشود. بنابراین سه فرض در نظر میگیرند. اول اینکه باروری رو به کاهش باشد و به زیر سطح جانشینی برود، دوم اینکه باروری در سطح جانشینی یا کمی بالاتر تداوم داشته باشد و سوم اینکه نرخ باروری افزایشی باشد. البته وضعیت کشورها با هم تفاوت است.
کشورهایی از جمله کشورهای حوزه اسکاندیناوی، اروپا، چین، ایران و روسیه، نرخ باروری رو به کاهش دارند. ایران برای مدتی از سال ۱۳۸۹ به بعد که سیاست های کلی ابلاغی در حوزه جمعیت مطرح شد، یک ثبات و افزایش حداقلی داشته است. یعنی نرخ باروری ما که ۱.۸ بود به ۲.۱ رسید، اما از سال ۹۶ به بعد، نرخ باروری رو به کاهش رفت و اکنون تقریبا به همان نقطه قبلی یعنی ۱.۸ رسیده است.
رشد جمعیت، تابعی از سطح باروری کل است. همانطور که باروری کاهش مییابد، رشد جمعیت هم به زیر یک درصد میرسد. فرض کنیم اگر سالانه یک میلیون و ۳۰۰ هزار تولد داشته باشیم، از طرفی تعداد فوتی ها ۳۹۵ هزار نفر باشد، اگر تعداد فوتیها را از باروریها کم کنیم، رشد طبیعی جمعیت ما به ۰.۹ می رسد. با توجه به اینکه باروری رو به کاهش است، پیش بینی آینده این روند به این مساله بستگی دارد که ما تا چه حد می توانیم سیاستهای ابلاغ شده جمعیتی را عملی و اجرایی کنیم. یکی از اهداف سیاستهای ابلاغی در حوزه جمعیت، افزایش نرخ باروری به بالای سطح جانشینی است. عملیشدن این سیاست، نیاز به یکسری زیرساختها و بسترها دارد. از جمله اینکه لازمه افزایش نرخ باروری، رشد آمار ازدواج است. این در حالی است که آمار ازدواج در کشور به مقدار قابل توجهی کاهش یافته و سن ازدواج نیز افزایش پیدا کرده است. بنابراین فراهم کردن زیرساخت های افزایش آمار ازدواج، در تحقق سیاستهای ابلاغی رهبری در حوزه جمعیت بسیار موثر است.
به این ترتیب، رسیدن نرخ باروری از ۱.۸ به ۲ به تخصیص میلیاردها تومان بودجه و فرهنگسازی حرفه ای نیاز دارد. فرهنگسازی در مورد اهمیت تشکیل و تشکل خانواده و تلاش برای کاهش نرخ طلاق به شدت احساس میشود، چرا که باروری تنها میتواند در بستر خانواده محقق شود. ابتدا باید ازدواج صورت گیرد، آن ازدواج تداوم یابد و سپس این خانواده پایدار و منسجم و دارای بنیانهای قوی، به باروری و فرزندآوری روی آورد.
اما در حال حاضر شاهدیم که از طرفی به دلیل مشکلات اقتصادی، ازدواج ها به تاخیر میافتد و از طرف دیگر، پایه و بنیان ازدواج به خاطر فرهنگهای غلط و آسیبهای اجتماعی بسیار متزلزل شده است. متاسفانه در این بین، تبلیغات رسانه های غربی هم به این آسیبها دامن میزند. امروزه شاهدیم که طلاق دیگر یک مساله تابو و منفور نیست. بنابراین وقتی تقدس ازدواج کاهش یافته و قبح طلاق از بین میرود، نتیجه آن، افزایش نرخ طلاق و آسیبهای پیرو آن خواهد بود. متاسفانه در کشور به ازای هر چهار ازدواج، یک طلاق و در استانهای بزرگ مثل تهران و البرز به ازای هر سه ازدواج، یک طلاق اتفاق میافتد. طلاق باعث اضمحلال خانواده میشود و وقتی خانواده اضمحلال پیدا میکند، باروری اتفاق نمی افتد. اینها زنجیره های علت و معلولی هستند که به هم وصل هستند که در نهایت در رشد جمعیت، بسیار تاثیرگذار خواهد بود. با افزایش طلاق، تعداد زن و مرد مطلقه افزایش پیدا می کند که به جریان عادی سازی طلاق در کشور دامن می زند. این مسائل در میزان رشد جمعیت، تاثیر مستقیم خواهد گذاشت. به نظرم ما باید تجربه تلخ دنیا را نگاه کنیم و درس بگیریم. همه کشورها در مسیر گذار جمعیتی، باروری شان کاهش می یابد. مثلا اروپا را از نظر رژیم باروری به دو قسمت تقسیم می کنند. یک دسته، سیستم های اجتماعی خانواده مدار و دسته دوم، سیستم های اجتماعی خانواده ستیز. منظور از خانواده ستیزی به این معنا نیست که سیاست های دولت علیه تشکیل و رشد خانواده هاست، بلکه به این معنا است که وضعیت اجتماعی و اقتصادی به نفع پایداری خانواده نیست، اما در کشورهایی که خانواده مدار هستند، نرخ باروری در آنها حداقل دو دهم بیشتر از کشورهایی است که خانواده ستیز هستند.
