رمزگشایی قتل رومینا در تالش
دکتر علی یعقوبی (مدیر دفتر دانشگاهی انجمن جامعه شناسی در دانشگاه گیلان)
قتل یک پدیده چندوجهی و دارای ابعاد روانی، اجتماعی، اقتصادی و...است. نکته مهم این است که قتل اخیر را باید در ساختار اجتماعی معنی کرد چرا که افراد درون ساختارها اقدام به قتل میکنند و قتل با سرمایه فرهنگی و اجتماعی ارتباط تنگاتنگ دارد. آنچه خون پدر مقتول را به غلیان در آورده پدیده ناموس، شرافت و حفظ آبروست. البته پدیده شرافت، غیرت، شرمساری ارزشهای مثبتی در جوامع شرقی است تا زمانی که وجهه ایدئولوژیک پیدا نکند و موجب حذف دیگری نشود و تابع قاعده و قانون باشد. شرافت برای جامعهشناسان غربی سوژه مطالعاتی نیست، بلکه بیشتر در جوامع سنتی از اهمیت زیادی برخوردار است. البته پیر بوردیو در مطالعه خود در الجزایر(قوم کابلیا) به این پدیده پرداخته است. به هرحال شرافت برای طبقات مختلف به اشکال مختلف بازنمایی میشود. به تعبیر برگر و لاکمن، درک برخی افراد از موضوع ناموس ممکن است امری عینی و مسلّم باشد در مقابل، برخی دیگر ممکن است درکشان از واقعیتی همچون شرافت و ناموس «ذهنی»، «نسبی» باشد که وجهی برساخته پیدا میکند. در اجتماعات سنتی و در طبقات پایین بر امر عینی شرافت و ناموس تأکید میشود اما طبقات متوسط و بالا خوانش دیگری از مردانگی و شرافت دارند و بر وجه برساختگی آن پرداخته میشود. در واقعه اخیر نیز پدر رومینا در ساختار سنتی زندگی میکند و تحت فشار شدید ساختار اجتماعی است او تعبیر خاصی از ناموس، شرافت و مردانگی دارد اگر او را از آن ساختار خارج کنید و وارد ساختار شهریِ مدرن کنید تعبیر او از شرافت و ناموس عوض خواهد شد. کمااینکه بسیاری از دختران در جوامع شهری با پسران ارتباط آزاد دارند و توسط پدران و جامعه شهری جرم انگاری نمیشود بلکه جرم زدایی میشود. او با قتل رومینا خواسته مردانگی خود را به اثبات کند و پیامی به بهمن، دخترش و دیگران منتقل کند که پدر بیغیرتی نیست. علاوه براین، بین قتل و توسعهیافتگی ارتباط نزدیکی وجود دارد. در اجتماعات توسعهیافته ایران به دلایل وضعیت آنومیک هرچند میزان خشونت بالاست اما شدت خشونت در مناطق مزبور پایین است. به قول نوربرت الیاس افراد اِعمال قدرت و مدیریت بیشتری بر احساسات خود دارند. برمبنای آمارهای موجود، استان گیلان به دلیل وجه توسعهیافتگی شکل غالب خشونت وجه کلامی و تاحد فیزیکی دارد. اما شدت خشونت آن همانند استانهای توسعهنیافته ایران نیست. نکته مهم اینکه این تبیین در مورد همه مناطق استان یکدست نیست. این استان نیز مناطق توسعهیافته و توسعهنیافته زیادی دارد. در مناطق توسعه یافته اغلب خشونت وجه کلامی یا فیزیکی دارد ولی شدت خشونت پایین است حال آنکه در مناطق توسعهنیافته و سنتی شدت خشونت بالاست. روستای سفیدسنگان روستای سنتی است این روستا به قول کانل (جامعهشناس استرالیایی) دارای سامان جنسیتیِ خاصی است که نوعی مردانگی و زنانگی خود را ساخته است و امورات مهم آن روستا برمبنای تعاملات اجتماعی خاص نظم پیدا میکند. در پرتو این تعاملات مردم بیشتر دعاوی خود را توسط نهادهای جمعی سنتی حل و فصل میکنند اما فشار فراساختاری در پسِ خطر آبرو، شرافت خانوادگی سبب میشود که مردان سنتی در مناطق روستایی را دعوت به پرخاشگری کند تا مردانگی خود را در مقابل دیگران به تایید و ثبوت برساند. فرار دختران در برخی خانوادهها، شدت خشونت در مناطق روستایی را طلب میکند.
