آنان که به شمار نمی‌آیند

دادوستد بی‌توجهی در میان فرد و جامعه همچون آسیبی ریشه‌ای

صادق پیوسته
۰۶ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۳:۵۸ کد : ۲۰۸۰۴ جستارهای فرهنگی
چنان که حسن عشایری، عصب‌شناس، گفته است، فاصله‌ی طبقاتی بسیار شدید حتی طبقه‌ی متوسط جامعه را در ایران به آستانه‌ی فقر کشانده است. کم‌توانی در مدیریت سریع مشکلات اجتماعی همچون فقر فزاینده و سقوط اقتصادی، اضطراب و استرس را در سطح اجتماعی تشدید کرده است و در حال حاضر، آسیب‌های روانی شکلی گروهی و اجتماعی یافته‌اند. همچنین، بررسی‌های جامعه‌شناسانه نشان داده‌اند بخش عمده‌ای از آسیب‌های اجتماعی، با معیشت و اقتصاد خانواده در ارتباط هستند. مسلما هر چه مشکلات اقتصادی بیشتر گریبانگیر کشور باشد، این تنش‌ها به دیگر ساختارهای اجتماعی جامعه به‌ویژه خانواده –همچون سلول کوچک اجتماعی- بیشتر سرایت می‌کنند. ایران، در چند سال اخیر، به شدت دچار مشکلات اقتصادی و آسیب‌های ناشی از کاهش ارزش پول ملی بوده است، حالا شیوع ویروس کرونا، اقتصاد کل جهان و از جمله ایران را تحت شعاع قرار داده است. از این مرحله به بعد نقش و وظایف دولت‌ها و سازمان‌ها و نهادهای حمایتگر است که به گذر از این بحران کمک کنند. حمایت، از طریق ایجاد حس همبستگی، افراد را به جامعه پیوند می‌زند. اگر چنین پیوندی پدید نیاید، نمی‌توان از افتادن افراد به دام آسیب‌های مختلف پیشگیری کرد. 
دادوستد بی‌توجهی در میان فرد و جامعه همچون آسیبی ریشه‌ای

مقدمه
با این که رسانه‌ها دایم توصیه‌های بهداشتی و پیشگیرانه را تکرار می‌کنند، چرا برخی افراد ماسک نمی‌زنند؟ چرا در میان برخی گروه‌ها، شغل‌ها، محله‌ها و سازمان‌ها، کرونا بیشتر است؟ چه می‌شود که این درد فعلا بی‌درمان را عده‌ای از مردم تا این حد سهل می‌انگارند و خود و دیگران را به کام مرگ می‌فرستند؟ آیا می‌توان این میزان از بی‌توجهی اجتماعی را توضیح داد؟ مسلما اگر عده‌ی کمی از مردم به صورت پراکنده چنین کنشی داشته باشند، قطار چنین پرسش‌هایی سنگین نمی‌شود اما وقتی طبق اخبار و آمار معتبر، یک چهارم افراد حتی بهداشت فردی را رعایت نمی‌کنند، بررسی در برخی استان‌ها نشان می‌دهد که تنها نیمی از مردم شیوه‌نامه‌های بهداشتی و پیشگیرانه را جدی می‌گیرند، مردم ایران به‌طور کلی کمتر از یک چهارم پروتکل‌های بهداشتی دوره‌ی کرونا را عملی کرده‌اند، فاصله‌گذاری اجتماعی در حدود یک دهم موارد رعایت شده است و مردم در نظرسنجی ایسپا می‌گویند حداکثر دو ماه بتوانند توصیه‌های بهداشتی دوره‌ی کرونا را رعایت کنند و اکثریت قریب به اتفاق آنان می‌گویند به توصیه‌ها اطمینان چندانی ندارند گرچه آن‌ها رعایت می‌کنند، دیگر نمی‌توان موضوع را به اندک گروه‌های نابهنجار فروکاست. این در حالی است که طبق آمار رسمی، هنوز تیرماه به پایان نرسیده، تعداد کشتگان کرونا به حدود 14000 نفر رسیده است. 