در آسیای شرقی میبینیم جوامعی که به تحکیم بنیان خانواده پرداختهاند و توانستهاند خانواده را ابقا کنند، وضعیت نرخ باروری بهتری دارند. البته منظور از تحکیم بنیان خانواده، شبکهسازی سرمایه اجتماعی است. مثلا سنگاپور که باروری پایینی داشت، سیاست جالبی را اتخاذ کرد. گفتند ما به زوجهای جوان برای تهیه مسکن، کمک مالی میکنیم، به این شرط که دو یا سه نسل پیش از آنها در کنار هم زندگی کرده باشند. یعنی پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ در کنار هم زندگی کرده باشند تا بتوانند روابط خانوادگی که در جامعه مدرن در حال فروپاشی است را زنده نگه دارند. در واقع خانوادهها، شبکههای اجتماعی هستند که همواره حامی همدیگر هستند. ریشه مساله کاهش جمعیت، تنها مشکلات اقتصادی جامعه نیست، بخش زیادی از آن مسائل فرهنگی است. مثلا عده زیادی هستند که مشکل مالی ندارند و میتوانند مثلا ماهی یک میلیون تومان نیز برای شهریه مهدکودک فرزند خود بپردازند، اما باز هم خیلی از آنها نگرانند که در مهد کودک با فرزندشان چگونه برخورد میشود. خیلی از آنها ترجیح میدهند به جای اینکه شش روز در هفته فرزندشان را به مهدکودک بسپارند، فرزندشان دو روز در مهدکودک و باقی روزها را نزد پدربزرگ و مادربزرگ کودک باشد. پس نیاز است که تدابیری سنجیده شود که این زنجیره اجتماعی محکم و بادوام، رشد یابد.
برای حل مشکل باروری نباید به طور مستقیم به مردم گفت بچه بیاورید. بلکه باید غیرمستقیم به این مساله پرداخت. در حقیقت عددها و کمیتها برآیند یکسری شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. پس باید روی این شرایط کار کرد تا برآیند آن تغییر کند. مثلا باید ابتدا روی استحکام خانواده، سرمایه اجتماعی خانوادگی، کاهش آمار طلاق و… تمرکز شود تا نتیجه آن، یعنی تغییر در نرخ باروری را شاهد باشیم.
قطعا برای افزایش جمعیت کشور باید شرایط اقتصادی جامعه را بهبود بخشید تا خانوادهها به آینده اقتصادیشان، امید داشته باشند، اما باید همزمان روی مسائل فرهنگی هم کار کرد. معتقدم هرچه دولت از طریق رسانههایی که در دست دارد، بیشتر به این آمار و ارقام دامن بزند و به طور مستقیم به تبلیغ فرزندآوری اقدام کند، نتیجه کمتری خواهد دید. چرا که مردم تصور میکنند که دولت قرار است ما را مدیریت کند. بنابراین بهجای اینکه ماهیت مستقیم برنامه ها در رسانه ها اعلام شود، بهتر است برنامههایی تدوین و اجرا شود که به طور غیرمستقیم، سیاست رشد جمعیت را جهت دهد. جمعیت برای همه دولها و حکومتها یک مفهوم حیاتی است. جامعه بدون جمعیت هیچ مفهومی نخواهد داشت. نه تنها تعداد جمعیت بلکه ترکیب، رشد و ساختار آن هم مهم است. اگر وضعیت رشد جمعیت کشور ما به همین منوال پیش برود، کشور ما به یک خانه سالمندان بزرگ تبدیل خواهد شد. همانطور که در دورههایی، نیاز به مدارس ابتدایی و مهدهای کودک بیش از هر چیزی در کشور احساس میشد، در آینده به خانه سالمندان بیشتری نیاز خواهیم داشت.
جمعیت هر کشور باید با یک تعادل و توازن درونی و بیرونی همراه باشد که جمعیت بتواند به استحکام و بقای نظام اجتماعی کمک کند. نگاه سیاستهای ابلاغی رهبری هم به این متعادلسازی کمی و کیفی جمعیت دوخته شده است. یعنی هم به رشد کمی جمعیت توجه میکند که کشور دچار پیری و کمبود نیروی انسانی نشود، از طرف دیگر، به افزایش امید به زندگی، رونق سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی، کاهش آسیبهای اجتماعی و حتی بازتوزیع جمعیت در پهنه کشور توجه میکند.
حال سوال این است که آیا ما به هنگام تدوین برنامهها، به این موارد توجه کردهایم یا تنها روی کاغذ به آنها بها دادهایم؟ بنابراین اگر این سیاستهای ابلاغی اجرا نشود، سالخوردگی جمعیت، کمبود نیروی کار و کاهش توان درونی جمعیت را در آینده شاهد خواهیم بود. خالیشدن مرزها و مناطق پیرامونی کشور که مهمترین رکن امنیت داخلی کشور هستند و همینطور مهاجرت از روستاها به شهرهای بزرگ میتواند از دیگر آثار کاهش رشد جمعیت باشد که به مشکلات کلان شهرها هم دامن میزند. در این صورت نظام اجتماعی نیز دچار یک شرایط «آنومیک» و نابهنجاری میشود که کنترل و هدایت آن، با مشکلات زیادی مواجه خواهد بود.
نظر شما :