سواد رسانهای چیست؟
دکتر شاه قاسمی (استاد سواد رسانهای و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران)

سواد رسانهای مجموعهای از چشم اندازهاست که به ما کمک میکند خود را در معرض محتواهای رسانه قرار دهیم و پیامهای رسانهای را تحلیل و تفسیر کنیم.
این روزها که در عصر پرداده و تصویر زندگی میکنیم و آگهیهای بسیاری به ما حمله میکنند سواد رسانهای جایگاه مهمی دارد و همه این موارد با سواد رسانهای کنترل میشود.
سواد رسانه چیزی است که روزانه به آن نیاز داریم چرا که رسانهها در آنچه که میگویند صداقت ندارند و میخواهند از ما در تحقق منافع خود یعنی جلب نظر و تحکم ایدولوژی خود استفاده کنند.
سواد رسانهای به دنبال تحقق بخشیدن به ادعای رسانهها است یعنی به ما یاد میدهد به گونهای از رسانهها استفاده کنیم که منافع ما را برآورده کنند و در خدمت ما باشند همچنین به ما آموزش میدهد که به گونهای برنامهریزی کنیم تا این رسانهها در نیازهای اطلاعاتی، اجتماعی و ... به ما خدمات رسانی کنند.
همچنین سواد رسانهای مجموعهای از چشم اندازها است که به ما کمک میکند خود را در معرض محتواهای رسانه قرار دهیم و پیامهای رسانهای را تحلیل و تفسیر کنیم و از ۳ بلوک ساختارهای دانش، مهارتها و طرح شخصی ساخته شده است.
ساختارهای دانش ساختارهای متفاوت حاکم بر ذهن انسانها هستند که باید به جای اینکه فرزندان را در مواجهه با فضاهای مجازی امر و نهی کنیم ساختار دانش را به آنها معرفی کنیم که اگر ساختار دانش بر ذهن هر شخص حاکم شد تغییر محققان بسیار دشوار خواهد بود و فرایند دردناکی به همراه دارد.
به طور مثال خانوادهای تصور میکند فرزندنش نابغه است اما میبیند که او معتاد شده و این ساختار بسیار دردناک است و این اولیاء باید ذهنیتشان را از اول بچینند.
لذا باید دقت کرد که ساختار دانش از ابتدا درست انجام شود زیرا نمیشود ساختار ذهنی اولیاء از فرزند در ابتدا یک ساختار ولنگاری باشد و در ادامه برای او تصمیم بگیرند که پورنوگرافی ببیند یا نبیند.
مهارت یکی دیگر از بلوکهای سازنده است، که این بلوک در نوجوانان بیشتر و در مسنها کمتر دیده میشود.
بخشهای مهمی از آنچه که در مورد سواد رسانهای گفته میشود سواد مهارت نام دارد که به انسان میگوید به دنبال محتوا بگردد.
در سواد مهارت باید برای رسانهها یک طرح شخصی تهیه و استفاده کرد به طور مثال برای استفاده روزانه از اینستاگرام ۱۰ دقیقه زمان مقرر کنیم و تحت هیچ اتفاقی این زمان را تغییر ندهیم.
یا زمانی که میدانید به بازیهای کامپیوتری اعتیاد پیدا میکنید طرح شخصی شما این باشد که اصلاً بازی کامپیوتری انجام ندهید، اما متاسفانه اکثر ما طرح شخصی نداریم و این بخش از سواد رسانهای فراموش شده است که در نتیجه دنیای سرگرمی ما را به هر جهت که میخواهد میبرد.
همه به مسائل رسانهای نیاز داریم اما زمانی که از سواد رسانه صحبت میشود همه توجهها به سمت کودکان میرود زیرا که آنها آسیب پذیرترند و این در صورتی است که همه اقشار در این فضا آسیب میبیند و تنها مختص کودکان و نوجوانان نیست.
مغز انسان از ۱۳ سالگی به بلوغ کامل میرسد البته این تکمیل در دختران زودتر از پسران و با چند ماه فاصله رخ میدهد و مغزشان به اندازه مغز بزرگسالان رشد میکند اما دو تفاوت یعنی عملکرد بهتر از مغز بزرگسالان و نداشتن تجربه این مغز را از مغز بزرگسالان متفاوت میکند.
