کار اصلی دانشگاه تبدیل مسائل سیاسی به مسائل آکادمیک است
دکتر سید جواد میری (عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)
در این حوزه دو نوع سوال مطرح میشود که موضوع انفعال از منظر کیست؟ آیا انفعال دانشگاه از منظر دانشگاهیان است؟ از منظر سیاسیون است؟ یا از منظر احزاب سیاسیست؟ آیا این سئوال، سئوالی سیاسی است؟ یا از درون خود دانشگاه میجوشد؟ در اینجا زیست بوم دانشگاه به عنوان یک موضوع مورد نظر قرار گرفته و در مورد وضعیت آن صحبت میشود. سوال دوم این است که آیا واقعا دانشگاه در حالت انفعال است؟ این انفعال از چه نوعی است؟ سومین مطلبی که میشود در رابطه با آن گفتوگو کرد این است که وضعیت دانشگاه چگونه است؟ نکته بعدی برای بررسی مفهوم دقیقتر موضوع انفعال دانشگاه، توجه به دو مولفه ساختار و عاملیت است. دو مؤلفه منفکناپذیر و کل واحد که در ساحت زیست انسانی هستند.
دانشگاه در ایران، زمین بازی احزاب سیاسی شده و زمانی که از انفعال سیاسی سخن میگوییم باید دقت کرد که آیا استقبال نسبی در دانشگاه وجود دارد یا ذیل تولیت امر سیاسی اعم اصلاحطلب و اصولگرا قرار دارد؟
زمانی که ذیل تولیت امر سیاسی باشد کار اصلی دانشگاه با آنچه که احزاب سیاسی میپسندد منافات جدی خواهد داشت. زیرا که احزاب سیاسی به دنبال اکتیویسم یا فعالیت سیاسی هستند این در حالی است که کار دانشگاه به این حوزه مربوط نمیشود. اندیشیدن در مورد سیاست با انجام کار سیاسی یا دفاع از یک حزب سیاسی متفاوت است. کار اصلی دانشگاه این است که امر سیاسی را به امر آکادمیک محول کند.
یعنی قرار نیست در دانشگاه فعالیت سیاسی انجام شود و فعالان سیاسی را تربیت و وارد میدان کند. بلکه دانشگاه باید مسائل سیاسی را مفهومسازی و صورتبندی کند تا افراد بتوانند در ساحت دانایی، مسائل را صورتبندی کنند.
زمانی که میگوییم دانشگاه در انفعال است این پرسش پیش میآید که آیا دانشگاه، اساتید دانشگاه و یا دانشجویان در حالت انفعال هستند؟ آیا پروژههای دانشگاهی به سرانجام نرسیده است؟ واقعیت امر این است که مدیریت نظام دانایی یا مدیریت دانشگاه در ایران چون ذیل چپ و راست، اصلاحطلب و اصولگرا تعریف شده است این وضعیت یک انفعال را ایجاد کرده است. زمانی که دغدغههای مدیران آکادمی از جنس سیاست و حساسیتهای سیاسی است؛ جنس مدیران دانشگاهی از جنس نظام دانایی و نظام آکادمیک نیست یعنی حوزه آکادمی باید به گونهای باشد که بتوانند برای مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و تمام مسائلی که در حوزه جامعه وجود دارد؛ فضای و تسهیلاتی ایجاد کنند تا اهالی دانشگاه بتوانند آن را صورتبندی کنند.
میتوان به دانشگاههای پیشرفته از جمله دانشگاه ملی سنگاپور توجه کرد و اولویتها و عوامل موفقیت آن را پیدا کرد که آیا برتری این دانشگاه به دلیل ین است که احزاب سیاسی در آن فعال است و به احزاب رقیب توجه دارند؟ یا به خاطر این است که جنسش متفاوت است؟ اگر دقت شود در مییابیم که مولفههای موفقیت و برتری دانشگاه برتر در جهان به دلیل دغدغههای سیاسی مدیران آنها نیست اما این عامل در دانشگاههای ایران دیده میشود.
سئوالی که انفعال را به مسئله تبدیل میکند این است که نشانه بلوغ اجتماعی در دوران جدید چیست؟
یکی از وظایف اصلی دانشگاه در دوران قاجار این بوده که ترقی و پیشرفت را در جامعه رشد دهد. یکی از نشانههای بلوغ در جامعه این است که تقسیم امور اجتماعی در آن وجود داشته باشد یعنی بتوانیم تقسیم کار در جامعه داشته باشیم. دانشگاه مکانی نیست که در آن کار سیاسی و حزبی انجام دهیم. در جامعه متجدد و جامعهای که وارد جرگه جهان مدرن شده است و از گمین شافت و جامعه سنتی وارد فضای گزل شافت که جامعه مبتنی بر ارتباطات قبیلهای و نگاههای شخصی نیست، شده است. یکی از نشانههای این جامعه بلوغ اجتماعی است.
