فرار دختران از خانه به قصد اخذ مجوز ازدواج در تالش

شیوا پروائی (دکترای جامعه‌‌شناسی دانشگاه تهران)
۰۱ تیر ۱۳۹۹ | ۱۴:۵۴ کد : ۱۹۲۴۸ دیدگاه
قتل رومینا زمانی می‌تواند موجب تغییرات فرهنگی در این منطقه شود که در سطح ساختاری، الزامات حقوقی و قانونی مناسبی اتخاذ شود تا نه تنها تسهیل‌کننده‌ای برای وقوع چنین رخدادهایی فراهم نباشد بلکه بازدارنده‌های حقوقی و قانونی محکمی نیز وجود داشته باشد تا جلوی قتل‌های ناموسی، خشونت‌های خانگی، فرار دختران، ازدواج زودهنگام و کودک‌همسری گرفته شود.
فرار دختران از خانه به قصد اخذ مجوز ازدواج در تالش

فرار دختران از خانه به قصد اخذ مجوز ازدواج به وفور در روستاها و شهرهای تالش دیده می‌شود. فرار دختران در فرهنگ تالشی‌ها یک سنت دیرین است. فرار یک پدیده فرانسلی است که طی چند دهه اخیر در نسل‌های مختلف تداوم داشته است؛ نه فقط در بین دخترانِ نسل گذشته یعنی نسل مادربزرگان، مادران و خواهران ما، بلکه حتی در بین دختران دهه هفتادی و امروز در بین رومیناهای دهه هشتادی نیز فرار از خانه به قصد ازدواج دیده می¬ شود. اینکه چرا این سنت دیرین همچنان تداوم دارد، جای سوال است! به نظر می‌رسد تداوم آن به کارکردهایش در یک جامعه و فرهنگ سنتی برمی‌گردد. سالیان سال است که بخشی از دختران برای ازدواج، فرار را انتخاب می‌کنند و از این طریق در برابر قدرت و اقتدار پدر، مقاومت می‌کنند؛ درواقع فرار دختران به یکی از راهکارهای مهم ایجاد فشار اجتماعی و فرهنگی برای والدین مبدل گشته است. فرار دختران برای خودشان و خانواده‌هایشان یک بازی برد و باخت است. دختران با عمل فرار می‌توانند از اقتدار پدر و خانواده پدری بکاهند و با ایجاد فشار به تصمیم فردی خود نائل شوند اما نباید فراموش کرد که با این تصمیم، قدرت چانه‌زنی آن‌ها از همان اوایل شروع زندگی متأهلی کاهش می‌یابد. دختران و پسرانی که فرار می‌‌کنند درواقع از ناموس‌پرستی به نفع خود بهره می‌برند چرا که سعی دارند با جریحه‌دار کردن آبرو و غیرت پدر و دیگر مردان خانواده به هدف خود برسند. در اقدام فرار، پدر اقتدار خود را از دست رفته می‌بیند و درنهایت به خاطر حفظ آبروی خانوادگی، مجوز ازدواج می‌دهد.
فرار دختران برای خانواده‌ها نیز دارای کارکرد است؛ باورش سخت است اما هستند خانواده‌هایی که در این بحران‌های اقتصادی و تورم‌ها و ابرتورم‌ها از فرار دختران خود خوشحال می‌شوند! چرا که این سبک از ازدواج یکی از کم‌هزینه‌ترین و سهل‌گیرانه‌ترین نوع ازدواج است. در میان خانواده‌هایی که در کشاکش این تلاطم‌های اقتصادی، توان خرید جهیزیه، توانایی تأمین مسکن، قدرت برگزاری مراسم عروسی، خرید طلا و دیگر انتظارات مرتبط با ازدواج را ندارند، این سبک از ازدواج‌ها همچنان طرفداران زیادی دارد. جامعه‌ای که اقتصاد بخش زیادی از خانواده‌های آن بر کارگری روزمزد متکی است؛ یعنی شغلی بدون هرگونه امنیت شغلی و تضمین سال‌های پیری یعنی بیمه بازنشستگی. اگر در گذشته به دامداری و کشاورزی می‌پرداختند، امروز کم‌آبی به آنجا هم رسیده و کارگری غلبه یافته است. برخی دام‌های خود را فروخته‌اند، از جنگل‌ها و ییلاق‌ها به روستاهای اطراف شهر آمده‌اند و در باغ‌های کیوی که روزی شالیزارهای برنج بود، کار می‌کنند. در انبارها و سردخانه‌هایی که به تازگی تأسیس شده است مشغول شده‌اند و به صورت روزمرد، کسب معاش می‌کنند. در چنین جامعه‌ای، این سبک از ازدواج‌ها همچنان دارای کارکرد است. بنابراین کارکردها و مزایای فرار به قصد ازدواج است که تداوم این سنت را موجب می‌شود. فرار هم برای پسر و خانواده پسر و هم برای دختر و خانواده او دارای کارکرد است اما در این میان بنظر می‌رسد که در یک جامعه سنتی و توأم با ایدئولوژی‌های جنسیتی و فرهنگ مردسالاری، باخت‌های آن برای دختران و خانواده‌‌های شان بیشتر است چرا که دختران با عمل فرار، غیرت و آبروی خانوادگی خود را نشانه می‌روند که پیامدهای آن می‌تواند تا سالیان سال در مسیر زندگی‌شان حضور داشته باشد.