نکته مهم آیینی یا مناسکیشدن پدیده فرار دختران است. دختران و پسران در یک آیینی اقدام به فرار میکنند. به عبارت دیگر، وقتی ساختار اجازه ازدواج به دختران و پسران نمیدهد یا کاملاً مطابق امیال والدین عمل میکردند و یا درون ساختار ازدواج جهت اقناع والدین خود اقدام به فرار میکنند و متعاقب آن ازدواج میکنند و مشکل تاحدی رفع، شرافت و آبروی طرفین حفظ میشد. روستاهای سنتی وعشیرهای گیلان از جوامع گذشته تا حال، به زعم جرج زیمل جامعه رازند که بسیاری امور وجه اختفا و استتار دارد و مانند جامعه جدید خصلت نمایشی ندارد اما با رسانهایشدن جامعه بسیاری از حریم خصوصی و امور رازآمیز، راززدایی شده است. به نمایش در آوردن عکسهای رومینا و اروتیزهکردن آن در فضاهای رسانهای و اینستاگرام چیزی که قرار بود راز باشد، راززدایی شده است و خون یک مرد سنتی که در اینجا پدر رومیناست، در مناطق روستایی را به جوش آورده است. در چنین وضعیتی وقتی فرد در موقعیت متعارضی قرار گیرد شدت پرخاشگری بیشتری پیدا میکند. پدر رومینا در مقابل قلدری رسانهای ناشی از مزاحمت تلفنی (بهمن) تصمیم به انتقام میگیرد. بنابراین اینجا شاهد نبرد مردان هستیم نبرد بهمن و پدر رومینا. پدر رومینا تصور میکند که دخترش او را نادیده گرفته و شرف و آبرویش را بر باد داده و در مقابل یک مرد دیگر، شرافت و مردانگی او را به خطر انداخته است شاید تفاوت در خرده فرهنگهای مذهبی نیز این امر را پیچیدهتر کرده باشد. نکته مهم این است که همه پدران در وضعیت مشابه درون یک ساختار سنتی اقدام به قتل فرزند خود نمیکنند بلکه به عاملیت افراد بستگی دارد. بهلحاظ نظری در مکتب کنش متقابل نمادین، مردان در چنین وضعیتی اقدام مکانیکی در مقابل محرکات بیرونی ندارند بلکه اوضاع را رصد، تفسیر و تعریف و یا کنش خود را به تاخیر میاندازند. در این تبیین انسان در تولید احساساتش نقش اساسی دارد. مردانی که مهارتهای گفتگویی پایین و از آستانه تحمل کمتری برخوردارند بیشتر رفتارهای واکنشی دارند. مردانی که رتوریک آنها کمتر زبانی و استدلالی است و بیشتر خشونت فیزیکی دارند از این استراتژی بیشتر استفاده میکنند. آنچه ماشه خشونتهای شدید در قالب قتل را میچکاند ریزپرخاشگری است. عدم رعایت حریم دیگران و رازدایی از امر پوشیده (زنگزدن بهمن به پدرش و عکسهای او در اینستاگرام) نوعی ریزپرخاشگری است و بقول پستمدرنها رخدادهای کوچک در خلق رخداد بزرگتر (قتل) نقش عمدهای دارند. علاوه براین، در معنای ماکس شلر انسان دارای دو نیروی محبتورزانه و کینتوزانه است. پدر رومینا هم به فرزندش عشق می ورزیده و هم نسبت به او نفرت داشته؛ زیرا آبرو و هستی خانوادگی خود را بر باد رفته میبیند وقتی مشاهده میکند که دخترش انسان دیگری را به او ترجیح داده است. این بستگی دارد به اینکه کدام ورق از احساسات او باتوجه به شرایطش(عشق/ نفرت) رو شده باشد. این امر تداعیکننده دستگاه نظری رندال کالینز است کنشگران با توجه به انرژی احساسی که از موقعیتهای کنش متقابل نصیب شان میشود برانگیخته شده و دست به کنش میزنند. متاسفانه در خانوادههای ایرانی حتی در جوامع شهری نتایج تحقیق در طرح آموزش گفتگوی خانواده نشان میدهد که افراد با مشکل کنترل احساسات، درک «دیگری» و فرهنگ گفتگو مواجهاند و از عقلانیت ارتباطی کمتری برخوردار هستند. به طوری که در طرح مسالهیابی خانواده شهروندان رشت اغلب اظهار کردهاند که ما همدیگر را درک نمیکنیم و صمیمیت و صداقت در خانوادهها وجود ندارد. آموزش کنترل خشم و احساسات در مدارس و دانشگاهها، نهادهای فرهنگی و فضاهای رسانهای جدی نیست. همچنین درس آموزش خانواده به طور جدی در مدارس برگزار نمیشود تا دانشآموزان به عشق زودهنگام مبتلا نشوند و کنترل بیشتری بر احساسات خود داشته باشند و خود را در معرض بزهدیدگی قرار ندهند. نهادهای انتظامی و قضایی در قبال پدیدههای جدید که وجه بیشکلی در معنای زیملی دارند نیاز به بازاندیشی سازمانی و بورکراتیک بسان سایر سازمانهای اجتماعی دارند. خلاصه، در شرایط فعلی باید آموزش خانواده و مهارتهای گفتگو کردن را به زبان ساده، عینی و ملموس ارائه کرد تا عمومی و همگانی شود.
نظر شما :