ارتباط نادرست فرد و جامعه: همچون ریشه‌ی آسیب‌ها 
وقتی قواعد حاکم بر سازمان اجتماعی از اعتبار بیفتند، از هر گوشه‌ای عیبی بیرون می‌زند. وقتی گروه‌هایی از مردم احساس کنند که دیده نمی‌شوند یا به درستی در محاسبات سازمانی جامعه به شمار نمی‌آیند، آنان نیز قواعد و قوانین را به حساب نمی‌آورند. ارتباط فرد و جامعه، به‌طور عمومی شکلی دادوستدی دارد. به میزانی که فرد احساس کند دریافت می‌کند، پس خواهد داد. البته ممکن است برای افراد یا گروه‌هایی چنین نباشد یا در برهه‌های خاصی، مردم راه فداکاری، ایثار، کمک بدون چشمداشت و مانند این‌ها را در پیش بگیرند اما در حالت کلی چنین و پایدار نیست. در مجموع، گروه‌های مردم مشابه آنچه از جامعه می‌گیرند را پس می‌دهند. 
همچنین، آموزش به عنوان نهادی کلی در جامعه (فراتر و بیش از مجموع خانواده، آموزش‌وپرورش، آموزش عالی و رسانه‌ها) در عمل هنجارهای جامعه را تقویت می‌کند و تنها با نگریستن به توصیه‌ها، کلاس‌ها و برنامه‌های آموزشی نمی‌توان کلیت امر آموزش را بازشناخت. برای مثال، اگر همه بدانند که ماسک زدن لازم است و این گزاره در مدرسه‌ها، دانشگاه‌ها، صداوسیما و گفت‌وگوهای روزمره در خانواده‌ها تکرار شود، باز هم کارگری که در دمای بالا و فضای کوچک و بسته‌ای همراه با همکارانش مشغول کار است، چنین دریافت می‌کند که توصیه‌ی ماسک‌زدن به او و همکارانش مربوط نمی‌شود. به ذهن او می‌رسد که توسط دیگران دیده نمی‌شود یا مشکلاتش جدی گرفته نمی‌شوند. کنش متقابل او، جدی نگرفتن توصیه‌ی ماسک‌زدن است. 

اطلاعات و اخبار چه می‌گویند؟ 
آیا چنین مشکلی وجود دارد؟ در عمل، مردم تا چه اندازه خود را تحت حفاظت و نظارت اجتماعی در دوره‌ی کرونا یافته‌اند؟ برای بررسی چنین موردی، می‌توان به اظهارنظرهای مختلف صاحب‌نظران، مسؤولان و فعالان اجتماعی آگاه از این مسأله مراجعه کرد.   
در گزارش منتشر شده از سوی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، نحوه‌ی نگرش شهروندان در مورد مشکلات اقتصادی و روانی برای خانوار به عنوان یکی از پیامدهای اجتماعی ناشی از کرونا در سطح کشور و شهر تهران مورد بررسی قرار گرفته است. در این گزارش، احساس آسیب‌دیدگی اقتصادی خانوار در نتیجهی کرونا و کاهش درآمد خانوارها جدی ارزیابی شده است. البته این مشکل مختص به ایران نبوده است. در سایر نقاط جهان نیز شیوع کرونا با پیامدهای با اجتماعی فراوانی همراه بوده که از آن جمله می توان از افزایش فقر به ویژه در بخش غیررسمی نام برد. فقر نسبی در بخش غیررسمی کشورهای با درآمد متوسط رو به بالا (مانند آذربایجان، اردن، برزیل، ترکیه و لبنان) به‌طور متوسط از ۲۶ درصد به ۴۷ درصد افزایش یافته است. افزایش نابرابری‌های مختلف به ویژه جنسیتی، از دیگر پیامدهای اجتماعی کرونا برای ایران و جهان بوده است. همچنین، سازمان ملل نیز از افزایش ۲۵ درصدی خشونت خانگی علیه زنان در ایام کرونا خبر داده است. بنابراین، ابعاد مختلف احساس غفلت جامعه از گروه‌های مردم و بازگرداندن خشم ناشی از این وضعیت آشکار است. 