در فاجعه قتل رومینا، رابطه‌ای شکل گرفته و فراری به قصد ازدواج رخ داده درحالی که پدر خانواده، مخالف این ازدواج است. پدر از سویی، قدرت و اقتدار خود را از دست رفته می‌بیند اما از سوی دیگر از جانب اقوام نزدیک و دور و حتی همسایگان، برچسب بی‌آبرویی و بی‌غیرتی می‌خورد. او از این برچسب‌ها می‌هراسد و تلاش می‌کند تا از آبروی خانوادگی خود پاسداری کند. او با سر بریدن دختر می‌خواهد داغ ننگ آبروریزی و بی‌غیرتی را از خود و خانواده‌اش بزداید چرا که در این جامعه غیرت، ناموس و آبرو ستایش می‌شود و همین ناموس‌پرستی جوامع سنتی موجب می‌شود هر گونه هنجارشکنی از سوی فرد، مستوجب گناه و مجازات باشد.
می‌دانیم که قتل رومینا محصول عوامل چندگانه‌ای است. باید توجه داشت این قتل در چه بستری اتفاق افتاده است؛ فهم علل زمینه‌ای بسترساز بسیار مهم است. ابتدا باید این جامعه را شناخت. علاوه بر این نمی‌توان تنها با یک لنز به این ماجرا نگاه کرد بلکه تحلیل دقیق‌تر این اتفاقِ دردناک نیازمند آن است که از زوایای مختلف به این ماجرا نگاه کرد. این‌گونه قتل‌ها یعنی قتل‌های ناموسی، یک پدیده فردی نیست بلکه پدیده اجتماعی و فرهنگی است و شناسایی ریشه‌‌های اجتماعی و فرهنگی این پدیده نیازمند تحلیل‌های چندبعدی است. اگر با لنز تحلیل فرهنگی به این موضوع توجه کنیم، عوامل فرهنگی در تحلیل ریشه‌های قتل رومینا بسیار مهم است. در این مناطق، کودک‌همسری بسیار رایج است؛ دختران در سنین پایین ازدواج می‌کنند، تحصیل را رها می‌کنند و بلافاصله صاحب فرزند می‌شوند. برای خانواده‌ها امری رایج است که دختران خود را در سنین پایین به خانه بخت بفرستند. درباره فرار دختران از منزل به قصد ازدواج نیز که یک سنت و فرهنگ دیرین است بسیار صحبت شد. تحقیقات میدانی حکایت‌گر آن است که در این جامعه، فرار دختران به قصد ازدواج و کودک‌همسری، پدیده‌ای رایج و مسئله‌ای تقریباً حل‌شده است اما در این میان، چیزی که قتل رومینا را آفریده، جریحه‌دار شدن غیرت مردانگی پدر زیر فشارهای فرهنگی و اجتماعی است؛ یعنی ورود عکس‌ها و فیلم‌های رومینا در شبکه‌های اجتماعی مجازی و واکنش جامعه محلی و فشارهای خانوادگی و اجتماعی تحمیلی بر پدر خانواده. اقدامی که گفته می‌شود از سوی بهمن صورت گرفته است. پدر توانِ تصورِ حضور عکس‌ها و فیلم‌های ناموس خود در معرض تماشای عمومی را ندارد. بهمن با این اقدام می‌خواسته پدر را مجدداً تحت فشار قرار دهد تا مجوز ازدواج‌شان صادر شود چرا که در این دیار، آبرو و ناموس، تکنیک برجسته‌ای برای ایجاد فشار است که گاه پسران به مثابه حربه فشار از آن بهره می‌برند. بهمن به تکنیک ناموس‌پرستی توسل می‌‌کند بلکه موفق شود اما پدر تصمیم می‌گیرد ناموسش را حذف کند چون احساس می‌کند توان مراقبت از ناموسش را ندارد و تنها با حذف او می‌تواند از ناموس خود پاسداری کند.