در کشور ما سوخت موتور سلبریتیها نوجوانان و جوانان هستند و سلبریتیها از فرزندان ما بهرهکشی و ساعتها آنها را درگیر میکنند لذا فرزندان زیر ۱۸ سال باید از گوشی اولیاء استفاده کنند و به هیچ عنوان گوشی شخصی نداشته باشند اما متاسفانه بسیاری از بزرگان به ۲ دلیل احمقانه؛ متصل کردن فرزندان به دنیای اطلاعات و مانع از عقدهای شدنشان خرید گوشی برای افراد زیر ۱۸ سال را بلا مانع دانستند.
پژوهشهایی که در ایران انجام شده نشان میدهد این رفتار نتیجه بسیار دردناکی دارد که اگر دختر از گوشی مادر و پسر از گوشی پدر استفاده کند از برخی از مشکلات از جمله روابط غلط جلوگیری میشود. متاسفانه سواد رسانهای به یک صنعت تبدیل شده است یعنی فرصتی شده که در آن کاسبی کنند. مانند جریان کنکور که افرادی که ربطی به علم ندارند با بهانه کمک به کنکوریها سالانه ۱۰ الی ۱۱ میلیارد درآمد کسب میکنند.
لذا این استدلالها کاملا احمقانه است و هیچ خانوادهای حتی اگر در بهترین وضعیت مالی هم که باشد نمیتواند همه خواستههای فرزندانش را برآورده کند که عقدهای نباشند.
درواقع با این طرز فکر همه فرزندان فقیر که نه تنها گوشی بلکه غذایی برای خوردن هم ندارند باید عقدهای باشند اما دنیای واقعیت برعکس است و افراد موفق در دانشگاهها افرادی هستند که سختی کشیدهاند و حتی اگر در خانوادههای ثروتمند رشد کردهاند پول اضافی به پای آنها ریخته نشده است.
پس اگر دخترم درخواست گوشی تلفن همراه داشته باشد گوشی مادرش را به او توصیه میکنم و اگر اصرار به گوشی شخصی داشته باشد حساس میشوم که چرا این خواسته را دارد.
متاسفانه ۹۰ درصد مشاوران ما مشاوران زرد هستند و صنعت مشاوره نیز همانند صنعت سواد رسانه و صنعت کنکور آنچه که دوست دارید را به شما میگویند و با راهنماییهای غلط بسیاری از زندگیها را خرابتر میکنند.
پس آنچه که در غالب سواد رسانهای در کشور میبینیم تنها یک صنعت است که از این راه کاسبی میکنند.
در این کشور انواع و اقسام گروهها و احزاب وجود دارد که در توییتر با هم درگیر میشوند و دنیای بدون قانون و جهنمی را ایجاد کردهاند و اکثر آنچه در شبکهها دیده میشود این است که عدهای کمی فحاشی میکنند و عده بسیاری جرات نمیکنند که صحبت کنند و کسی دقت نمیکند که همه ما در این فضا برده هستیم و اگر ما در این شبکهها فعالیت نکنیم توییتر و اینستاگرامی وجود نخواهد داشت.
شبکههای رسانهای ادعا میکنند که جهانی آزاد را برای ما به ارمغان میآورند اما نمیگویند که از فعالیتهای بیمزد و درگیریهای ما سالیانه میلیاردها دلار درآمد کسب میکنند.
رئیس جمهور آمریکا که فردی سلبریتی، میلیاردی و قلدر است توسط توئیتر مسخره شده و این نشاندهنده قدرت این فضاهاست که یکی از رئیس جمهورهای بزرگ دنیا را به تمسخر گرفته و کسی نمیتواند با آن برخورد کند.
یکی از مشکلاتی که برای تدریس سواد رسانهای با آن مواجه هستیم سیاسیبودن این فضا است که ۴۰ درصد از جوانان سکولار یا افرادی که در زمینه دین ضعیف هستند در همان مرحله اول از دایره مخاطبانمان خارج میشوند و این در صورتی است که سواد رسانهای باید غیر سیاسی باشد و در مقابل دروغهای رسانههای دیگر عکسالعملی نشان ندهد لذا باید در آموزش سواد رسانهای بیان کنیم که کدام یکی از رسانههای جهان از جمله جمهوری اسلامی ایران از لحاظ سیاسی میتواند ایدههایش را به ما القا کند؟ که اینگونه جوانان و نوجوانان را تشویق میکنیم پای صحبتهای ما بشینند. اما این رفتارها سبب شده توجه به آموزش سواد رسانهای در مدارس میان دانشآموزان دبیرستانی وجوه خندهداری به خود بگیرد.
نظر شما :