به گفته‌ی رئیس انجمن آسیب‌های اجتماعی ایران، در کلانشهر اصفهان میزان اختلافات خانوادگی 47 درصد، خشونت‌های خانگی 33 درصد و افسردگی 21 درصد افزایش یافته است. این آمار نوعی زنگ خطر است و نشان می‌دهد پس از کرونا با عوارض غیرقابل جبران روبه‌رو می‌شویم. به نقل یکی دیگر از مسؤولان نیز طبق اطلاعات رسیده موارد خشونت خانگی نگران کننده است. افزایش افسردگی نیز یکی از ویژگی‌ها و اثرات این دوره است که قطعاً بر کارکرد خانواده اثر خواهد گذاشت و مسائل اقتصادی نیز به این ناملایمات و آسیب‌ها اضافه شده‌اند. مردم در چنین شرایطی، احساس بی‌پناهی و خود را نیازمند حمایت اجتماعی می‌بینند اما پافشاری و تبلیغ در مورد فاصله‌ی اجتماعی  به جای فاصله‌ی فیزیکی، در جهان این احساس تنهایی را دامن زده است. در کشور ما متأسفانه کم‌توانی اقتصادی دولت بر اثر تحریم‌های ظالمانه و مسایلی همچون اوج‌گرفتن قیمت‌ دلار و تورم بر این احساس بی‌پناهی افزوده‌اند. 
به قول روان‌شناسان، در یک سوی مسأله با افرادی روبه‌رو می‌شویم که اصلا کرونا را جدی نگرفته‌اند و باور به بیماری ندارند و در سوی دیگر افرادی که بیش از حد به آن بها داده‌اند. گروه اول به دلیل نادیده گرفتن این بیماری و بی‌احتیاطی نسبت به آن، باعث ایجاد خطراتی برای خود و دیگران می‌شوند و زمینهی ایجاد بیماری را برای خود و دیگران فراهم می‌کنند و گروه دوم نیز به دلیل بهای بیش از حد و رفتارهای جبرانی و تکراری، زمینه ایجاد بیماری‌های زیادی از جمله وسواس و اختلال های اضطرابی و افسردگی در خود و دیگران می‌شوند. با این حال، دسته‌ی دوم که از اغلب از پایگاه اجتماعی‌اقتصادی بالاتر هستند، کم‌تعدادتر و دسته‌ی اول پرتعدادتر هستند. آنان واقعیت خطر را احساس نمی‌کنند چرا که اعتماد کافی به دستگاه‌های رسمی ندارند و تعلق چندانی میان خود و جامعه لااقل در سطح نهادهای رسمی آن احساس نمی‌کنند.  
طبق نظر رسمی پلیس، بر اثر شیوع اپیدمی (همه‌گیری جهانی) کرونا، پیامدهای منفی فرهنگی و اجتماعی از پیامدهای سیاسی و اقتصادی پیشی گرفته‌اند و نشانه‌هایی از گسست‌های اجتماعی، افزایش خودخواهی و انزوای اجتماعی در اثر فاصله‌گیری اجتماعی و روابط حساب‌گرانه و غیر عاطفی دیده می‌شود که کاهش توجه به ارزش‌های اخلاقی، گرایش به پیگیری اخبار منفی و نادرست و تضعیف نوع‌دوستی را به دنبال دارد. از ابعاد امنیتی این موضوع، گسترش همین شایعات بی‌اساس به‌ویژه در شبکه‌های اجتماعی، افزایش جرایم و تخلفات نظیر احتکار، اخلال در نظام اقتصادی وگرانفروشی، سردرگمی و تشدید احساس ناامنی است.