باید اشاره کرد که در ماجرای فرار رومینا و بهمن به‌نظر می‌رسد اقتضائات و آداب یک جامعه‌ سنتی نیز رعایت نشده است بلکه سنت فرار با مظاهری مدرن در هم آمیخته شده است که می‌تواند در یک جامعه سنتی روستایی، پدیده قابل تأملی باشد. به‌نظر می‌رسد نسل جدید با ابزارهای مدرنی که در اختیار داشته، تلاش کرده است از همه مرزها و خط قرمزها گذر کند. اما در این میان باید جهل فرهنگی را هم اضافه کرد که در فقر فرهنگی، فقدان سواد ارتباطی، عدم برخورداری از سواد جنسی و سواد حقوقی، حضور تعصبات جنسیتی، قومیتی و مذهبی، عدم توانایی مدیریت خشم، نبود فرهنگ استفاده از مشاوره و مواردی از این قبیل دیده می‌شود. مظاهر جهل فرهنگی در این مناطق با شدت بالایی در جریان است و افراد راه‌های مواجهه با چالش‌ها، تفاوت‌ها و تعصبات را نیاموخته‌اند. به‌نظر می‌رسد نظام آموزشی و حتی دانشگاهی نیز در این منطقه بی‌کارکرد شده است و قادر به رقم‌زدن تغییرات فرهنگی نیست. در این دیار، تغییرات فرهنگی، بسیار کند پیش می‌رود و تنها رنگ و بوی ظواهری از این فرهنگ و سبک زندگی مدرن را می‌توان در نوع پوشش و آرایش زنان این دیار، سبک چیدمان منزل، مصرف ماهواره‌ای و استفاده از شبکه‌های اجتماعی دید که پیامدهای مخربی را در جامعه محلی بر جای گذاشته است. ظاهر رومینا به‌نظر می‌رسد مدرن است اما او همچنان اسیر فرهنگ سنتی است. او همچنان می‌خواهد مثل مادربزرگان و مادران این دیار در سن پایین ازدواج کند؛ از تکنیک‌های آنها هم استفاده می‌کند یعنی فرار. این جامعه اسیر جهل فرهنگی است؛ جامعه‌ای که در آن همچنان تولد فرزند پسر ستایش و تولد فرزند دختر نکوهش می‌شود. جامعه‌ای که در آن پسر 29 ساله هنوز معنای رابطه عاطفی را نمی‌داند؛ او از یک‌سو از رابطه تلفنی‌اش با رومینا صحبت می‌کند اما از سوی دیگر اظهار می‌کند با رومینا رابطه عاطفی نداشته است. جالب است که در جایی دیگر از حرف‌هایش می‌گوید ما عاشق هم بودیم. همه این‌ها سطح سواد فرهنگی و ارتباطی او را نشان می‌‌دهد. اما نباید فراموش کرد که بهمن یک نکته را خوب یاد گرفته است؛ او در گفته‌هایش می‌گوید که فرار دختران و فراری‌دادن دختران و ازدواج در سن پایین در این دیار یک امر عادی است. یک سنت دیرین است که در خانواده‌ها نسل اندر نسل رواج دارد.