اما اگر دانشگاهی بخواهد بلوغ داشته باشد و خدمتی به جامعه داشته باشد قرار نیست کار سیاسی انجام دهد و وارد کارزار سیاسی شود و به گروههای مختلف چپ، راست و غیره تقسیم شود و کار سیاسی انجام دهد بلکه اگر بخواهیم در ایران دانشگاه فعال ایجاد کنیم در ابتدا باید دقت شود که این دانشگاه قرار است در چه حوزههایی تعریف شود همچنین بر اساس شاخصهای جهانی تصمیمگیری شود که متاسفانه به این موضوع کمتر توجه شده است. به نظر میرسد کسانی که دغدغه انفعال دانشگاه را دارند از منظر سیاسی به موضوع نگاه میکنند و دغدغههای آکادمیک ندارند.
مورد دیگری که در سه الی چهار دهه اخیر دیده میشود بحث چرخش مدیران است. مدیرانی داریم که از نقطهای به نقطه دیگر هجرت میکنند و هیچگاه بازنشسته نمیشوند. حال این سوال مطرح است که معیار این چرخش مدیران چیست؟
معیار چرخش مدیران مسائل سیاسی است و کسی که بخواهد در مورد وضعیت دانشگاه سخن بگوید باید دادههایی از آن داشته باشد که این دادهها با تحقیق و پژوهش ایجاد میشود و اگر شخص آکادمیک باشد این دادهها را بر اساس تجربیات زیستی کسب میکند و مبتنی بر تجربیات کسب شده از زیست جهانی در دانشگاه خواهد بود و این تجربیات چشماندازی را برای او ایجاد میکند در اینجا این سوال مطرح میشود که معیار برگزیده شدن مدیران در دانشگاهها چیست؟
در سه دهه اخیر معیار انتخاب مدیران، دغدغه مسئله آکادمیک به چشم نمیخورد و انتخابها صرفاً سیاسی، طایفهای و قبیلهای است که در این وضعیت جایی برای انفعال باقی نمیماند و باید از مفلوک شدن دانشگاه صحبت کرد. دانشگاه در این وضعیت نمیتواند رشد کند زیرا سه دهه معیار مدیریت شبکه دانائی بر این مسئله مبتنی گردیده است.
کار اصلی دانشگاه تبدیل مسائل سیاسی به مسائل آکادمیک است. یعنی صورتبندی آکادمیک و منطقی، فلسفی و فکری از مسائل سیاسی به دست دهد که دقیقا عکس آن در ایران رخ داده است. به این معنی که مسائل سیاسی و موضوعات امنیتی به جای تبدیل شدن به مسائل آکادمیک، دال اصلی دانشگاه شدهاند. زمانی که از انفعال دانشگاه سخن میگوییم؛ سوالاتی از قبیل اینکه معیار سنجش انفعال دانشگاه چیست؟ معیار سنجش اینکه دانشگاه در معرض انفعال قرار گرفته باشد چیست؟ پرسش دیگر اینکه دانشگاه منفعل و دانشگاه غیرمنفعل چه ویژگیهایی دارد؟ مطرح میشود.
دانشگاهی که در حالت انفعال قرار گرفته، دانشگاهی است که در آن کنجکاوی فرد آکادمیک به فضولی و نقد به سرپیچی از عوامل ریاست تلقی میشود.
حال باید بررسی کرد که کلید واژههایی که بر آموزش عالی و آموزش و پرورش در کشور چنبره زده در چه سطحی قرار دارد؟ این نوع دانشگاهها مرکز عاملیت، فعل و کنشگری نیستند و نمیتوان امید داشت که این دانشگاه در خدمت جامعه باشد، مسائل جامعه را حل کند و معضلات دانشگاه را صورتبندی کند.
همه دانشگاهها دارای مشکلات هستند اما تفاوت دانشگاهی که در انفعال است با دیگر دانشگاه این است که بتواند معضلاتها را تبدیل به مسئله کند. در این صورت نقش دانشگاه، نقش استاد، فیلسوف و یا جامعهشناس مشخص میشود که بتواند پریشانحالیهای جامعه را صورتبندی و راهکارهایی را برای سیاستگذاران ارائه دهد.
سه لایه عرصه عمومی، عرصه سیاستگذاری و عرصه سیاستمداری را باید از یکدیگر تفکیک کرد که در ایران لایه سیاستگذاری سردرگم است. لایه سیاستگذاری لایهای است که افرادی باید در آن تربیت شوند که دارای گوش شنوائی برای شنیدن مسائل جامعه داشته باشند و از درون حرفهای موجود در عرصه عمومی، اولویتها را صورتبندی و در اختیار سیاستمداران قرار دهند.
مشکل لایه سیاستگذار در ایران این است که سیاستگذاری در اختیار افرادی قرار داده شده که پس از بازنشستهشدن برخی مدیران و برای حفظ حرمت در این لایه جایگذاری شدهاند. این در حالی است که سیاستگذاری، علمی است که نیاز به بینش دارد.
سیاستگذار باید مسائل پیچیده و مسائلی را که در ساحت عمومی در ساحت متفکران، فیلسوفان علما، خطبا، فقها و... در جامعه راجع به آن صحبت میکنند را جمعبندی، طبقهبندی و صورتبندی کند.
پس دانشگاهی دانشگاه منفعل نیست که بتواند مسائل را تشخیص و معضلات را صورتبندی مفهومی کند.
نظر شما :