بحران کرونا آسیب‌هایی را به اقتصاد خرد و معیشت اقشار ضعیف و دهک‌های پایین وارد کرده است و سقوط کسب و کارهای کوچک را در پی داشته است و به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر تولید تاثیر منفی گذاشته است. همچنین، به‌دلیل خانه‌نشین شدن مردم و تغییر در الگوی تغذیه، بخش قابل توجهی از تولیدات صنایع غذایی با کاهش مواجه شده‌اند و الگوی تغذیه نیز دگرگون شده است که چاقی و آسیب‌های دیگر را به دنبال می‌آورد. بنابراین به‌هم‌پیوستگی آسیب‌ها در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سلامت بدنی افراد را باید دید. از آنجا که فضای روانی جامعه بر اساس تجربیات گذشته، انتظار کمبود اقلام مصرفی و افزایش قیمت را به همراه دارد، تهیه برای ذخیره و انبارکردن برای مصرف آینده توسط خانوار (مصرف احتیاطی خانوار) افزایش یافته است و این خود به افزایش قیمت‌ها شتاب بیشتری داده است. در همین زمینه، نجارزادگان دبیر و مشاور علمی کارگروه آسیب‌های اجتماعی مجلس دهم و متخصص اعصاب و روان، در آغاز پاندمی کرونا یادآور شد: یکی از موارد مغفول در درمان بیماری کرونا این است که بعد از اتمام دوره‌ی همه‌گیری ویروس کرونا، تا ماه‌ها باید شاهد مراجعه افرادی با اختلالات روانی ناشی از مشکلات و استرس مرتبط با این دوره باشیم که شایعترین آن اپیدمی وسواس و افسردگی خواهد بود اما در کنار آن، انزوا و تنهایی و دوری‌گزینی و جمع‌گریزی وجود دارد. بنابراین، از سویی باید بر فاصله‌ی فیزیکی افراد تأکید کرد اما از سوی دیگر، کاهش فاصله‌های اجتماعی با ابزارهای ارتباطی چندرسانه‌ای جدید را آموزش داد. اگر افراد خود را دور از جامعه و بیرون از مدار آن ببینند، آسیب‌های روانی و اجتماعی متعددی زنجیروار بروز خواهد کرد. 
به‌گفته‌ی کارشناسان بیکاری نیز که از پیامدهای کرونا است، احتمال آسیب‌های مختلف اجتماعی را بالا می‌برد و مثلا احتمال خودکشی را تا ۵ برابر افزایش می‌دهد. از سوی دیگر، ۶۰درصد مردم به‌دلیل ترس از انگ روانی‌بودن به مراکز بهداشت روانی و مشاوره مراجعه نمی‌کنند. باید خجالت مردم و ترس از برچسب‌های اجتماعی بین برود تا بتوانیم در مقابل موج آسیب‌های اجتماعی ناشی از کرونا مقاومت کنیم. مردم به کمک مراکز مشاوره می‌توانند بخشی از تنش‌ها و احساس تنهایی خود رد رویارویی با مشکلات و رهاشدگی و بیرون افتادن از جامعه را حل کنند. 
به سخن یکی از روانشناسان اجتماعی فعال در این حوزه،: مردم وقتی دچار بحران می‌شوند تعادل روحی خود را از دست می‌دهند و این باعث می‌شود افراد به این توهم برسند که هر چه قدر بیشتر مطلع شوند آرام‌تر می‌شوند. همین جست‌وجوی بی‌درنگ و پی‌درپی اخبار، تعادل روحی و روانی آنان را برهم‌می‌زند و در شرایط بحرانی به دلیل ضعف سیستم پردازش اطلاعات این افراد دچار انباشتگی اطلاعات می‌شوند و به‌تدریج تحلیل منطقی خود را از دست می‌دهند و احساس می‌کنند اطلاعات درست و دقیق نیست. این افراد در پی این فرآیند دچار احساس بی‌اعتمادی روزافزون می‌شوند چرا که اعتیاد به کسب اطلاعات پیدا کرده‌اند و در این زمان شروع به پیگیری و حتی خلق شایعات می‌کنند در صورتی که این شیوه دیگر تحلیل نیست بلکه آمیختن اطلاعات با نظام ذهنی فرد است و بدین ترتیب، بحران‌آفرینی مضاعف آغاز می‌شود.