حرکت پدر رومینا حتی اگر نشانه‌ای از مقاومت در برابر کودک‌همسری باشد اما او دانش، روش و شیوه مقاومت را نمی‌دانست. او نمی‌دانست با دختر کودک خود چگونه باید رفتار کند. توان اقناع فرزند خود را نداشت چون خود آموزش ندیده و بی‌مهارت است. او در جامعه‌ای زیسته است که از روابط پیش از ازدواج و از بین رفتن بکارت دختر به شدت می‌هراسد و آن را ننگی تمام‌عیار می‌داند به حدی که دختر را مستحق مرگ می‌داند. او در جامعه‌ای زیسته‌است که همیشه سنگ آبرو را به سینه می‌زند. در این اجتماعات آبرو است که حرف اول را می‌زند به نحوی که حتی پدر قتل دختر را بر گزینه‌های دیگر ترجیح می‌دهد. به نظر می‌رسد پدر با سر بریدن دختر می‌خواهد داغ ننگ آبروریزی را از خود و خانواده‌اش بزداید. چرا که یکی از مهم‌ترین ترس‌ها در این جوامع، ترس از نگاه‌ها، حرف‌ها و برچسب‌های مردم است. حرف‌های مردم از جان فرزندشان هم مهم‌تر است. آنها تاب تحمل حرف‌های دیگران را ندارند. در پایان باید گفت رومینا، پدر رومینا و بهمن، همگی محصول نظام فکری و فرهنگی جامعه و فرهنگی هستند که در آن زیسته‌اند. علاوه بر همه این‌ها نباید از نقش و اهمیت نظام حقوقی و قانونی به عنوان یک عامل تسهیل‌کننده غفلت کرد؛ جامعه‌ای که از فقر سواد حقوقی رنج می‌برد، تصور می‌کند نظام حقوقی و قانونی کشور سرنوشت و مالکیت فرزندان را به او سپرده است و او می‌تواند به راحتی قاتل فر‌زندش شود. این جامعه با چنین مختصات فرهنگی به حقوق انسانی کودک آشنا نیست. در چنین جامعه‌ای باید بسترهای حقوقی به منظور حمایت و مراقبت از کودکان ایجاد کرد. به این جامعه باید نکات حقوقی و قانونی را آموزش داد.
بنابراین در تحلیل ریشه‌های قتل رومینا، فراتر از بحث درباره زمینه‌های فرهنگی، باید به خلاءهای قانونی و حقوقی نیز توجه داشت. نمی‌توان قتل رومینا را صرفاْ به عوامل فرهنگی تقلیل داد و از نقش و اهمیت نظام حقوقی و قانونی کشور به عنوان یک عامل تسهیل‌کنندهِ مهم غفلت کرد. نباید نقش نظام حقوقی و قوانین تبعیض‌آمیز مردسالارانه را فراموش کرد. حاکمیت باید متوجه خلاءها و نقصان‌هایی که در ساختار حقوقی و قانونی جامعه ایران وجود دارد باشد و اصلاحاتی را در نظام حقوقی ایران ایجاد کند.
شواهد میدانی حکایت‌‌گر آن است که اتفاقات اخیر ترس و نگرانی عظیمی را در بین مردم محلی ایجاد کرده است؛ این نگرانی ‌ها از یک‌سو زمینه ای فراهم می‌کند تا برخی از خانواده‌ها از ترس آبرو و ناموس، سهل‌گیری بیشتری در ازدواج دختران حتی در سنین پایین اعمال کنند؛ به این شکل که ازدواج دختران برایشان به کابوسی تبدیل می‌شود که می‌خواهند زود از آن گذر کنند. در ازدواج دختران بیشتر تعجیل می‌کنند و در صورت وجود خواستگار مناسب حتی در سنین پایین به راحتی به ازدواج دختران رضایت می‌دهند. بنابراین این اتفاق می‌تواند تقویت‌کننده کودک‌همسری نیز باشد اما این همه ماجرا نیست بلکه این اتفاق از سوی دیگر می‌تواند زمینه‌های سخت‌گیری بیشتر در ادامه تحصیل دختران، ورود دختران به دانشگاه، ممانعت از مهاجرت دختران به قصد تحصیل و اعمال محدودیت‌های بیشتر برای دختران را فراهم کند.