برخی آسیب‌رسانی‌ها از طرف افراد پیامدهای منفی بیشتری از خود بیماری کرونا دارد. وقتی افراد ببینند که همشهریان یا هموطنان‌شان موارد قانونی و بهداشتی را رعایت نمی‌کنند دچار نوعی فرسودگی، سرخوردگی روانی، ناامیدی و ناتوانی می‌شوند و احساس می‌کنند با ادامه این روال در کنترل بیماری هیچ وقت موفقیتی به دست نمی‌آید و شاید به‌طور کلی با چنین جامعه‌ای، موفقیتی به دست نیاید. در چنین شرایطی با وجود بالا رفتن آمار مبتلایان، افراد شروع به کمرنگ کردن اثر مخرب این بحران در ذهن خود می‌کنند چرا که تداوم یک حالت بحرانی در جامعه به آرامی خاصیت خوگیری ایجاد می‌کند و دقیقاً مانند دیگر مشکلات جامعه مانند تورم، افراد دچار عادت به وضعیت و حتی علاقه به حفظ آن و زندگی با آن می‌شوند این شرایط با اقدام به ساختن طنز یا سرگرمی و جدی نگرفتن هیچ دستوری تداوم می‌یابد. کرونا روزی تمام می‌شود اما بحران‌های اجتماعی آن ممکن است تمام نشود. در مقابل باید تاب‌آوری اجتماعی و ساختن تجارب مثبت در بحران را آموخت تا افراد را به جای قربانی به عضو فعال تبدیل ‌کند، افراد را به حمایت از دیگران وا دارد. 
 لیلا فلاحی سرابی، تسهیلگر اجتماعی در تهران (در مصاحبه با نگارنده) می‌گوید: سخن از تاب‌آوری در مشکلات اجتماعی مانند کرونا، برای گروه‌هایی از جامعه شکل شوخی دارد. مشکلات آن‌ها بسیار عینی‌تر و جدی‌تر از کرونا است. برای نمونه، کارگاه‌های پامنار پر از کارگاه‌های کوچک است. از جمله آن‌ها که کیف و کفش می‌سازند. در بازدید از این‌ها دیده می‌شود که هیچکدام از کارکنان ماسک ندارند. ما چند نوبت به این‌ها سر زدیم، انگار نه انگار که کرونایی وجود دارد. فضای کار آن‌ها هم به گونه‌ای است که نمی‌توانند با حقوق پایین، فضای کوچک کار، ساعت کار زیاد و نبود هیچ گونه امتیاز خاصی به عنوان نیروی کار، فاصله‌ی چندانی با نیستی احساس ‌کنند تا از آن بترسند. بخش بزرگی از انبارهای بازار در محله‌ی عودلاجان است و تراکم جمعیت انسان، چرخ باربری و کارگر در فضای این محله بسیار بالا است. می‌توانید سری به آنجا بزنید ببینید تا چه اندازه کرونا جدی گرفته شده است؟ تقریبا صفر. آیا سازمانی هست که به کارگران ماسک بدهد، آنان را آگاه کند یا بر بهداشت آنان نظارت کند؟ خیر! 
همچنین، برخی مشاغل در شرایط کرونا آسیب‌پذیر هستند. مثلا دست‌فروش‌ها. برای مثال، دست‌فروش‌های جوادیه را ببینید که گویی از حالت پیشاکرونایی در این جهان کرونایی رها شده‌اند. آیا بسته‌های حمایتی خاصی به آنان رسیده است؟ آیا نظارت خاصی بر بهداشت آنان هست؟ آیا اصلا آنان در شمار آمار خاصی هستند و پشتیبانی خاصی احساس می‌کنند و به قول معروف فکر می‌کنند که به حساب می‌آیند؟ خیر! گاهی مساجد یا سازمان‌های خیریه بسته‌هایی به این افراد داده‌اند اما در مجموع رهاشدگی و احساس نکردن عضویت در جامعه و محدودیت و نظارت اجتماعی را می‌توان دید. 
با این حال، طبق اظهارات رئیس سازمان بهزیستی، آمار فوت 146 مددجوی بهزیستی یعنی کمتر از 1 درصد فوت با کرونا در کشور است که از این تعداد 80 درصد بالای 70 سال داشتند، وضعیت مطلوب جامعه‌ی ما در این حوزه را نشان می‌دهد. به این ترتیب، با وجود همه‌ی مشکلات، همواره راهی برای کنترل آسیب‌ها وجود دارد به شرطی که مانند مورد اخیر، تعهد به برنامه‌ها، به شکلی ساختاری و به‌دور از تبعیض وجود داشته باشد. اهمیت چنین کاری نه تنها برای دوره‌ی کرونا بلکه در نگاهی کلی‌تر برای حفظ هنجارهای اجتماعی و پرهیز از پیدایش یا گسترش آسیب‌ها است.

نتیجه: نابهنجار شدن تدریجی
چنان که حسن عشایری، عصب‌شناس، گفته است، فاصله‌ی طبقاتی بسیار شدید حتی طبقه‌ی متوسط جامعه را در ایران به آستانه‌ی فقر کشانده است. کم‌توانی در مدیریت سریع مشکلات اجتماعی همچون فقر فزاینده و سقوط اقتصادی، اضطراب و استرس را در سطح اجتماعی تشدید کرده است و در حال حاضر، آسیب‌های روانی شکلی گروهی و اجتماعی یافته‌اند. همچنین، بررسی‌های جامعه‌شناسانه نشان داده‌اند بخش عمده‌ای از آسیب‌های اجتماعی، با معیشت و اقتصاد خانواده در ارتباط هستند. مسلما هر چه مشکلات اقتصادی بیشتر گریبانگیر کشور باشد، این تنش‌ها به دیگر ساختارهای اجتماعی جامعه به‌ویژه خانواده –همچون سلول کوچک اجتماعی- بیشتر سرایت می‌کنند. ایران، در چند سال اخیر، به شدت دچار مشکلات اقتصادی و آسیب‌های ناشی از کاهش ارزش پول ملی بوده است، حالا شیوع ویروس کرونا، اقتصاد کل جهان و از جمله ایران را تحت شعاع قرار داده است. از این مرحله به بعد نقش و وظایف دولت‌ها و سازمان‌ها و نهادهای حمایتگر است که به گذر از این بحران کمک کنند. حمایت، از طریق ایجاد حس همبستگی، افراد را به جامعه پیوند می‌زند. اگر چنین پیوندی پدید نیاید، نمی‌توان از افتادن افراد به دام آسیب‌های مختلف پیشگیری کرد. 
گروه‌هایی از افراد که توصیه‌های بهداشتی برای حفظ جان خود و مردم را رعایت نمی‌کنند، نمونه‌هایی از آسیب‌دیدگان هستند. آنان زندگی خود را همواره در خطر می‌یابند و همچنین، بدون احساس حمایت از جامعه، زندگی خود را چنان ارزشمند نمی‌یابند که ماسک بزند. کرونا خطری است برای زندگی آنان اما همزمان، فرصتی است برای دمی آسایش و دور شدن از کار سنگین و ماشینی روزانه. البته همه‌ی مثال‌ها به این روشنی نیستند اما به هر حال، تناسب اهداف و وسایل برای گروه‌های مختلف و از آن مهم‌تر، احساس دیده‌شدن، نظارت شدن، منضبط نگه داشته شدن و بااهمیت پنداشته شدن توسط جامعه باید در گروه‌های مختلف به شکلی جدی وجود داشته باشد تا آنان نیز توصیه‌های بهداشتی برای حفظ سلامت را جدی بگیرند. آنان اگر بی‌توجهی دریافت کنند، بی‌توجهی هم بر می‌گردانند. 
مهم‌تر این که جدی نگرفتن توصیه‌های مرتبط با سلامت که دقیقا به زندگی افراد باز می‌گردد، علامتی است که نشان می‌دهد برخی گروه‌های اجتماعی، تا چه اندازه خود را دور از حفاظت و نظارت جامعه می‌بینند و در واقع، تا چه اندازه از تور همبستگی اجتماعی بیرون افتاده‌اند. این بیرون‌افتادگی و گاه بیرون ایستادگی، ممکن است انواع کنش‌های نابهنجار دیگر را نیز توجیه کند. اگر امر حیاتی را در جامعه تا این اندازه بی‌اهمیت باشد، آیا دیگر هنجارها نیز قابل گذر کردن نیستند؟ 

کلید واژه ها: جستار دفتر مطالعات فرهنگی جهاد دانشگاهی معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی


نظر شما :