چه باید کرد؟
قتل رومینا زمانی می‌تواند موجب تغییرات فرهنگی در این منطقه شود که در سطح ساختاری، الزامات حقوقی و قانونی مناسبی اتخاذ شود تا نه تنها تسهیل‌کننده‌ای برای وقوع چنین رخدادهایی فراهم نباشد بلکه بازدارنده‌های حقوقی و قانونی محکمی نیز وجود داشته باشد، تا جلوی قتل‌های ناموسی، خشونت‌های خانگی، فرار دختران، ازدواج زودهنگام و کودک‌همسری گرفته شود. علاوه بر این تغییرات ساختاری، والدین نیز باید دانش و مهارت خود و فرزندان و همچنین شیوه‌های مقاومت خود را در برابر تصمیمات فرزندان ارتقاء دهند. در این زمینه، آموزش‌ و پرورش و نظام دانشگاهی یکی از نهاد‌های مهمی هستند که اقدامات آن‌ها می‌تواند در راستای ارتقاء فرهنگی نوجوانان، جوانان و خانواده‌هایشان موثر باشد. لازم است نهاد آموزش و پرورش در کنار بحث آموزش، مقوله پرورش را نیز مورد توجه قرار دهد. برخی از اهدافی که نهادهای حقوقی، آموزشی و فرهنگی می‌توانند دنبال کنند به شرح زیر است:
•    بازاندیشی در نظام حقوقی و قوانین تبعیض‌آمیز و مردسالارانه و اعمال اصلاحاتی در نظام حقوقی کشور؛
•    ایجاد بازدارنده‌های حقوقی و قانونی در راستای ممانعت از قتل‌های ناموسی؛
•    ایجاد بازدارنده‌های حقوقی و قانونی در راستای ممانعت از ازدواج زودهنگام دختران و پسران کمتر از 18 سال؛
•    ایجاد بازدارنده‌های حقوقی و قانونی در راستای ممانعت از ترک تحصیل دختران و پسران؛
•    ایجاد بازدارنده‌های حقوقی و قانونی در راستای ممانعت از خشونت‌های خانگی؛
•    تلاش برای بازاندیشی در ازدواج زودهنگام، کودک‌همسری و فرار دختران به قصد ازدواج از طریق نظام‌های آموزشی و دانشگاهی؛
•    تلاش نظام آموزشی بر ایجاد هویت‌یابی در دانش‌آموزان از طریق نخبگان استانی و محلی؛
•    شناسایی نخبگان و افراد تاثیرگذار در راستای فرهنگ‌سازی و توسعه فرهنگی؛
•    تشکیل کارگروه‌هایی از نخبگان محلی برای مشارکت در حل و فصل مشکلات و مسائل اجتماعی محلی؛
•    آگاهی‌بخشی به والدین در راستای مواجهه درست با دوره بلوغ فرزندان دختر و پسر؛
•    تلاش برای بازاندیشی درباره تعصب‌های مذهبی؛
•    تلاش برای ارتقاء سواد عاطفی و ارتباطی و همچنین سواد جنسی خانواده‌ها، کودکان، نوجوانان و جوانان؛
•    ارتقاء سواد حقوقی شهروندان و روستاییان؛
•    ارتقاء سواد رسانه‌ای ساکنان روستا و شهرهای کوچک با آموزش نحوه استفاده از رسانه‌ها و تکنولوژی‌های نوین و آگاهی از پیامدهای آن؛
•    ایجاد کارگاه‌های آموزشی مهارت‌های زندگی، حل مسئله، مدیریت خشم و ... برای والدین در سطح روستا و شهر از طریق آموزش و پرورش؛
•    تقویت دانش دبیران پرورشی، مشاوره و راهنمایی در راستای شناسایی و حل مسائل عاطفی، روان‌شناختی و بهبود مهارت‌های زندگی دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان؛
در پایان این تذکر را نباید فراموش کرد که در پژوهش‌های اجتماعی و فرهنگی باید پا را از تهران و کلان‌شهرها فراتر گذاشت تا بتوان داستان‌هایی چون رومینا را کشف کرد. این مناطق حرف‌های نابی برای گفتن دارند در حالی که مطالعات روستایی مورد نادیده‌انگاری واقع می‌شوند. بنابراین ضرورت انجام پژوهش‌های کیفی ژرف در روستاها و شهرهای کوچک برای کشف مسائل اجتماعی و فرهنگی محلی و بومی بسیار حیاتی است.

کلیدواژه‌ها: قتل رومینا فرار دختران ازدواج جامعه جامعه‌شناس شیوا پروایی


( ۲ )

نظر شما :